Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
idling cycle
U
سیکل بی باری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cycled
U
سیکل
cycles
U
سیکل
cycle
U
سیکل
cycled
U
سیکل مدار
carnot cycle
U
سیکل کارنو
cycles
U
سیکل مدار
cycle
U
سیکل مدار
rankin cycle
U
سیکل رانکین
cycle time
U
زمان سیکل
hz
U
سیکل بر ثانیه
carbon cycle
U
سیکل کربن
hertz
U
یک سیکل در ثانیه
staticizing cycle
U
سیکل ایستاسازی
storage cycle
U
سیکل انباره
thermodynamics cycle
U
سیکل ترمودینامیک
alternation
U
نیم سیکل
kilocycle
U
کیلو سیکل
kc
U
کیلو سیکل
training cycle
U
سیکل اموزشی
cycled
U
تناوب پریود سیکل
kilohertz
U
هزار سیکل در یک ثانیه
cycles
U
تناوب پریود سیکل
four stroke cycle
U
سیکل چهار زمانه
flow cycle
U
سیکل جریان کار
engine cycle
U
سیکل کاری موتور
cycle
U
تناوب پریود سیکل
instruction cycle
U
سیکل یاچرخش دستورالعمل
kilomega cycle
U
یک بیلیون سیکل در ثانیه
mhz
U
یک میلیون سیکل در ثانیه egaHertz
ration cycle
U
سیکل محاسبه جیره 42ساعته
kilo
U
فرکانس هزار سیکل در ثانیه
kilos
U
فرکانس هزار سیکل در ثانیه
kilocycle
U
کیلو سیکل یکهزاردور در هرثانیه
billicycle
U
cycle kilomega کیلومگا سیکل
cycles
U
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
gigahertz
U
فرکانس یک هزار میلیون سیکل در ثانیه
cycled
U
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
cycle
U
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
infecundity
U
بی باری
empty load
U
بی باری
sterility
U
بی باری
barye
U
باری
infertility
U
بی باری
freighters
U
باری
freighter
U
باری
idling
U
بی باری
utility
U
باری
idle runing
U
بی باری
unload
U
بی باری
unloads
U
بی باری
unloaded
U
بی باری
mhz
U
اندازه فرکانس معادل یک میلیون سیکل در ثانیه
lorry
U
ماشین باری
lorries
U
ماشین باری
lighterage
U
قایق باری
raft
U
قایق باری
rafts
U
قایق باری
idle time
U
زمان بی باری
idle period
U
پریود بی باری
idle frequency
U
فرکانس بی باری
idle current
U
جریان بی باری
fright car
U
واگن باری
fourgon
U
واگون باری
motortruck
U
کامیون باری
freight trains
U
قطار باری
freight train
U
قطار باری
scow
U
یدک کش باری
road transport vehicle
U
ماشین باری
railroad carriage
U
واگن باری
praam
U
باری یاتوپدار
no load voltage
U
ولتاژ بی باری
no load switching
U
سوئیچینگ بی باری
no load speed
U
سرعت بی باری
no load current
U
جریان بی باری
no load condition
U
حالت بی باری
neutral position
U
وضعیت بی باری
dead weight tonnage
U
گنجایش باری
cargo liner
U
کشتی باری
vans
U
واگن باری
lighters
U
قایق باری
freight cars
U
واگن باری
cargo ship
U
کشتی باری
lighter
U
قایق باری
van
U
واگن باری
cargo boat
U
کشتی باری
freight car
U
واگن باری
reversal
U
نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
reversals
U
نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
lift helicopter
U
هلی کوپتر باری
lorries
U
اتومبیل باری گاری
vans
U
واگن باری سرپوشیده
promiscuity
U
بی بند و باری جنسی
lorry
U
اتومبیل باری گاری
van
U
واگن باری سرپوشیده
autoloading
U
باری نیم خودکار
no load loss
U
تلف یا تلفات بی باری
truckloads
U
به گنجایش یک ماشین باری
truckload
U
به گنجایش یک ماشین باری
sexual promiscuity
U
بی بند و باری جنسی
perfunctory
U
باری بهر جهت
lighter
U
کشتی باری کوچک
overload principle
U
اصل اضافه باری
no load torque
U
گشتاور پیچشی بی باری
lighters
U
کشتی باری کوچک
boxcar
U
یکنوع واگن باری
ideal no load voltage
U
ولتاژ بی باری ایده ال
floating cargo
U
باری که دردریا است
cargo master
U
نوعی هواپیمای باری
idle current connection
U
اتصال جریان بی باری
