Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hostel
U
شبانه روزی
hostels
U
شبانه روزی
quotidian
U
شبانه روزی
circadian
U
شبانه روزی
hostelry
U
شبانه روزی
round-the-clock
شبانه روزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
boarding
U
مهمانخانه شبانه روزی پانسیون
youth hostel
U
شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
youth hostels
U
شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
boarder
U
شاگرد شبانه روزی
boarders
U
شاگرد شبانه روزی
boarding school
U
اموزشگاه شبانه روزی
boarding schools
U
اموزشگاه شبانه روزی
public school
U
دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
circadian rythm
U
ریتم شبانه روزی
hosteler
U
مقیم شبانه روزی
juniorate
U
مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
parlour boarder
U
شاگرد شبانه روزی که نزدخانواده رئیس شبانه روزی زندگی میکند
to live en pension
U
شبانه روزی شدن درمهمانخانه شبانه روزی زندگی کردن
Other Matches
black out
U
حرکت با چراغ جنگی در شب خاموشی شبانه استتار شبانه
it occurs twice a day
U
روزی دوبار رخ میدهد روزی دوبار اتفاق میافتد
night vision
U
دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
some time or other
U
یک روزی
someday
U
روزی
some d.
U
یک روزی
some day
U
روزی
some day
U
یک روزی
per diem
U
روزی
daily bread
U
روزی
per day
U
روزی
duily bread
U
روزی
once upon a time
U
روزی
perdiem
U
بقرار روزی
one spoonful a day
U
روزی یک قاشق
semidiurnal
U
کشندنیم روزی
a few days
U
چند روزی
on a given day
U
در روزی معین
since the outbreak of the war
U
از روزی که جنگ در گرفت
de die in diem
U
از روزی به روز دیگر
hand to mouth
U
محتاج گنجشک روزی
hand-to-mouth
U
محتاج گنجشک روزی
semidiurnal
U
جذر و مد نیم روزی
two table spoonful a day
U
روزی دو قاشق سوپخوری
it a day
U
روزی یک فنجان چای خوری
I will be staying a few days
U
من میخواهم چند روزی بمانم.
drizzly day
U
روزی که باران سیرمی بارد
nightly
U
شبانه
nocturnally
U
شبانه
nocturnal
U
شبانه
If things changer one day then …
U
اگر روزی ورق برگردد آنوقت ...
burglarized
U
شبانه دزدیدن
pavor nocturnus
U
وحشت شبانه
burglarizes
U
شبانه دزدیدن
night and day
U
شبانه روز
d. and night
U
شبانه روز
cracksman
U
دزد شبانه
nightlife
U
تفریحات شبانه
night school
U
اموزشگاه شبانه
burglarizing
U
شبانه دزدیدن
night schools
U
اموزشگاه شبانه
vespertine
U
مربوط به شب شبانه
vespertinal
U
شبانه عشایی
burglarize
U
شبانه دزدیدن
night landing
U
فرود شبانه
nocturnal prayer
U
نماز شبانه
moonshiner
U
قاچاقچی شبانه
overnight
U
در مدت یک شب شبانه
night interception
U
رهگیری شبانه
night interception
U
کمین شبانه
nocturnal
U
نمایش شبانه
nighttide
U
جزر و مد شبانه
he went by night
U
شبانه رفت
night operations
U
عملیات شبانه
night order
U
دستور شبانه
night order
U
دستورات شبانه
I areraged six hours a day.
روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
dies non
U
روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
red letter day
<idiom>
U
روزی که به علت واقعهای روز تاریخی است
schoolwork
U
تکلیف شبانه دانشجو
battle lights
U
چراغ خاموشی شبانه
nightlife
U
شرکت در تفریحات شبانه
watch and ward
U
حق نگهبانی روزانه و شبانه
night interception
U
استراق سمع شبانه
moonlight fliting
U
اسباب کشی شبانه
nocturn
U
سحر خوانی شبانه
infrared viewer
U
دوربین دیدبانی شبانه
floorshow
U
نمایش باشگاههای شبانه
first post
U
شیپور خبر شبانه
nights
U
شب هنگام برنامه شبانه
night
U
شب هنگام برنامه شبانه
rushee
U
دانشجوی داوطلب شرکت درشبانه روزی پسرانه ودخترانه
night line
U
ریسمان ماهی گیری شبانه
se'nnight
U
یکهفته هفت شبانه روز
night cap
U
گشتی رزمی هوایی شبانه
sennight
U
یکهفته هفت شبانه روز
witch moth
U
پروانه بید شبانه شب پره
friars lantern
U
روشنایی شبانه بر روی باطلاق
whippoorwill
U
مرغ شبانه پشه خوارمشرق امریکا
honky tonk
U
محل رقص یا کلوپ شبانه ارزان قیمت
starlight scope
U
دوربین دید شبانه با استفاده از نور ستارگان
night clothes
U
لباس خواب جامه شبانه برای تو خانه
this day six months
U
شش ماه بعد در چنین روزی جهت بیان امر غیر قابل وقوع بکار می رود
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work!
U
من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
serenaded
U
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenades
U
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenade
U
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenading
U
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
flag day
U
هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
cover charge
U
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
cover charges
U
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
One day I want to have a horse of my very own.
U
روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
what day of the week is it?
U
امروز چند شنبه است امروزچه روزی است
ignisfatuus
U
روشنایی شبانه بر روی زمینهای باتلاقی که تصور میرفت ازاحتراق گازهای باتلاقی بوجودمیاید
vigil
U
گشت زدن در شب گشت و هشیاری و مراقبت شبانه
vigils
U
گشت زدن در شب گشت و هشیاری و مراقبت شبانه
to fly with the owl
U
کارهای شبانه کردن شبگردی کردن
dead hours
U
ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com