Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
caculated risk
<idiom>
U
شانس زیاد برای موفقیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
load call
U
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
not to have a prayer of achieving something
U
کمترین شانس هم برای بانجام رسانیدن چیزی رانداشتن
long shot
U
شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
lap money
U
جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
winning streak
<idiom>
U
موفقیت پشت موفقیت
high lift device
U
وسایل برای زیاد
high lift system
U
سیستم برای زیاد
high lift configuration
U
شکل برای زیاد
overtask
U
زیاد سنگین بودن برای
stand (someone) in good stead
<idiom>
U
سود زیاد برای شخص داشتن
up to one's ears in work
<idiom>
U
کارهای زیاد برای انجام داشتن
to stand the test of time
U
برای مدت زیاد دوام آوردن
to stand the test
U
برای مدت زیاد دوام آوردن
to have stood the test of time
U
برای مدت زیاد دوام آورده باشد
paraheliotropism
U
موازی شدن برگ با پرتوافتاب برای نگرفتن روشنایی زیاد
oxygen bottle
U
محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
chromel
U
الیاژی شامل اهن نیکل کرم برای ساختن ترموکوپلهای با حرارت زیاد
club propeller
U
ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
chance
U
شانس
chances
U
شانس
odds
U
شانس
handsel
U
شانس
chanced
U
شانس
chancing
U
شانس
luck
U
شانس
fortunes
U
شانس
fortune
U
شانس
fall on feet
<idiom>
U
شانس آوردن
(not a) snowball's chance in hell
<idiom>
U
بد شانس مطلق
jinx
U
شانس نیاوردن
jinx
U
ادم بد شانس
jinxes
U
ادم بد شانس
jinxes
U
شانس نیاوردن
unlucky fellow
U
آدم بد شانس
fortunate
U
خوش شانس
unlucky girl
U
آدم بد شانس
(not a) ghost of a chance
<idiom>
U
حتی یک شانس کوچکی
fortuity
U
قضا وقدر شانس
press (push) one's luck
<idiom>
U
به شانس بستگی داد
anti blush tinner
U
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
keypad
U
مجموعه ده کلید با طرح . شامل شده در بیشتر صفحه کلیدها به صورت کلیدهای جداگانه برای وارد کردن حجم زیاد داده عددی
compression ignition
U
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
Fortunately I wasnt hurt.
U
شانس آوردم . طوریم نشد
speeding
U
حالت شانس خوب داشتن
casualism
U
اعتقاد به شانس و تصادف تصادفا"
speeds
U
حالت شانس خوب داشتن
cook one's goose
<idiom>
U
شانس کسی رااز اوگرفتن
To hit a wining streak.
U
شانس آوردن ( درقمار وغیره )
speed
U
حالت شانس خوب داشتن
I dont have an earthly chance.
U
کمترین شانس راروی زمین ندارم
lose touch with
<idiom>
U
از دست دادن شانس ملاقات وارتباط
I didnt get much sleep.
U
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
green thumbed
U
کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد
new deal
<idiom>
U
تغییر کامل ،شروع تازه ،شانس دیگر
help any one .
U
برایم خوش قدم بود ( شانس آورد )
spoiler
U
تیم بدون شانس دستگاه منحرف کننده هوا در اتومبیل
hit
U
موفقیت
prosperity
U
موفقیت
hits
U
موفقیت
successes
U
موفقیت
success
U
موفقیت
hitting
U
موفقیت
good speed
U
موفقیت
achievement
U
موفقیت
achievements
U
موفقیت
grand slams
U
موفقیت کامل
hits
U
اصابت موفقیت
unsuccess
U
عدم موفقیت
abortiveness
U
عدم موفقیت
exploitation
U
استفاده از موفقیت
flying colors
U
موفقیت قطعی
pass muster
<idiom>
U
آزمایش را با موفقیت
grand slam
U
موفقیت کامل
miscarriages
U
عدم موفقیت
averaging
U
میانگین موفقیت
averages
U
میانگین موفقیت
successful
<adj.>
U
موفقیت آمیز
achievable
U
موفقیت پذیر
averaged
U
میانگین موفقیت
average
U
میانگین موفقیت
hitting
U
اصابت موفقیت
miscarriage
U
عدم موفقیت
success ratio
U
بهر موفقیت
unsuccessful
U
عدم موفقیت
failure
U
عدم موفقیت
top flight
U
بالاترین موفقیت
failures
U
عدم موفقیت
hit
U
اصابت موفقیت
unsuccessfully
U
عدم موفقیت
overbuild
U
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
He was drunk with success.
