English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
arming wire U سیم مسلح کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
moorings U سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
actuator U دستگاه مسلح کننده
arming system U سیستم مسلح کننده
arming system U دستگاه مسلح کننده
arming vane U پروانه مسلح کننده
arming vane U پروانه مسلح کننده بمب
cocking circuit U مدار مسلح کننده مین
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
delay arming U مسلح کننده تاخیری
service component U نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
Other Matches
armed services U قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
armed U مسلح
weaponed U مسلح
mailed U مسلح
riper U مسلح
armor bearer U مسلح
ripest U مسلح
flattest U مسلح
flat U مسلح
ripe U مسلح
reinforced U مسلح
armoured U مسلح
in arms U مسلح
reinforces U مسلح کردن
reinforced coat U اندود مسلح
to carry a weapon U مسلح بودن
armored cable U کابل مسلح
forcing U مسلح کردن
reinforce U مسلح کردن
arming U مسلح شدن
activated mine U مین مسلح
pistoleer U مسلح به طپانچه
poised mine U مین مسلح
reinforced coating U اندود مسلح
bandit U سارق مسلح
bandits U سارق مسلح
mailed fist U نیروی مسلح
arming U مسلح کردن
armed ammunition U مهمات مسلح
armed guard U گارد مسلح
ripe U مسلح شدن
riper U مسلح شدن
ripest U مسلح شدن
armed mine U مین مسلح
armed peace U صلح مسلح
armed to the teeth U کاملا` مسلح
armement U مسلح کردن
enarm U مسلح کردن
unarmed U غیر مسلح
armed U مسلح شده
cocking U مسلح کردن
cocks U مسلح کردن
reenforce U مسلح کردن
arm U مسلح کردن
weapon U مسلح کردن
heavily armed U کاملا مسلح
cock U مسلح کردن
ice crete U بتون مسلح
equip U مسلح کردن
banditry U سرقت مسلح
armed forces U نیروهای مسلح
service component U نیروی مسلح
forces U مسلح کردن
to take up arms U مسلح شدن
services U نیروهای مسلح
weapons U مسلح کردن
privateer U کشتی مسلح
equipping U مسلح کردن
weapons U مسلح شده
force U مسلح کردن
weapon U مسلح شده
gunship U هلیکوپتر مسلح
reinforced concrete U بتون مسلح
to pack a weapon [colloquial] U مسلح بودن
equips U مسلح کردن
reinforced concrete U بتن مسلح
ferroconcrete U بتون مسلح
to be packing [heat] [colloquial] U مسلح بودن
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
deactivating U غیر مسلح کردن
deactivated U غیر مسلح کردن
deactivates U غیر مسلح کردن
deactivate U غیر مسلح کردن
gun moll U معشوقه دزد مسلح
armed forces police U دژبان نیروهای مسلح
arming range U برد مسلح شدن
armed helicopter U هلی کوپتر مسلح
arming delay U تاخیر در مسلح شدن
disarmament U غیر مسلح کردن
armed mine U مین مسلح شده
armed forces courier U پیک نیروهای مسلح
rearmament U دوباره مسلح شدن
disarmed U غیر مسلح کردن
sword arm U دست مسلح شمشیرباز
disarm U غیر مسلح کردن
actuated mine U مین مسلح شده
actuate U مسلح کردن مین
reinforced concrete facing U پرده بتن مسلح
disarms U غیر مسلح کردن
up in arms U مسلح واماده جنگ
forearm U از پیش مسلح کردن
forearms U از پیش مسلح کردن
unarm U غیر مسلح کردن
rearm U دوباره مسلح شدن یا کردن
reinforced concrete facing membrane U پرده بتن مسلح نما
arming range U مسافت مسلح شدن گلوله
rearms U دوباره مسلح شدن یا کردن
rearmed U دوباره مسلح شدن یا کردن
uncharged U غیر مسلح شارژ نشده
joint U مشترک بین نیروهای مسلح
heavily armed U مسلح به جنگ افزار سنگین
fitted mine U مین مسلح اماده به کار
lashkar U گروهی از قبایل هندی که مسلح باشند
chevalier U سرباز سواره نظام و مسلح سوار
safing U از حالت مسلح بودن خارج کردن
privateer U درکشتی تجارتی مسلح کار کردن
enarm U مسلح شدن اماده کارزار کردن
hoplite U سرباز پیاده مسلح یونان قدیم
joint task force U نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
battalia U بسیج دستههای نظامی ونیروهای مسلح
joint exercise U تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
service element U عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
arm U مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
joint operations U عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
joint servicing U دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
brigand U سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
brigands U سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
order arms U فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
recoil operated U مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
national component U هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
armstrong U سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
joint petroleum office U دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
rearming U تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
revenue cutter U کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
garnish U علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnishes U علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnished U علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
characteristic actuation probability U احتمال مسلح شدن مین توسط مین جمع کن
permissive action link U ضامن مسلح شدن جنگ افزاراتمی ضامن خودکار
uniservice U متشکل ازیک نوع یکان یا یک نوع نیروی مسلح
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
capital ship U کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
cocked hats U کلاهک مسلح شدن مین کلاهک برجسته
icing U مسلح کردن بتون فشرده کردن فولاد
cocked hat U کلاهک مسلح شدن مین کلاهک برجسته
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
armor U مسلح کردن زره پوش کردن
military services U نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com