Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
He wouldnt dare refuse.
U
سگ کیست که قبول نکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
She wI'll be a loser if she refuses.
U
اگر قبول نکند از کیسه اش رفته
whose make is it
U
ساخت کیست کار کیست
who is it
U
کیست این کیست
quamdiu bene se gesserit
U
تا زمانیکه تخلفی نکند منظور برقرار کردن حق انتفاع است برای کسی به این شرط که تا از شروط عقدتخلف نکند تصرفش ادامه داشته باشد
Lets play that again .
قبول ندارم.
[قبول نیست دربازی وغیره ]
cyst
U
کیست
[پزشکی]
i d not know who he is
U
نمیدانم کیست
whose d. is she?
U
او دختر کیست
cysts
U
کیست ها
[پزشکی]
whose turn is it?
U
نوبت کیست
whose is it?
U
مال کیست
who is this girl ?
U
این دختر کیست
Whose pencil is this ?
U
این مداد مال کیست ؟
who leads the orchestra
U
سر دسته این ارکستر کیست
hydatid
U
کیسه ابگونه کیست هیداتیک
Who owns this land ?
U
این زمین مال کیست ؟
The fox,being asked who his withness was ,said, my.
<proverb>
U
به روباه گفتند شاهدت کیست گفت دمم.
god defend
U
خدا نکند
heaven f.
U
خدا نکند
absit omen
U
خدا نکند
God (Heaven) forbid!
U
خدا نکند !
polarities
U
و قطعه کار نکند
He is not dead by any chance , is he ?
U
نکند مرده باشد ؟
polarity
U
و قطعه کار نکند
malfunctioned
U
آنچه کامل کار نکند
malfunction
U
آنچه درست کار نکند
malfunction
U
آنچه کامل کار نکند
malfunctioning
U
آنچه خوب کار نکند
malfunctioned
U
آنچه درست کار نکند
malfunctions
U
آنچه درست کار نکند
You are not pulling my leg , are you ?
U
نکند دار ؟ سر بسرم می گذار ؟
malfunctions
U
آنچه کامل کار نکند
inerrably
U
چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
permissible velocity
U
حداکثر سرعت اب در یک کانال که ایجادفرایش نکند
the eye is bigger than the belly
<proverb>
U
نعمت روی زمین پر نکند دیده تنگ
Until a man has shown humility he cannot attain gr.
<proverb>
U
آدم تا کوچکى نکند به بزرگى نمى رسد .
proselte of the gate
U
کسی که به دین یهود درایدولی ختنه نکند
one level address
U
تابعی که در حین اجرا تابع دیگر را صدا نکند
He has vowed not to gamble again.
پشت دستش را داغ کرده که دیگه قمار نکند.
trump card
<idiom>
U
استفاده از وسیله قدیمی اگر هیچ چیز دیگرکار نکند
back level
U
نمونه اولیه محصول که ممکن است توابعی را پشتیبانی نکند
raker
U
تیری که پشت دیوار بطور مایل می بندند تادیوار سقوط نکند
defaults
U
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
for next loop
U
حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
default
U
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulted
U
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulting
U
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
hold
U
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
holds
U
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
adopted types
U
انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
defaulted
U
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaulting
U
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
default
U
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaults
U
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
viruses
U
هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
virus
U
هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
collapse pressure
U
حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
apprenticeship
U
دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
apprenticeships
U
دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
adoption
U
قبول
receptions
U
قبول
acceptance
U
قبول
reception
U
قبول
compliance
U
قبول
acceptances
U
قبول
admissions
U
قبول
imprimatur
U
قبول
acknowledgment
U
قبول
admission
U
قبول
intromission
U
قبول
admission of liability
U
قبول بدهی
allowable load
U
بارقابل قبول
adopter
U
قبول کننده
admittable
U
قابل قبول
received
U
مورد قبول
acceptation tacite
U
قبول ضمنی
acceptor
U
قبول کننده
adhibit
U
قبول کردن
acknowladgement of debt
U
قبول بدهی
aceptive
U
قابل قبول
compliancy
U
قبول اجابت
compliantly
U
با قبول و رضایت
offer and acceptance
U
ایجاب و قبول
non acceptance
U
عدم قبول
naturalization
U
قبول تابعیت
ready acceptance
U
حسن قبول
reply paid
U
جواب قبول
intolerancy
U
عدم قبول
incompliance
U
عدم قبول
the g. or refusal of anything
U
قبول یا ردچیزی
implied acceptance
U
قبول ضمنی
express acceptance
U
قبول صریح
the optio to accept or reject
U
اختیار قبول یا رد
to take in
U
قبول کردن
embracement
U
قبول اتخاذ
disallowance
U
عدم قبول
receivable
U
قابل قبول
impossible
[colloquial]
<adj.>
U
غیرقابل قبول
sufficiently
<adv.>
U
قابل قبول
adequately
[sufficiently]
<adv.>
U
قابل قبول
sufficing
<adj.>
U
قابل قبول
sufficient
<adj.>
U
قابل قبول
satisfactory
<adj.>
U
قابل قبول
good
[sufficient]
<adj.>
U
قابل قبول
adequate
<adj.>
U
قابل قبول
acceptable
<adj.>
U
قابل قبول
reply paid /RP/
[reply prepaid]
U
جواب قبول
Agreed . that is a deal .
