Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
whisker
U
سوزن بلور
catwhisker
U
سوزن بلور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
acupunctuate
U
با سوزن سوراخ کردن سوزن فروکردن
needle point
U
سر سوزن سوزن دوزی
erasable
U
قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
crystal
U
بلور
single crystal
U
تک بلور
flint glass
U
بلور
crystalliferous
U
بلور زا
crystal glass
U
بلور
prism
U
بلور
prisms
U
بلور
crystals
U
بلور
quartz
U
بلور کوهی
crystalliferous
U
موجد بلور
crystal system
U
دستگاه بلور
crystallization
U
بلور سازی
crystallographer
U
بلور شناس
crystallography
U
بلور شناسی
crystallography
U
علم بلور
cut glass
U
بلور کریستال
crystal structure
U
ساختار بلور
crystal pulling
U
بلور پردازی
glassware
U
بلور الات
atomic crystal
U
بلور اتمی
cast crystal
U
بلور ریخته
colored crystal
U
بلور سنگین
covalent crystal
U
بلور کووالانسی
valence crystal
U
بلور کووالانسی
crystal control
U
تنظیم با بلور
crystal energy
U
انرژی بلور
crystal gazing
U
بلور بینی
crystal growth
U
رشد بلور
crystal lattice
U
شبکه بلور
crystal plane
U
صفحه بلور
detecting crystal
U
بلور اشکارساز
metal crystal
U
بلور فلز
ionic crystal
U
بلور یونی
macle
U
بلور زوج
crystal defect
U
نقص بلور
crystal
U
بلور کوارتز
microcrystal
U
ریز بلور
molecular crystal
U
بلور مولکولی
monovalent crystal
U
بلور تک والانسی
quartz crystal
U
بلور کوارتز
quasi crystal
U
شبه بلور
rock crystal
U
سنگ بلور
crystals
U
بلور کوارتز
iceland spar
U
بلور ایسلند
iceland crystal
U
بلور ایسلند
crystallography
U
بلور نگاری
host crystal
U
بلور میزبان
host crystal
U
بلور زمینه
glassworker
U
بلور ساز
crystalloid
U
شبیه بلور
distorted crystal
U
بلور واپیچیده
flint glass
U
فرف بلور
crystalloid
U
شبکه بلور
c.f.t
U
نظریه میدان بلور
noble gas crystal
U
بلور گازهای بی اثر
crystal allotropy
U
چند شکلی بلور
inert gas crystal
U
بلور گازهای بی اثر
crystal growth affinity
U
رشد خواهی بلور
crystallography
U
مبحث بلور شناسی
crystal field theory
U
نظریه میدان بلور
crystal field stabilization energy
U
انرژی پایداری میدان بلور
frequency changer crystal
U
بلور تغییر دهنده بسامد
electrostatic crystal field theory
U
نظریه الکتروستاتیکی میدان بلور
conversion loss of frequency changer cry
U
اتلاف بلور تغییر دهنده بسامد
crystal frequency changer efficiency
U
بازده بلور تغییر دهنده بسامد
crystallography
U
کریستال شناسی مطالعه بلورها شناخت بلور
endomorph
U
بلوری که درجوف بلور دیگر قرار دارد
stylus
U
سوزن
styluses
U
سوزن
stilus
U
سوزن
switch point
U
سوزن
needleful
U
یک سوزن نخ
styli
U
سوزن
needles
U
سوزن
bard
U
سوزن
needle
U
سوزن
needling
U
سوزن
bards
U
سوزن
needled
U
سوزن
work basket
U
سبد سوزن و نخ
pointsman
U
سوزن بان
needle
U
سوزن پیکاپ
vga
U
- سوزن یا پورت
sailmaker's needle
U
سوزن چادردوزی
touch needle
U
سوزن محک
test point
U
سوزن ازمایشی
needling
U
سوزن پیکاپ
firing pin
U
سوزن ماشه
firing pin
U
سوزن اتش
needled
U
سوزن پیکاپ
needle point
U
نوک سوزن
drilling pipe
U
سوزن حفاری
needles
U
سوزن پیکاپ
packing needle
U
سوزن جوالدوزی
darning needle
U
سوزن رفوگری
pinned
U
ورودی با سه سوزن
work baskets
U
سبد سوزن و نخ
pinning
U
ورودی با سه سوزن
the eye of the needle
U
سوراخ سوزن
switched
U
سوزن دوراهی
switches
U
سوزن دوراهی
darning neddle
U
سوزن رفوگری
sew
U
سوزن کاری
belonephebia
U
سوزن هراسی
housewives
U
سوزن دان
aciform
U
بشکل سوزن
aciculate
U
سوزن وار
acicular
U
سوزن وار
staple
U
سوزن منگنه
pin
U
ورودی با سه سوزن
switch
U
سوزن دوراهی
housewife
U
سوزن دان
prick
U
خراش سوزن
pricked
U
خراش سوزن
pricking
U
خراش سوزن
pricks
U
خراش سوزن
inject
U
سوزن زدن
injected
U
سوزن زدن
core nail
U
سوزن هسته
injects
U
سوزن زدن
injecting
U
سوزن زدن
needle
U
سوزن دوزی کردن
needles
U
با سوزن تزریق کردن
needles
U
سوزن دوزی کردن
