Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sew
U
سوزن کاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
embriodery
U
[آراستن و زینت دادن زمینه فرش به کمک سوزن کاری و گلدوزی]
Other Matches
acupunctuate
U
با سوزن سوراخ کردن سوزن فروکردن
needle point
U
سر سوزن سوزن دوزی
erasable
U
قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
to know the ropes
U
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torched
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
bards
U
سوزن
styluses
U
سوزن
stylus
U
سوزن
styli
U
سوزن
needleful
U
یک سوزن نخ
stilus
U
سوزن
switch point
U
سوزن
bard
U
سوزن
needle
U
سوزن
needled
U
سوزن
needles
U
سوزن
needling
U
سوزن
pence for any thing
U
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing
U
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
touch needle
U
سوزن محک
switches
U
سوزن دوراهی
switched
U
سوزن دوراهی
work basket
U
سبد سوزن و نخ
injected
U
سوزن زدن
needling
U
سوزن پیکاپ
injecting
U
سوزن زدن
injects
U
سوزن زدن
sailmaker's needle
U
سوزن چادردوزی
switch
U
سوزن دوراهی
needle point
U
نوک سوزن
packing needle
U
سوزن جوالدوزی
pointsman
U
سوزن بان
pin
U
ورودی با سه سوزن
pinned
U
ورودی با سه سوزن
pinning
U
ورودی با سه سوزن
needles
U
سوزن پیکاپ
inject
U
سوزن زدن
vga
U
- سوزن یا پورت
prick
U
خراش سوزن
needled
U
سوزن پیکاپ
pricked
U
خراش سوزن
pricking
U
خراش سوزن
pricks
U
خراش سوزن
needle
U
سوزن پیکاپ
firing pin
U
سوزن اتش
catwhisker
U
سوزن بلور
drilling pipe
U
سوزن حفاری
belonephebia
U
سوزن هراسی
housewives
U
سوزن دان
test point
U
سوزن ازمایشی
aciform
U
بشکل سوزن
acicular
U
سوزن وار
firing pin
U
سوزن ماشه
staple
U
سوزن منگنه
aciculate
U
سوزن وار
darning needle
U
سوزن رفوگری
core nail
U
سوزن هسته
housewife
U
سوزن دان
whisker
U
سوزن بلور
work baskets
U
سبد سوزن و نخ
darning neddle
U
سوزن رفوگری
the eye of the needle
U
سوراخ سوزن
eye
U
گوشوارهای سوراخ سوزن
needle
U
با سوزن تزریق کردن
needle
U
سوزن دوزی کردن
needled
U
سوزن دوزی کردن
dog spike
U
سوزن نوک گیر
eye
U
دهانه سوراخ سوزن
needled
U
با سوزن تزریق کردن
eyeing
U
دهانه سوراخ سوزن
eyeing
U
گوشوارهای سوراخ سوزن
needling
U
با سوزن تزریق کردن
needling
U
سوزن دوزی کردن
eying
U
دهانه سوراخ سوزن
eyes
U
گوشوارهای سوراخ سوزن
needles
U
با سوزن تزریق کردن
needles
U
سوزن دوزی کردن
eyes
U
دهانه سوراخ سوزن
drop on
U
سوزن دوراهی خط اهن
eying
U
گوشوارهای سوراخ سوزن
needle lace
U
کار سوزن دوزی
gas inlet valve needle
U
سوزن شیرورودی بنزین
gate
U
سوزن اتصال به یک FET
gates
U
سوزن اتصال به یک FET
needle book
U
سوزن دان کتابی
needle test of vicat
U
ازمایش با سوزن ویکا
vaccine point
U
سوزن ابله کوبی
A sharp knife (pin , needle)
U
چاقو (سوزن ) تیر
firing pin
U
سوزن قفل اتش
needlework
U
کار سوزن دوزی
There is no room to throw a needle .