U
قبول ( قبوله )
passed
<adj.>
<past-p.>
U
قبول شده
authorized
<adj.>
<past-p.>
U
قبول شده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
U
قبول شده
approved
<adj.>
<past-p.>
U
قبول شده
allowed
<adj.>
<past-p.>
U
قبول شده
agreed
<adj.>
<past-p.>
U
قبول شده
I agree.
U
قبول دارم.
taken
U
مورد قبول
accepter
U
قبول کننده
acceptability
U
قبول شدگی
acceptable
U
قابل قبول
ineligible
U
غیرقابل قبول
unacceptable
U
غیرقابل قبول
unacceptably
U
غیرقابل قبول
passable
U
قابل قبول
rejection
U
قبول نکردن
acceptability
U
قابلیت قبول
believable
U
قابل قبول
reasonable
U
قابل قبول
agreements
U
قرار قبول
agreement
U
قرار قبول
intolerance
U
عدم قبول
rejection
U
عدم قبول
acceptance
U
قبول قرارداد
acceptances
U
قبول قرارداد
withdraw
U
قبول نکردن
honouring
U
قبول کردن
disclaims
U
قبول نکردن
honours
U
قبول کردن
disclaiming
U
قبول نکردن
disclaimed
U
قبول نکردن
disclaim
U
قبول نکردن
adopts
U
قبول کردن
adopt
U
قبول کردن
honoured
U
قبول کردن
withdraws
U
قبول نکردن
adoption
U
قبول به فرزندی
honored
U
قبول کردن
honoring
U
قبول کردن
admitting
U
قبول کردن
admits
U
قبول کردن
admit
U
قبول کردن
honors
U
قبول کردن
honour
U
قبول کردن
adopting
U
قبول کردن
acceptance by words
U
قبول قولی
accords
U
قبول کردن
acceptancy
U
اماده قبول
accepting
U
قبول شدن
accord
U
قبول کردن
acceptably
U
بطورقابل قبول
conceding
U
قبول شکست
concedes
U
قبول شکست
accept
U
قبول کردن
conceded
U
قبول شکست
acceptance by conduct
U
قبول فعلی
acceptance limit
U
حد قابل قبول
concede
U
قبول شکست
accepts
U
قبول کردن
accepts
U
قبول شدن
accept
U
قبول شدن
compliant
U
قبول کننده
accepting
U
قبول کردن
acceptant
U
قبول کننده
accorded
U
قبول کردن
passed
U
قبول کردن
passes
U
قبول کردن
tolerable
U
قابل قبول
admissible
U
قابل قبول
allowable
U
قابل قبول
entertain
U
قبول کردن
entertains
U
قبول کردن
entertained
U
قبول کردن
valid
U
قابل قبول
ratification
U
قبول قبولی
pass
U
قبول کردن
honors
U
یاحوالهای را قبول کردن
honouring
U
یاحوالهای را قبول کردن
honours
U
یاحوالهای را قبول کردن
honoring
U
یاحوالهای را قبول کردن
To pass an examination .
U
درامتحان قبول شدن
to hold water
U
قابل قبول بودن
brinkmanship
U
سیاست قبول مخاطره
honour
U
یاحوالهای را قبول کردن
To pass (fail,flunk) an exam.
U
درامتحان قبول ( رد )شدن
honoured
U
یاحوالهای را قبول کردن
To accept an invitation .
دعوتی را قبول کردن
To assume responsibility .
U
قبول مسئولیت کردن
suffrage
U
کمک همراهی قبول
honored
U
یاحوالهای را قبول کردن
sit right (negative)
<idiom>
U
غیر قابل قبول
recognized refugee
U
پناهنده قبول شده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com