Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 230 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
comprise
U
شامل بودن
comprised
U
شامل بودن
comprises
U
شامل بودن
embrace
U
شامل بودن
embraced
U
شامل بودن
embraces
U
شامل بودن
embracing
U
شامل بودن
engird
U
شامل بودن
engirdle
U
شامل بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
applies
U
درخواست کردن شامل حال بودن
apply
U
درخواست کردن شامل حال بودن
applying
U
درخواست کردن شامل حال بودن
consist
U
شامل بودن عبارت بودن از
consisted
U
شامل بودن عبارت بودن از
consisting
U
شامل بودن عبارت بودن از
consists
U
شامل بودن عبارت بودن از
entail
U
شامل بودن فراهم کردن
entailed
U
شامل بودن فراهم کردن
entailing
U
شامل بودن فراهم کردن
entails
U
شامل بودن فراهم کردن
include
U
شامل بودن متضمن بودن
includes
U
شامل بودن متضمن بودن
encompass
U
شامل بودن دربرگرفتن
encompassed
U
شامل بودن دربرگرفتن
encompasses
U
شامل بودن دربرگرفتن
encompassing
U
شامل بودن دربرگرفتن
contain
U
شامل بودن خودداری کردن
contained
U
شامل بودن خودداری کردن
contains
U
شامل بودن خودداری کردن
subtend
U
در زیر چیزی بسط یافتن شامل بودن
Other Matches
covering
U
شامل
sweeping
U
شامل
self inclusive
U
شامل
in-
U
شامل
in
U
شامل
inclusive
U
شامل
including
U
شامل
Inc
U
شامل
far-reaching
U
شامل
containing
U
شامل
comprising
U
شامل
ineligible
U
شامل نشدنی
butyric
U
شامل کره
applying
U
شامل شدن
excluding
U
شامل نشدن
applies
U
شامل شدن
trinomial
U
شامل سه نام
retrospect
U
شامل گذشته
inclusive or
U
یای شامل
bimillenary
U
شامل دوهزار
includible
U
شامل کردنی
butyraceous
U
شامل کره
includable
U
شامل کردنی
do with
<idiom>
U
شامل شدن
apply
U
شامل شدن
intraspecific
U
شامل گروه بخصوصی
intraspecies
U
شامل گروه بخصوصی
exhaustive
U
شامل تمام جرئیات
inclusive or gate
U
دریچه یای شامل
across the board
U
شامل تمام طبقات
exclude
U
شامل نشدن یا جداشدن
exclusion
U
عمل شامل نشدن
terraqueous
U
شامل خشکی ودریا
retroact
U
شامل گذشته شدن
exclusive
U
آنچه شامل نمیشود
over all
U
شامل همه چیز
echaustive
U
شامل همهء جزئیات
plenary
U
شامل تمام اعضاء
plenaries
U
شامل تمام اعضاء
excludes
U
شامل نشدن یا جداشدن
ex post facto
U
شامل اصول گذشته
apodictic
U
شامل یا مستلزم بیان حقیقت
fullest
U
کامل یا شامل همه چیز
with average
U
شامل خسارات خصوصی وجزئی
full
U
کامل یا شامل همه چیز
retroactively
U
چنانکه شامل گذشته شود
apodeictic
U
شامل یا مستلزم بیان حقیقت
all round
U
کاملا شامل هر چیز یا هرکس
toffy
U
اب نبات شامل شکر زردوشیره
tetraethyl
U
شامل چهاردسته اتیل در هرملکول
tetrahydrate
U
ترکیب شیمیایی شامل چهارمولکول اب
toffee
U
اب نبات شامل شکر زردوشیره
thetic
U
وابسته به یا شامل پایان نامه
tenementary
U
شامل ملک استیجاری اپارتمانی
defensive
U
منطقه دفاعی شامل دروازه
interface
U
که شامل : کانال ورودی /خروجی
thetical
U
وابسته به یا شامل پایان نامه
interfaces
U
که شامل : کانال ورودی /خروجی
toffees
U
اب نبات شامل شکر زردوشیره
Is breakfast included?
