English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
breach U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
breaching U رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
infiltrated U در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrates U در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrating U در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrate U در خطوط دشمن نفوذ کردن
penetration U نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
to pierce the enemy's line U دشمن رخنه کردن
espionage U جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
to triumph over the enemy U برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
hitting U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
rejected U عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejects U عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejecting U عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
reject U عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
penetract U رخنه کردن سوراخ کردن
penetrate U رخنه کردن سوراخ کردن
penetrates U رخنه کردن سوراخ کردن
penetrated U رخنه کردن سوراخ کردن
thrusts U سوراخ کردن رخنه کردن در
thrusting U سوراخ کردن رخنه کردن در
thrust U سوراخ کردن رخنه کردن در
engagements U درگیری با دشمن
engagement U درگیری با دشمن
to pink out leather U چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
perforating U سوراخ کردن نفوذ کردن
perforates U سوراخ کردن نفوذ کردن
perforate U سوراخ کردن نفوذ کردن
catalytic U ترغیب کننده دشمن به درگیری
perforation U عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
engagement control U کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
penetration aids U وسایل تولید رخنه در صفوف دشمن
out flank U دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
pinker U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
thirl U سوراخ سوراخ کردن دریدن
pink U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinkest U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
cancellate U سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
electromagnetic intrusion U نفوذ الکترومغناطیسی در مداررادارهای دشمن
galls U حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
gall U حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
radio deception U گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
radio countermeasures U اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
enemy alien U طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
close with U اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
close-ups U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close up U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
riddle U سوراخ سوراخ کردن
riddles U سوراخ سوراخ کردن
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
roll back U به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
centre U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie U [پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
neutralizing U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
letter of marque U پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
gain ground U خاک دشمن راتصرف کردن تجاوز و تعدی کردن
enemies U دشمن کردن
enemy U دشمن کردن
antagonised U دشمن کردن
antagonized U دشمن کردن
antagonises U دشمن کردن
antagonising U دشمن کردن
antagonizes U دشمن کردن
antagonizing U دشمن کردن
antagonize U دشمن کردن
dilly bag U کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
shadower U یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
close in security U برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
distract U گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
distracts U گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
betraying U تسلیم دشمن کردن
betrays U تسلیم دشمن کردن
betrayment U تسلیم به دشمن کردن
harass U ناراحت کردن دشمن
to roll up the enemy line U بخط دشمن کردن
betray U تسلیم دشمن کردن
harasses U ایذا کردن دشمن
harasses U ناراحت کردن دشمن
betrayed U تسلیم دشمن کردن
harass U ایذا کردن دشمن
threats U دشمن تهدید کردن
threat U دشمن تهدید کردن
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
float stone U سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
sight U سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
sights U سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
fenestration U چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
confusion agent U عامل گیج کردن دشمن
direct pressure U تعاقب کردن مستقیم دشمن
search and clear U جستجو و پاک کردن دشمن
evasions U اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasion U اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
neutralised U خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralizes U خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralises U خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
radio direction finding U پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
crossing the t U قطع کردن راه ستون دشمن
neutralising U خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralize U خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralizing U خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
snipe U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniping U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
snipes U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
shock action U غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
sniped U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
follow up U رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
mopping up U پاک کردن منطقه ازوجود بقایای دشمن
exfiltration U خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
gruyere cheese U پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
foraminate U ثقبه دار سوراخ سوراخ
evade U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evading U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evaded U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evades U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
to sweep the seas U همه جای دریاراعبورکردن دریاهارا ازوجود دشمن پاک کردن
identification friendly or foe U سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
to pick a hole in U سوراخ کردن
to punch a hole in U سوراخ کردن
perforate U سوراخ کردن
pierces U سوراخ کردن
to drill through U سوراخ کردن
pool U سوراخ کردن
perforating U سوراخ کردن
pooled U سوراخ کردن
perforates U سوراخ کردن
wear a hole in U سوراخ کردن
bores U سوراخ کردن
punch U سوراخ کردن
bore U سوراخ کردن
scuttling U سوراخ کردن
delving U سوراخ کردن
punched U سوراخ کردن
delves U سوراخ کردن
delved U سوراخ کردن
scuttles U سوراخ کردن
scuttled U سوراخ کردن
scuttle U سوراخ کردن
punches U سوراخ کردن
delve U سوراخ کردن
boring U سوراخ کردن
to burn a hole U سوراخ کردن
broached U سوراخ کردن
pierce U سوراخ کردن
drill U سوراخ کردن
steek U سوراخ کردن
gores U سوراخ کردن
goring U سوراخ کردن
incising U سوراخ کردن
stab U سوراخ کردن
pools U سوراخ کردن
foraminate U سوراخ کردن
broach U سوراخ کردن
stabbed U سوراخ کردن
transfix U سوراخ کردن
gore U سوراخ کردن
stabs U سوراخ کردن
to poke a hole in any thing U سوراخ کردن
broaches U سوراخ کردن
to break open U سوراخ کردن
to set abroach U سوراخ کردن
drills U سوراخ کردن
broaching U سوراخ کردن
gored U سوراخ کردن
drilled U سوراخ کردن
disorganising U به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganize U به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
hostile track U تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganises U به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganised U به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizes U به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizing U به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
blocking U سدکردن جاده دفاع غیر عامل مسدود کردن راه دشمن
gride U سوراخ کردن فرورفتن
punctures U سوراخ کردن شکست
burr U بامته سوراخ کردن
punctured U سوراخ کردن شکست
puncture U سوراخ کردن شکست
punch U سوراخ ایجاد کردن
lack vt U با گلوله سوراخ کردن
puncturing U سوراخ کردن شکست
pecked U بانوک سوراخ کردن
hollow forge U سوراخ کردن گرم
punch U مهر کردن سوراخ
pecks U بانوک سوراخ کردن
precision bore U سوراخ کردن دقیق
lancinate U بانیزه سوراخ کردن
To bark up the wrong tree. <idiom> [سوراخ دعا را گم کردن]
pertusion U عمل سوراخ کردن
peck U بانوک سوراخ کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com