idling current connection
U
اتصال جریان بی باری
ideal no load d.c. voltage
U
ولتاژ "دی .سی " بی باری ایده ال
nosing
U
باری که چرخهای لوکوموتیومتحمل می شوند
freighter
U
کرایه کننده کشتی باری
floating cargo
U
باری که باکشتی حمل میشود
the supreme
U
خداوند متعال باری تعالی
wanigan
U
سقف تراکتور یا ماشین باری
to have
[or bear]
a maximum
[minimum]
load of something
U
حداکثر
[حداقل]
باری را پذیرفتن
galliot
U
کرجی باری یا ماهی گیری
freighters
U
کرایه کننده کشتی باری
wannigan
U
سقف تراکتور یا ماشین باری
hertz
U
واحد فرکانس SI که به صورت تعداد سیکل ها در ثانیه نشان داده می شوند
lighter
U
با قایق باری کالا حمل کردن
carack
U
کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
lighters
U
با قایق باری کالا حمل کردن
carrack
U
کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
galiot
U
کرجی باری یاماهی گیری هلندی
frequencies
U
تعداد سیکل ها یا دوره زمانی از حالت موج با قاعده که در هر ثانیه تکرار می شوند
nose gear
U
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
frequency
U
تعداد سیکل ها یا دوره زمانی از حالت موج با قاعده که در هر ثانیه تکرار می شوند
stirling cycle
U
سیکل موتور گرمایی که در ان گرما در حجم ثابت افزوده میشود و سبب انبساط همدمامیگردد
globe master
U
نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
entrucking table
U
جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
milner bary gambit
U
گامبی میلنر- باری در دفاع فرانسوی شطرنج
plateform car
U
واگن باری بدون دیوار راه اهن
heian sandan
U
اجرای هم زمان دو تکنیک اوچی اوکه و گدان باری
replenishing phase
U
بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
compartment marking
U
تقسیمات علامت گذاری شده داخل هواپیمای باری یاترابری
limit load
U
بیشترین باری که ممکن است در حالتی بر یک جزء یا قطعه وارد شود
boostrap operation
U
عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
fetch
U
بخشی از سیکل بازیابی- بود که دستورات را از حافظه بازیابی و کدگشایی میکند
fetched
U
بخشی از سیکل بازیابی- بود که دستورات را از حافظه بازیابی و کدگشایی میکند
fetches
U
بخشی از سیکل بازیابی- بود که دستورات را از حافظه بازیابی و کدگشایی میکند
portable
U
کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
This was the one time he did such a thing and it proved to have fateful consequences.
U
این تنها باری بود که او دست به چنین کاری زد و نتیجه اش فاجعه انگیز بود.
neutral position
U
وضعیت خنثی یا خلاص حالت خلاص یا بی باری
maids of honor
U
ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
maid of honor
U
ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
maid of honour
U
ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
cycle per second
U
سیکل بر ثانیه تناوب در ثانیه
burning train
U
مسیر انفجار سیکل انفجار
SDRAM
U
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی سکردن شده است و زمان بین عملیات حافظه را حذف میکند
non interlaced
U
سیستمی که اشعه الکترون تصویر هر خط صفحه نمایش را یک بار اسکن میکند در حین هر سیکل تنظیم . این اشعه یک اسکن نمایش در هر خط انجام میدهد
watts
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
execution
U
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
synchronize
U
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronises
U
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronising
U
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronised
U
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronizes
U
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com