U
آیا شامل صبحانه هم میشود؟
gnomic
U
شامل پند و ضرب المثل
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
U
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
U
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contained
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
U
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
except
U
مکان دهی و ادغام شامل نیست
this proverb is not a to him
U
این مثل شامل حال اونیست
turki
U
زبانهای ترکی شامل جغتایی وعثمانی
sclav ect
U
عضو نژادی که شامل مردم خاوراروپاباشد
turkic
U
زبانهای ترکی شامل جغتایی وعثمانی
english sonnet
U
غزل انگلیسی که شامل دوازده سطراست
bumf
U
اسناد شامل اطلاعات دستورالعمل چیزی
twinkle box
U
دستگاه ورودی شامل حس کنندههای نوری
motorola
U
سازنده تجهیزات الکترونیکی شامل ریزپردازنده ها
interactive
U
قالبها و خصوصیات فرد را شامل میشود
to be in one's right mind
U
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
corresponds
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbers
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job
<idiom>
U
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to mind
U
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
outnumbering
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
interactive
U
سازمان تخصصی که موضوعاتی شامل زبان نویسنده
adders
U
وسیله یا تابعی که شامل نتیجه دو یا چند ورودی
leg side
U
قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپزن
adder
U
وسیله یا تابعی که شامل نتیجه دو یا چند ورودی
retrospectively
U
چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
inclusive
U
چیزی هک در میان چیز دیگر شامل شود
scope
U
محدوده مقادیر که یک متغیر میتواند شامل شود
interfaith
U
شامل اشخاصی دارای عقاید وادیان مختلف
alphanumeric
U
صفحه کلیدی که شامل حروف و اعداد است
storewide
U
شامل تمام موجودی انبار یاتمام فروشگاه
entablature
U
قسمتی از سر ستون که شامل کتیبه وگلویی است
foundation
U
اسکلت اصلی فرش
[شامل تار و پود]
triathlon
U
مسابقه سه گانه بین زنان شامل دو 001 متر
Is mileage included?
U
آیا شامل مایل مسافت پیموده شده هم میشود؟
lipide
U
مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
distance medley
U
دو استقامت امدادی شامل 004 008 0021 و 0061متر
cpu
U
بخش اصلی CPU شامل ALU واحد کنترل
lipid
U
مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
lurks
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be in a habit
U
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
lurk
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be hard put to it
U
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
fittest
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
lurking
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
To be on top of ones job .
U
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
belong
U
مال کسی بودن وابسته بودن
look out
U
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
to look out
U
اماده بودن گوش بزنگ بودن
validity of the credit
U
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
reasonableness
U
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
belongs
U
مال کسی بودن وابسته بودن
belonged
U
مال کسی بودن وابسته بودن
fit
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fits
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
eighty track disk
U
دیسک فرمت شده برای شامل شدن هشتاد شیار
handshaking
U
سیگنال ارسالی بین دو وسیله ارتباطی شامل آماده ارسال
catchall
U
بخشی که شامل مواد مختلف وبدون دسته بندی باشد
slot
U
تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
slots
U
تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
bible
U
کتاب مقدس که شامل کتب عهد عتیق وجدید است
radio sheck
U
یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر
bibles
U
کتاب مقدس که شامل کتب عهد عتیق وجدید است
slotting
U
تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
CD I
U
این استاندارد شامل توابع کد گذاری فشرده سازی و نمایش است
landplane
U
هواپیمایی که قادر به برخاستن از سطح زمین که شامل برف و یخ نیز میگرددمیباشد
reprographics
U
تکنولوژی ای که شامل واردزیر است فرایندهای تولیدمجدد و نسخه برداری ازمستندات
config.sys
U
در DOS و 2/OS یک فایل متن اسکی که شامل فرمانهای پیکر بندی است
sashes
U
قاب دورشیشه در یاپنجره که شامل میلههای چوبی بین شیشه ها نیزمیباشد
sash
U
قاب دورشیشه در یاپنجره که شامل میلههای چوبی بین شیشه ها نیزمیباشد
bios
U
که معمولاگ شامل کنترل صفحه نمایش و صفح کلید و دیسک درایوهاست
motorola
U
تولید کننده قط عات الکترونیکی شامل پردازندههای کامپیوتری Apple Macintosh
alphanumeric
U
عملوندی که میتواند شامل حروف الفبا- عددی مانند رشته ها باشد
traveling fellowship
U
بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
leg
U
ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
executed contract
U
قرارداد انتقال مالکیت درحالتی که کلیه حقوق متعلقه ان را نیز شامل شود
voodooism
U
ایین مذهبی سیاه پوستان افریقایی که شامل طلسم و جادو میباشد جادوگری
epididymis
U
زائده طویل و باریک عقب بیضه که شامل مجاری خروجی منی است
inductor
U
قطعه الکتریکی شامل هستهای از سیم برای بیان تاثیرات روی مدار.