<proverb>
U
جاى سوزن انداختن نیست .
needles
U
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
hypo
U
سوزن تزریق زیر جلدی
needling
U
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
tone arm
U
الت سوزن نگهدار گرامافون
switchman
U
سوزن بان راه اهن
palm and needle
U
کفه چرمی ملوانی و سوزن
firing pin
U
سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
needle
U
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needled
U
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
glid
U
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
jack
U
ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
hyodermic needle
U
سوزن امپول یا تزریق زیر جلدی
jacks
U
ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
prickling
U
احساس سوزن سوزنی یا تیغ تیغی
hypodermic
U
سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
hypodermics
U
سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
etui
U
جعبهء کوچک زینتی سوزن نخ و دکمه
needleful
U
نخی که یکبار درته سوزن میکنند
needle work
U
سوزن دوزی
[برای تزئین حاشیه و یا طرح فرش]
acupuncture
U
روش چینی بی حس سازی بوسیلهء فروکردن سوزن در بدن
center fire
U
اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ
reeve
U
ازتنگنا یا جای باریکی گذشتن نخ را از سوراخ سوزن گذراندن
staple
U
سوزن
[حرف ]
یو شکل
[برای محکم کردن سیمی به دیوار]
to prick at something
U
بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
pinout
U
شرح محل سوزن ها در مدار مجتمع به همراه کار و سیگنال آنها
sockets
U
سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
socket
[سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند]
isoclinal line
U
خطی که در روی نقشه بوسیله ان جاهایی که تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است
needled
U
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needle
U
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needles
U
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needling
U
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
isoclinic line
U
خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
drilling pattern
U
نمونه مته کاری الگوی مته کاری
pin
U
قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pinned
U
قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pinning
U
قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
drill extractor
U
التی که مته حفاری شکسته رااز سوزن حفاری جدا میکند
to strain at a gnat
U
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
DB connector
U
اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
fancy work
U
سوزن دوزی ذوقی یاتفننی کارهای ذوقی
plumbery
U
سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics
U
موزاییک کاری معرق معرق کاری
printhead
U
1-ردیف سوزن ها در چاپگر matrial-dot که حروف را به صورت مجموعهای از نقاط ایجاد میکند. 2-حالت فلزی یک حرف که برای چاپ حرف روی کاغذ در ریبون جوهری فشار داده شده است
electrically
U
قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است
BNC connector
U
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
plasterwork
U
گچ کاری
malfunction
U
کژ کاری
feckful
U
کاری
malfunctioned
U
کژ کاری
impotence
U
کاری
curry
U
کاری
curries
U
کاری
malfunctions
U
کژ کاری
under employment
U
کم کاری
slobbery
U
تف کاری
intent on doing anything
U
کاری
electroplating
U
اب کاری
impotency
U
کاری
plastering
U
گچ کاری
hypofunction
U
کم کاری
effective
U
کاری
currie
U
کاری
parget
U
گچ کاری
flower piece
U
گل کاری
curry powder
U
کاری
inaction
U
بی کاری
curry powders
U
کاری
active
U
کاری
by way of reciprocation
U
به جای
[کاری]
insagacity
U
ندانم کاری
punching
U
منگنه کاری
workstation
U
ایستگاه کاری
workstations
U
ایستگاه کاری
ingraving
U
کنده کاری
compounding
U
امیزه کاری
farming
U
اجاره کاری
joinery
U
نازک کاری
conservativeness
U
محافظه کاری
d. touch
U
نازک کاری
tour de force
U
شیرین کاری
in return
U
درعوض
[کاری]
by way of reciprocation
U
درعوض
[کاری]
steelwork
U
فولاد کاری
contouring operation
U
فرم کاری
tokenism
U
نمونه کاری
compulsiveness
U
مکرر کاری
delicacy of touch
U
ریزه کاری
disguised underemployment
U
کم کاری پنهان
hunkerism
U
محافظه کاری
hours of business
U
ساعتهای کاری
prepared
U
آمادهانجام کاری
forging
U
چکش کاری
smelting
U
ذوب کاری
hole punching
U
منگنه کاری
forming
U
فرم کاری
To follow up (trace) something.
U
پی کاری را گرفتن
fretwork
U
منبت کاری
hydrotreating
U
هیدروژن کاری
welding
U
جوش کاری
lubrication
U
روغن کاری
i will see sbout it
U
یک کاری می کنم
hypothyroidism
U
کم کاری تیروئید
discreetness
U
احتیاط کاری
drilling
U
مته کاری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com