English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
limp U سکته داشتن
limped U سکته داشتن
limping U سکته داشتن
limps U سکته داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
apoplectic U دچار سکته سکته اور
stroked U سکته
ictus U سکته
stroking U سکته
deranyement U سکته
standstil U سکته
stroke U سکته
strokes U سکته
caesura U سکته
apoplexy U سکته
heart failure U سکته قلبی
pulmonary a U سکته ریوی
to fall down in a fit of a U سکته کردن
serus a U سکته مائی
paralysis U سکته ناقص
foud royant a U سکته کامل
foud royant a U سکته برقی
halting U سکته دار
haemacardiorrhagia U سکته قلبی
sanguine a U سکته خونی
halted U سکته ایست کردن
halt U سکته ایست کردن
halts U سکته ایست کردن
end stopped U دارای سکته ملیح
late time U زمان سکته انفجار
aeropause U منطقه سکته جوی
limping verse U شعر سکته دار
irrationable U عبث سکته دار
sthenic apoplexy U سکته دموی یاخونی
turn over in one's grave <idiom> U از عصبانیت سکته میکنددق میکند
time lags U زمان تلف شده سکته زمانی
time lag U زمان تلف شده سکته زمانی
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
tropopause U منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
end stopped U دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
own U داشتن
redolence U بو داشتن
owns U داشتن
owning U داشتن
owned U داشتن
relieve U داشتن
relieves U داشتن
relieving U داشتن
possesses U داشتن
want U کم داشتن
to be in a f. U تب داشتن
doubt U شک داشتن
doubted U شک داشتن
doubting U شک داشتن
doubts U شک داشتن
have U داشتن
having U داشتن
to be feverish U تب داشتن
to have f. U تب داشتن
possessing U داشتن
possess U داشتن
monogyny U داشتن یک زن
wanted U کم داشتن
to hold a meeting U داشتن
to hold U داشتن
bear U داشتن
lack U کم داشتن
lacked U کم داشتن
to go hot U تب داشتن
to have possession of U داشتن
to have U داشتن
to possess U داشتن
bear U در بر داشتن
bears U داشتن
bears U در بر داشتن
lacks U کم داشتن
lackvt U کم داشتن
intercommon U داشتن
scoot U سرعت داشتن
deserves U استحقاق داشتن
quakes U لرزش داشتن
liaise U رابطه داشتن
quaking U لرزش داشتن
liaises U بستگی داشتن
scooted U سرعت داشتن
vibrating U ارتعاش داشتن
vibrates U ارتعاش داشتن
vibrated U ارتعاش داشتن
implies U دلالت داشتن
vibrate U ارتعاش داشتن
scoots U سرعت داشتن
scooting U سرعت داشتن
deserve U استحقاق داشتن
falloff U تمایل داشتن
liaise U بستگی داشتن
stick-up U برجستگی داشتن
liaises U رابطه داشتن
liaising U رابطه داشتن
liaised U بستگی داشتن
stick up U برجستگی داشتن
liaising U بستگی داشتن
to keep shop U دکان داشتن
believe U گمان داشتن
liaised U رابطه داشتن
believed U گمان داشتن
believes U گمان داشتن
execrate U مکروه داشتن
quaked U لرزش داشتن
quake U لرزش داشتن
contradict U تناقض داشتن با
bode U دلالت داشتن
bode U شگون داشتن
abominated U تنفر داشتن
crave U اشتیاق داشتن
craved U اشتیاق داشتن
to know what's what U خبرازجهان داشتن
craves U اشتیاق داشتن
contradicted U تناقض داشتن با
in a rush <idiom> U عجله داشتن
to lay fast U نگاه داشتن
to lay by the heels U باز داشتن
contradicts U تناقض داشتن با
undulated U نوسان داشتن
undulates U نوسان داشتن
in common <idiom> U مسئولیت داشتن
to know for certain U یقین داشتن
nettles U رنجه داشتن
figure on اطمینان داشتن
concerns U اهمیت داشتن
to know by heart U ازحفظ داشتن
tolerate U طاقت داشتن
nettle U رنجه داشتن
in the cards <idiom> U انتظار داشتن
implying U دلالت داشتن
imply U دلالت داشتن
concern U اهمیت داشتن
cravings U اشتیاق داشتن
tolerating U طاقت داشتن
tolerates U طاقت داشتن
tolerated U طاقت داشتن
abominate U تنفر داشتن
bestows U ارزانی داشتن
retain U نگاه داشتن
differing U فرق داشتن
retained U نگاه داشتن
differed U فرق داشتن
differ U فرق داشتن
differs U فرق داشتن
exist U وجود داشتن
expected U چشم داشتن
expecting U چشم داشتن
resembling U شباهت داشتن
resembles U شباهت داشتن
resembled U شباهت داشتن
resemble U شباهت داشتن
expects U چشم داشتن
disguising U نهان داشتن
disguises U نهان داشتن
disguised U نهان داشتن
bipolarity U داشتن دو قطب
to be away on vacation [American] U داشتن مرخصی
occupying U مشغول داشتن
occupy U مشغول داشتن
occupies U مشغول داشتن
bestowon U ارزی داشتن
bear on U نسبت داشتن
disguise U نهان داشتن
retaining U نگاه داشتن
amativeness U دوست داشتن
retains U نگاه داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com