legs
U
ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
chromel
U
الیاژی شامل اهن نیکل کرم برای ساختن ترموکوپلهای با حرارت زیاد
monitor
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
bells and whistles
U
یک توضیح غیر رسمی ازویژگیهای بیشتر یک سیستم کامپیوتری که شامل گرافیک نمایش رنگی
string
U
متغیر در زبان کامپیوتری که میتواند شامل حروف الفبا- عددی و نیز اعداد باشد
typeball
U
یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
homes
U
ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
gems
U
IB و اتاری اس تی اضافه میکندرا به ریزکامپیوترهای گوناگونی شامل کامپیوترشخصی acpaintبرنامهای که کیفیتهای مشابه acintosh
gem
U
IB و اتاری اس تی اضافه میکندرا به ریزکامپیوترهای گوناگونی شامل کامپیوترشخصی acpaintبرنامهای که کیفیتهای مشابه acintosh
home
U
ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
chips
U
کامپیوتر کامل ساده شامل CPU حافظه و پورتهای ورودی / خروجی روی یک قطعه
nibbles
U
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbling
U
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
chip
U
کامپیوتر کامل ساده شامل CPU حافظه و پورتهای ورودی / خروجی روی یک قطعه
columnar and trabeated
U
[نوعی از ساختار شامل ستون های عمدی یا تیرگهایی که از تیرهای افقی حمایت می کند.]
zeugma
U
اسعتمال صفت یا قید یافعلی برای دو یاچندکلمه بطوری که شامل همه یایکی شود
nibble
U
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbled
U
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
traffics
U
اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
trafficking
U
اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
trafficked
U
اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
traffic
U
اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
Pidgin English
<idiom>
U
انگلیسی برای ارتباط بازرگانان با زبان های متفاوت شامل گرامر ساده و لغات کم.
pertained
U
مربوط بودن متعلق بودن
pertain
U
مربوط بودن متعلق بودن
pertains
U
مربوط بودن متعلق بودن
haze
U
گرفته بودن مغموم بودن
look for
U
منتظر بودن درجستجو بودن
have
U
مالک بودن ناگزیر بودن
abutted
U
مماس بودن مجاور بودن
governed
U
نافذ بودن نافر بودن بر
depends
U
مربوط بودن منوط بودن
abuts
U
مماس بودن مجاور بودن
govern
U
نافذ بودن نافر بودن بر
disagreed
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
governs
U
نافذ بودن نافر بودن بر
inhere
U
جبلی بودن ماندگار بودن
to stand for
U
نامزد بودن هواخواه بودن
moon
U
سرگردان بودن اواره بودن
abut
U
مماس بودن مجاور بودن
disagreeing
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
to be due
U
مقرر بودن
[موعد بودن]
moons
U
سرگردان بودن اواره بودن
owes
U
مدیون بودن مرهون بودن
disagree
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
appertaining
U
مربوط بودن متعلق بودن
pend
U
معوق بودن بی تکلیف بودن
owe
U
مدیون بودن مرهون بودن
resided
U
ساکن بودن مقیم بودن
agree
U
متفق بودن همرای بودن
owed
U
مدیون بودن مرهون بودن
agreeing
U
متفق بودن همرای بودن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com