Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 153 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
witness
U
شاهد مدرک
witnessed
U
شاهد مدرک
witnesses
U
شاهد مدرک
witnessing
U
شاهد مدرک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
witness
U
شاهد
witnesses
U
شاهد
witnessed
U
شاهد
voucher
U
شاهد
witnessing
U
شاهد
beholders
U
شاهد
observers
U
شاهد
vouchers
U
شاهد
theme
U
شاهد
themes
U
شاهد
beholder
U
شاهد
affiant
U
شاهد
testimonials
U
شاهد
looker on
U
شاهد
warranter
U
شاهد
blankest
U
شاهد
blank
U
شاهد
testifier
U
شاهد
testate
U
شاهد
observer
U
شاهد
testimonial
U
شاهد
instance
U
مثال شاهد
ocular witness
U
شاهد عینی
skilled witness
U
شاهد متخصص
rebutting evidence
U
شاهد معارض
expert witness
U
شاهد خبره
eye-witness
U
شاهد عینی
eyewitness
U
شاهد عینی
eye witness
U
شاهد عینی
instances
U
مثال شاهد
challenging a witness
U
جرح شاهد
eye witness
U
شاهد عینی
I swear by the almighty that…
U
خدا شاهد است که ...
testator
U
شاهد میراث گذار
The written statements of the witness.
U
اظهارات کتبی شاهد
To produce a witness.
U
دردادگاه شاهد آوردن
as God is my witness ...
U
خدا شاهد است ...
Two witnesses should testify.
U
دو شاهد باید شهادت بدهند
eye-witnesses
U
شاهد عینی گواه خوددیده
eyewitness
U
شاهد عینی گواه خوددیده
witnessing
U
گواه شاهد شهادت دادن
eyewitnesses
U
شاهد عینی گواه خوددیده
History is the best testimony.
U
تاریخ بهترین شاهد است
witness
U
گواه شاهد شهادت دادن
witnessed
U
گواه شاهد شهادت دادن
witnesses
U
گواه شاهد شهادت دادن
I saw it for myself . I was an eye –witness
U
خودم شاهد قضیه بودم
evidence
U
شاهد باگواهی ثابت کردن
My clothes are a witness to my poverty.
U
لباسی که بتن دارم شاهد فقر است
witness stand
U
محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
onlooker
U
رهگذری که چیزی را تماشا می کند یا شاهد می شود
muniment
U
مدرک
written evidence
U
مدرک
adminicle
U
مدرک
perceptive
U
مدرک
percipient
U
مدرک
deed
U
مدرک
deeds
U
مدرک
clue
U
مدرک
leads
U
مدرک
lead
U
مدرک
voucher
U
مدرک
document
U
مدرک
documented
U
مدرک
documenting
U
مدرک
evidence
U
مدرک
certificate
[official document]
U
مدرک
attestation
U
مدرک
proof
U
مدرک
proofs
U
مدرک
evidence
U
مدرک
grade
U
مدرک
naked
U
بی مدرک
vouchers
U
مدرک
clues
U
مدرک
report
U
مدرک
reference
[testimonial]
U
مدرک
mark
U
مدرک
prevarication
U
ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
record length
U
درازای مدرک
bachelor's degree
U
مدرک لیسانس
writing
U
مدرک
[سند ]
lost document
U
مدرک گم شده
label record
U
مدرک برچسب
document format
U
فرمت مدرک
testimonies
U
تصدیق مدرک
physical record
U
مدرک مادی
master document
U
مدرک اصلی
logical record
U
مدرک منطقی
document processing
U
پردازش مدرک
end of record
U
انتهای مدرک
proof
U
نشانه مدرک
proofs
U
نشانه مدرک
evidence of the corpus
U
مدرک جرم
testimony
U
تصدیق مدرک
document format
U
قالب مدرک
record format
U
قالب مدرک
certificate of capacity
U
مدرک شایستگی
authentic document
U
مدرک اصلی
conclusive evidence
U
مدرک قاطع
record
U
سابقه مدرک
endnote
U
پایان مدرک
certificate for decoration
U
مدرک اعطای نشان
probation
U
ارائه مدرک ودلیل
announcing
U
اشکارکردن مدرک دادن
document
U
متکی به مدرک کردن
documented
U
متکی به مدرک کردن
documenting
U
متکی به مدرک کردن
voucher
U
مدرک تضمین کننده
vouchers
U
مدرک تضمین کننده
record
U
مدرک ثبت کردن
record
U
مدرک کتبی سابقه
documentation
U
مدرک یا مدارک اسناد
documentaries
U
مبنی بر مدرک یا سند
documentary
U
مبنی بر مدرک یا سند
announce
U
اشکارکردن مدرک دادن
announced
U
اشکارکردن مدرک دادن
announces
U
اشکارکردن مدرک دادن
certificate of achievement
U
مدرک ابراز لیاقت
certificate of achievement
U
مدرک تصدیق شایستگی
variable length record
U
مدرک با طول متغیر
trailer record
U
مدرک پشت بند
to produce testimony
U
مدرک ارائه دادن
record layout
U
طرح بندی مدرک
prima facie evidence
U
مدرک به فاهر قاطع
probational
U
ارائه مدرک ودلیل
secondhand evidence
U
مدرک دست دوم
reliance on a document
U
استناد به مدرک خاصی
referring to a document
U
استناد به مدرک خاصی
fixed length record
U
مدرک با درازای ثابت
deed of assignment
U
مدرک صلاحیت قانونی
not a leg to stand on
<idiom>
U
مدرک کافی نداشتن
document base font
U
فونت پایه مدرک
certificate of capacity
U
مدرک ابراز لیاقت
certificate of honorable service
U
مدرک تصدیق خدمت صادقانه
proof is the result of evidenc
U
دلیل نتیجه مدرک است
evidentiary
U
مبنی برمدرک مدرک دار
piece of writing
U
مدرک
[سند ]
[اصطلاح رسمی]
to give evdience
U
گواهی دادن مدرک بودن از
voir dire
U
سوالاتی که پیش از پرس ازمایی اصلی از شاهد میشود و هدف از ان احرازصلاحیتش برای ادای شهادت است
Give the benefit of the doubt
<idiom>
U
[باور کردن اظهارات شخصی بدون مدرک]
authority
U
مدرک یا ماخذی از کتاب معتبریا سندی نویسندهء معتبر
basic communication
U
گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
aeronautical designation
U
کد تخصصی فضانوردی مدرک تخصصی هوانوردی
record
U
مدرک ثبت کردن بایگانی کردن
prima facie evidence
U
مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
site
U
مدرک بین ناشر نرم افزار و کاربر که به هر تعدادی کاربر در سایت امکان استفاده از نرم افزار میدهد
sited
U
مدرک بین ناشر نرم افزار و کاربر که به هر تعدادی کاربر در سایت امکان استفاده از نرم افزار میدهد
sites
U
مدرک بین ناشر نرم افزار و کاربر که به هر تعدادی کاربر در سایت امکان استفاده از نرم افزار میدهد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com