English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gnomic U شامل پند و ضرب المثل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
like U فی المثل
liked U فی المثل
likes U فی المثل
vide U فی المثل
to wit U فی المثل
proverb U ضرب المثل
reasonable of average wage fair U اجرت المثل
bywords U ضرب المثل
proverbs U ضرب المثل
remunerations U اجرت المثل
remuneration U اجرت المثل
byword U ضرب المثل
wise saw U ضرب المثل
sooth U ضرب المثل
quit rent U اجرت المثل
fair equivalent remuneration U اجرت المثل
to become a byword U ضرب المثل شدن
anecdote U امثال ضرب المثل
anecdotes U امثال ضرب المثل
proberbial U وابسته بضرب المثل
maximal U وابسته به ضرب المثل
to become a proverb U ضرب المثل شدن
his generosity was proverbial U دهش او ضرب المثل
saws U لغت یا جمله ضرب المثل
sawing U لغت یا جمله ضرب المثل
sawed U لغت یا جمله ضرب المثل
saw U لغت یا جمله ضرب المثل
he is a p for foolishness U درحماقت ضرب المثل است
Only dead fish swim with the flow [stream] . <proverb> U در زندگی باید بجنگیم. [ضرب المثل]
proverbially U بشکل ضرب المثل بطور مشهور
he was wise to a proverb U در خرمندی ضرب المثل شده بود
Money doesn't bring [buy] happiness. <proverb> U پول خوشبختی نمی آورد. [ضرب المثل]
Appetite comes with eating. <proverb> U با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد. [ضرب المثل]
Excuses always proceed from a guilty conscience. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
All show and no substance. <proverb> U از ظاهر کسی نمی شود به باطنش پی پرد. [ضرب المثل]
A fair face may hide a foul heart. <proverb> U از ظاهر کسی نمی شود به باطنش پی پرد. [ضرب المثل]
He who excuses accuses himself. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
A guilty conscience needs no accuser. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
Hunger is the best sauce. <proverb> U گشنگی بهترین خوشمزه کننده غذا است. [ضرب المثل ]
When it rains, it pours <idiom> U بدشانسی وقتی که می آید پشت سر هم می آید. [ضرب المثل]
containing U شامل
in U شامل
in- U شامل
including U شامل
self inclusive U شامل
covering U شامل
inclusive U شامل
far-reaching U شامل
Inc U شامل
sweeping U شامل
comprising U شامل
It doesn't matter where you get your appetite as long as you eat at home. <proverb> U بیرون ما را به اشتها می آورند اما در خانه غذا می خوریم. [ضرب المثل بیشتر مربوط به سکس تا غذا]
hibernicism U ضرب المثل یا گفتار ایرلندی ملیت ایرلندی
comprises U شامل بودن
embraces U شامل بودن
embrace U شامل بودن
comprised U شامل بودن
embracing U شامل بودن
comprise U شامل بودن
embraced U شامل بودن
retrospect U شامل گذشته
butyric U شامل کره
engird U شامل بودن
butyraceous U شامل کره
engirdle U شامل بودن
excluding U شامل نشدن
bimillenary U شامل دوهزار
includable U شامل کردنی
includible U شامل کردنی
applies U شامل شدن
apply U شامل شدن
applying U شامل شدن
ineligible U شامل نشدنی
trinomial U شامل سه نام
inclusive or U یای شامل
do with <idiom> U شامل شدن
exhaustive U شامل تمام جرئیات
exclude U شامل نشدن یا جداشدن
excludes U شامل نشدن یا جداشدن
echaustive U شامل همهء جزئیات
encompassing U شامل بودن دربرگرفتن
across the board U شامل تمام طبقات
ex post facto U شامل اصول گذشته
exclusive U آنچه شامل نمیشود
exclusion U عمل شامل نشدن
encompasses U شامل بودن دربرگرفتن
intraspecific U شامل گروه بخصوصی
intraspecies U شامل گروه بخصوصی
plenaries U شامل تمام اعضاء
retroact U شامل گذشته شدن
plenary U شامل تمام اعضاء
terraqueous U شامل خشکی ودریا
inclusive or gate U دریچه یای شامل
encompass U شامل بودن دربرگرفتن
encompassed U شامل بودن دربرگرفتن
over all U شامل همه چیز
use and occupation U عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
toffee U اب نبات شامل شکر زردوشیره
Is breakfast included? U آیا شامل صبحانه هم میشود؟
toffees U اب نبات شامل شکر زردوشیره
toffy U اب نبات شامل شکر زردوشیره
tetrahydrate U ترکیب شیمیایی شامل چهارمولکول اب
thetic U وابسته به یا شامل پایان نامه
thetical U وابسته به یا شامل پایان نامه
contain U شامل بودن خودداری کردن
tenementary U شامل ملک استیجاری اپارتمانی
apodictic U شامل یا مستلزم بیان حقیقت
apodeictic U شامل یا مستلزم بیان حقیقت
all round U کاملا شامل هر چیز یا هرکس
retroactively U چنانکه شامل گذشته شود
with average U شامل خسارات خصوصی وجزئی
defensive U منطقه دفاعی شامل دروازه
entail U شامل بودن فراهم کردن
tetraethyl U شامل چهاردسته اتیل در هرملکول
entailed U شامل بودن فراهم کردن
contains U شامل بودن خودداری کردن
entailing U شامل بودن فراهم کردن
contained U شامل بودن خودداری کردن
interface U که شامل : کانال ورودی /خروجی
interfaces U که شامل : کانال ورودی /خروجی
full U کامل یا شامل همه چیز
fullest U کامل یا شامل همه چیز
entails U شامل بودن فراهم کردن
interactive U قالبها و خصوصیات فرد را شامل میشود
turki U زبانهای ترکی شامل جغتایی وعثمانی
this proverb is not a to him U این مثل شامل حال اونیست
except U مکان دهی و ادغام شامل نیست
sclav ect U عضو نژادی که شامل مردم خاوراروپاباشد
motorola U سازنده تجهیزات الکترونیکی شامل ریزپردازنده ها