vaccine point
U
سوزن ابله کوبی
eying
U
دهانه سوراخ سوزن
needled
U
با سوزن تزریق کردن
needled
U
سوزن دوزی کردن
needle
U
با سوزن تزریق کردن
A sharp knife (pin , needle)
U
چاقو (سوزن ) تیر
needle book
U
سوزن دان کتابی
needle lace
U
کار سوزن دوزی
needle test of vicat
U
ازمایش با سوزن ویکا
firing pin
U
سوزن قفل اتش
eyeing
U
گوشوارهای سوراخ سوزن
eyeing
U
دهانه سوراخ سوزن
eye
U
گوشوارهای سوراخ سوزن
eye
U
دهانه سوراخ سوزن
needling
U
سوزن دوزی کردن
drop on
U
سوزن دوراهی خط اهن
eyes
U
دهانه سوراخ سوزن
dog spike
U
سوزن نوک گیر
needling
U
با سوزن تزریق کردن
eyes
U
گوشوارهای سوراخ سوزن
gates
U
سوزن اتصال به یک FET
gas inlet valve needle
U
سوزن شیرورودی بنزین
eying
U
گوشوارهای سوراخ سوزن
gate
U
سوزن اتصال به یک FET
needlework
U
کار سوزن دوزی
There is no room to throw a needle .
<proverb>
U
جاى سوزن انداختن نیست .
switchman
U
سوزن بان راه اهن
tone arm
U
الت سوزن نگهدار گرامافون
palm and needle
U
کفه چرمی ملوانی و سوزن
needle
U
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
hypo
U
سوزن تزریق زیر جلدی
needled
U
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
firing pin
U
سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
needles
U
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needling
U
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
jack
U
ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
hypodermics
U
سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
prickling
U
احساس سوزن سوزنی یا تیغ تیغی
jacks
U
ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
needleful
U
نخی که یکبار درته سوزن میکنند
etui
U
جعبهء کوچک زینتی سوزن نخ و دکمه
hypodermic
U
سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
hyodermic needle
U
سوزن امپول یا تزریق زیر جلدی
reeve
U
ازتنگنا یا جای باریکی گذشتن نخ را از سوراخ سوزن گذراندن
center fire
U
اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ
needle work
U
سوزن دوزی
[برای تزئین حاشیه و یا طرح فرش]
acupuncture
U
روش چینی بی حس سازی بوسیلهء فروکردن سوزن در بدن
to prick at something
U
بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
staple
U
سوزن
[حرف ]
یو شکل
[برای محکم کردن سیمی به دیوار]
embriodery
U
[آراستن و زینت دادن زمینه فرش به کمک سوزن کاری و گلدوزی]
pinout
U
شرح محل سوزن ها در مدار مجتمع به همراه کار و سیگنال آنها
socket
[سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند]
sockets
U
سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
isoclinal line
U
خطی که در روی نقشه بوسیله ان جاهایی که تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است
needling
U
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needle
U
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needled
U
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needles
U
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
isoclinic line
U
خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
pin
U
قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pinned
U
قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pinning
U
قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
drill extractor
U
التی که مته حفاری شکسته رااز سوزن حفاری جدا میکند
glasswork
U
شیشه الات بلور الات
to strain at a gnat
U
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
DB connector
U
اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
fancy work
U
سوزن دوزی ذوقی یاتفننی کارهای ذوقی
printhead
U
1-ردیف سوزن ها در چاپگر matrial-dot که حروف را به صورت مجموعهای از نقاط ایجاد میکند. 2-حالت فلزی یک حرف که برای چاپ حرف روی کاغذ در ریبون جوهری فشار داده شده است
electrically
U
قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است
BNC connector
U
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com