U
سرمست از موفقیت بود
oddson
U
محتمل به بردیا موفقیت
prospect
[of something]
U
امید موفقیت
[در چیزی]
connects
U
حرکت موفقیت امیز
ten strike
U
امر موفقیت امیز
achieve
U
کسب موفقیت کردن
achieve
U
موفقیت در انجام کاری
lock up
<idiom>
U
اطمینال کامل از موفقیت
connect
U
حرکت موفقیت امیز
achieving
U
موفقیت در انجام کاری
win out
<idiom>
U
موفقیت پس از کار سخت
achieves
U
موفقیت در انجام کاری
achieved
U
موفقیت در انجام کاری
Consider yourself lucky
[fortunate]
(that) you weren't on the train at that time.
U
شما باید خودتان را خوش شانس
[خوشبخت]
در نظر بگیرید
[که]
در آن زمان در قطار نبودید.
land on one's feet
<idiom>
U
با موفقیت برشرایط سخت پیروزشدن
he wished success to all
U
بهمه گفت موفقیت شماراخواستارم
bring off
U
به نتیجه موفقیت امیزی رسیدن
abort
عدم موفقیت درانجام ماموریت
to carry something to a successful issue
U
چیزی را با موفقیت به پایان رساندن
fleshment
U
خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
percentage
U
نسبت حرکات موفقیت امیز
percentages
U
نسبت حرکات موفقیت امیز
to hold somebody in great respect
U
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
We made a long step toward success.
U
قدم بزرگه بسوی موفقیت برداشتیم
pass completion average
U
میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
His triumph was very short- lived .
U
موفقیت اش بسیار کوتاه ( مدت ) بود
get through
<idiom>
U
کاری شاق را با موفقیت پشت سر نهادن
track records
U
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
track record
U
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
you said it/you can say that again
<idiom>
U
نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
poisson distribution
U
این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
chasing
U
تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
With a long face .
U
با لب ؟ لوچه آویزان ( اشاره به ناکامی وعدم موفقیت )
by the skin of one's teeth
<idiom>
U
بزور
[با زحمت]
کاری را با موفقیت انجام دادن
chases
U
تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
chased
U
تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
chase
U
تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
if it works
U
اگر این کار با موفقیت انجام شود
rug names
U
اسامی فرش
[بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]
rest on one's laurels
<idiom>
U
خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
land office business
U
کار وسیع وبسیط وسریع کارپر سود یا پر موفقیت
dummies
U
دستوری در برنامه که برا ی موفقیت دستورات زبان یا افزایش طول بلاک قرار دارد
dummy
U
دستوری در برنامه که برا ی موفقیت دستورات زبان یا افزایش طول بلاک قرار دارد
They have successfully managed the balancing act between retaining the rustic charm and modern conversion.
U
آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
When we get this project off the ground we can relax.
U
وقتی این پروژه پا بگیرد و با موفقیت شروع شود، دیگر خیالمان راحت است.
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
framing error
U
خطایی که در اثر عدم موفقیت و خرابی دستگاه پذیرش دربازشناسی صحت بیتهایی که تشکیل یک کاراکتر را میدهندپیش می اید
go great guns
<idiom>
U
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
If these projections are anywhere close to accurate, it would be a great success.
U
اگر این پیش بینی ها حتی کمی دقیق باشند، این موفقیت بزرگی می بود.
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
aborting
U
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborts
U
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborted
U
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
badminton
U
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
high speed
U
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
achieves
U
تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
achieving
U
تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
achieved
U
تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
U
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible
U
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft
U
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
ego loss programming
U
تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
drives
U
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive
U
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategies
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
infra red link
U
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
recalls
U
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recall
U
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
c
U
استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
Ackerman's function
U
تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
recalled
U
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
narrative
U
یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
narratives
U
یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
iil
U
دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
no show
U
مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
bin
U
محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
bins
U
محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
teacloths
U
رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
teacloth
U
رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
revenue tax
U
مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
permanent
U
آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
autos
U
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
cold test
U
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
scratching
U
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
HTTP
U
دستوری که جستجوگر برای درخواست وب سرور اینترنت برای اطلاعات صفحه وب میدهد
FDDI
U
اختصاری برای استاندارد FDD1 برای ارسال داده آنالوگ به صورت دیجیتال
scratches
U
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratched
U
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
double
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
grammar
U
امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
grammars
U
امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
cats
U
استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
auto
U
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
intubation
U
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
bread and point
U
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
redundancy
U
بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
cat
U
استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
gather shot
U
ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
feedback
U
اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
potatoes and point
U
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
doubled
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
liberal education
U
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
scratch
U
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
doubled up
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
cold thrust
U
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
opens
U
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com