turkic U زبانهای ترکی شامل جغتایی وعثمانی
twinkle box U دستگاه ورودی شامل حس کنندههای نوری
bumf U اسناد شامل اطلاعات دستورالعمل چیزی
applies U درخواست کردن شامل حال بودن
apply U درخواست کردن شامل حال بودن
applying U درخواست کردن شامل حال بودن
english sonnet U غزل انگلیسی که شامل دوازده سطراست
adders U وسیله یا تابعی که شامل نتیجه دو یا چند ورودی
adder U وسیله یا تابعی که شامل نتیجه دو یا چند ورودی
interfaith U شامل اشخاصی دارای عقاید وادیان مختلف
retrospectively U چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
leg side U قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپزن
foundation U اسکلت اصلی فرش [شامل تار و پود]
interactive U سازمان تخصصی که موضوعاتی شامل زبان نویسنده
inclusive U چیزی هک در میان چیز دیگر شامل شود
subtend U در زیر چیزی بسط یافتن شامل بودن
scope U محدوده مقادیر که یک متغیر میتواند شامل شود
storewide U شامل تمام موجودی انبار یاتمام فروشگاه
entablature U قسمتی از سر ستون که شامل کتیبه وگلویی است
alphanumeric U صفحه کلیدی که شامل حروف و اعداد است
lipide U مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
distance medley U دو استقامت امدادی شامل 004 008 0021 و 0061متر
lipid U مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
cpu U بخش اصلی CPU شامل ALU واحد کنترل
Is mileage included? U آیا شامل مایل مسافت پیموده شده هم میشود؟
triathlon U مسابقه سه گانه بین زنان شامل دو 001 متر
bibles U کتاب مقدس که شامل کتب عهد عتیق وجدید است
slots U تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
eighty track disk U دیسک فرمت شده برای شامل شدن هشتاد شیار
handshaking U سیگنال ارسالی بین دو وسیله ارتباطی شامل آماده ارسال
slotting U تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
bible U کتاب مقدس که شامل کتب عهد عتیق وجدید است
slot U تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
radio sheck U یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر
catchall U بخشی که شامل مواد مختلف وبدون دسته بندی باشد
alphanumeric U عملوندی که میتواند شامل حروف الفبا- عددی مانند رشته ها باشد
landplane U هواپیمایی که قادر به برخاستن از سطح زمین که شامل برف و یخ نیز میگرددمیباشد
bios U که معمولاگ شامل کنترل صفحه نمایش و صفح کلید و دیسک درایوهاست
config.sys U در DOS و 2/OS یک فایل متن اسکی که شامل فرمانهای پیکر بندی است
motorola U تولید کننده قط عات الکترونیکی شامل پردازندههای کامپیوتری Apple Macintosh
reprographics U تکنولوژی ای که شامل واردزیر است فرایندهای تولیدمجدد و نسخه برداری ازمستندات
traveling fellowship U بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
sash U قاب دورشیشه در یاپنجره که شامل میلههای چوبی بین شیشه ها نیزمیباشد
CD I U این استاندارد شامل توابع کد گذاری فشرده سازی و نمایش است
sashes U قاب دورشیشه در یاپنجره که شامل میلههای چوبی بین شیشه ها نیزمیباشد
inductor U قطعه الکتریکی شامل هستهای از سیم برای بیان تاثیرات روی مدار.
chromel U الیاژی شامل اهن نیکل کرم برای ساختن ترموکوپلهای با حرارت زیاد
epididymis U زائده طویل و باریک عقب بیضه که شامل مجاری خروجی منی است
voodooism U ایین مذهبی سیاه پوستان افریقایی که شامل طلسم و جادو میباشد جادوگری
executed contract U قرارداد انتقال مالکیت درحالتی که کلیه حقوق متعلقه ان را نیز شامل شود
leg U ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
legs U ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
chips U کامپیوتر کامل ساده شامل CPU حافظه و پورتهای ورودی / خروجی روی یک قطعه
string U متغیر در زبان کامپیوتری که میتواند شامل حروف الفبا- عددی و نیز اعداد باشد
typeball U یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
nibbles U به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
bells and whistles U یک توضیح غیر رسمی ازویژگیهای بیشتر یک سیستم کامپیوتری که شامل گرافیک نمایش رنگی
gems U IB و اتاری اس تی اضافه میکندرا به ریزکامپیوترهای گوناگونی شامل کامپیوترشخصی acpaintبرنامهای که کیفیتهای مشابه acintosh
homes U ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
home U ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
gem U IB و اتاری اس تی اضافه میکندرا به ریزکامپیوترهای گوناگونی شامل کامپیوترشخصی acpaintبرنامهای که کیفیتهای مشابه acintosh
zeugma U اسعتمال صفت یا قید یافعلی برای دو یاچندکلمه بطوری که شامل همه یایکی شود
traffics U اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
trafficked U اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
trafficking U اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
traffic U اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
Pidgin English <idiom> U انگلیسی برای ارتباط بازرگانان با زبان های متفاوت شامل گرامر ساده و لغات کم.
nibble U به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbled U به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
columnar and trabeated U [نوعی از ساختار شامل ستون های عمدی یا تیرگهایی که از تیرهای افقی حمایت می کند.]
chip U کامپیوتر کامل ساده شامل CPU حافظه و پورتهای ورودی / خروجی روی یک قطعه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com