Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 138 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
roasting jack
U
سیخ کباب گردنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
constant speed drive
U
چرخدندهای با ضریبهای متغیر که برای ثابت نگه داشتن دور قسمت گردنده بین دو سیستم گرداننده و گردنده قرار میگیرد
swivels
U
گردنده
gyrant
U
گردنده
rotative
U
گردنده
roller door
U
در گردنده
revolvable
U
گردنده
in eyre
U
گردنده
gyral
U
گردنده
ambulatory
U
گردنده
ambulant
U
گردنده
rotors
U
گردنده
rotor
U
گردنده
swivelled
U
گردنده
driven
U
گردنده
trochoid
U
گردنده
rotary
U
گردنده
wheeler
U
گردنده
swivel
U
گردنده
rotor plates
U
جوشنهای گردنده
swivel
U
مفصل گردنده
pivot arm
U
میله گردنده
magnet wheel
U
چرخ گردنده
itineratly
U
بطور گردنده
gyratory
U
چرخی گردنده
revolving
U
گردنده دورانی
circumambient
U
گردنده بدور
circumsolar
U
دورخورشید گردنده
swivelled
U
مفصل گردنده
rotator
U
ماهیچه گردنده
excursive
U
اواره گردنده
rotary
U
گردنده چرخنده
runner
U
گردنده گشتی
runners
U
گردنده گشتی
swivels
U
مفصل گردنده
shaslik
U
کباب
droppings
U
کباب
barbecues
U
کباب
kabob
U
کباب
barbecue
U
کباب
kebab
U
کباب
shashlik
U
کباب
kebabs
U
کباب
rotors
U
قسمت گردنده ماشین
rotor
U
قسمت گردنده ماشین
bucket
U
تیغه گردنده توربین
churns
U
بوسیله اسباب گردنده
churned
U
بوسیله اسباب گردنده
buckets
U
تیغه گردنده توربین
churn
U
بوسیله اسباب گردنده
rundle
U
استوانه گردنده گوی
rotary wing aircraft
U
هواپیما با بال گردنده
spit
U
سیخ کباب
Pity melted my heart .
U
دلم کباب شد
grill
U
کباب کردن
barbecue
U
کباب کردن
spits
U
سیخ کباب
skewering
U
سیخ کباب
broil
[American]
U
کباب کردن
irish stew
U
طاس کباب
cook out
[American]
U
کباب کردن
carbonado
U
کباب کردن
roasted
U
کباب کردن
grid
U
کباب کردن
grids
U
کباب کردن
roasts
U
کباب کردن
stew
U
تاس کباب
stewed
U
تاس کباب
skewers
U
سیخ کباب
skewer
U
سیخ کباب
stewing
U
تاس کباب
stews
U
تاس کباب
grill
U
گوشت کباب کن
broil
U
کباب کردن
broiled
U
کباب کردن
broiling
U
کباب کردن
grills
U
گوشت کباب کن
broils
U
کباب کردن
grilling
U
گوشت کباب کن
skewered
U
سیخ کباب
roast
U
کباب کردن
stator
U
جزء ثابت در هر ماشین گردنده
precess
U
در خط سیر محورجسم گردنده تغییرپیداشدن
To torment ( girll ) someone .
U
کسی را کباب کردن
skewering
U
بسیخ کباب زدن
skewers
U
بسیخ کباب زدن
skewered
U
بسیخ کباب زدن
skewer
U
بسیخ کباب زدن
chopper
U
هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
overshot
U
گردنده به نیروی ابی که ازبالا میریزد
choppers
U
هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
He intended to do good but was put to torture .
<proverb>
U
آمد ثواب کند کباب شد .
skewered
U
هر چیزی شبیه سیخ کباب
skewering
U
هر چیزی شبیه سیخ کباب
skewer
U
هر چیزی شبیه سیخ کباب
carbonado
U
قطعه گوشت کباب کرده
barbecued
U
کباب شده روی منقل
skewers
U
هر چیزی شبیه سیخ کباب
stewpan
U
قابلمه تاس کباب پزی
spitchc
U
کباب مار ماهی قاش کرده
barbecued chicken
U
مرغ کباب شده روی منقل
sizzle
U
صدای سوختن کباب روی اتش
sizzled
U
صدای سوختن کباب روی اتش
sizzling
U
صدای سوختن کباب روی اتش
sizzles
U
صدای سوختن کباب روی اتش
grill
U
روی سیخ یا انبر کباب کردن
rotisserie
U
چرخ دوارجهت کباب کردن مرغ
skewer
U
سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
dripping pan
U
فرفی که چکیده کباب دران میریزد
skewers
U
سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
skewering
U
سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
skewered
U
سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
grilling
U
روی سیخ یا انبر کباب کردن
grills
U
روی سیخ یا انبر کباب کردن
blade flapping
U
حرکت تیغههای گردنده هلیکوپتر حول لولای افقی
potter wheel
U
صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
giants stride
U
تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
windage
U
کاهش دور وسیله گردنده دراثر پسای هوا
You are roasting yourself in front of the fire .
U
خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
gridiron
U
اهن مشبکی که روی ان گوشت کباب میکنند
turnspit
U
اسبابی که سیخ کباب را روی اتش میچرخاند
pantoscope
U
دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردوازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
bulb root
U
وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
ledger blade
U
تیغه پارچه بری که دریک جاایستاده و پره گردنده دارد
panoramic camera
U
دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردو ازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
quill shaft
U
شفت گردنده باریکی با سرهزارخار مانند که در مادگی دیگری جفت میشود
tack weld
U
وسیلهای برای سنجش ونمایش سرعت شفت گردنده جوش موقتی
The fire is fit to roast the meat.
U
این آتش برای کباب کردن گوشت مناسب است
turnstiles
U
تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
turnstile
U
تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
commutator
U
سری هادیهایی که بصورت شعاعی از یکدیگر جدا شده وبصورت حلقهای دور تا دورشفت گردنده ژنراتور قرارگرفته اند
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
vane pump
U
خانواده وسیعی از پمپهای سیالات که در ان سطوح تخت در محفظههای خارج ازمرکز دور تا دور شفت گردنده دوران میکنند
swivels
U
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivel
U
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivelled
U
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
barbecue
U
بریان کردن کباب کردن
barbecues
U
بریان کردن کباب کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com