English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
boot and saddle U سوار شوید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
horse U سواراسبی سوار شوید
Change at London and get a local train. در لندن عوض کنید و یک قطار محلی سوار شوید.
Other Matches
staging U سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
to ride and tie U اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
dill U شوید
fall in U به خط شوید
cavalry U سوار نظامی سوار اسبی
walk back U به عقب خم شوید
guide on line U راهنماهابخط شوید
retreated U فرمان متفرق شوید
retreating U فرمان متفرق شوید
retreats U فرمان متفرق شوید
retreat U فرمان متفرق شوید
I have no doubt that you wI'll succeed. U تردیدی ندارم که موفق می شوید
guides post U نفر هادی مستقر شوید
god speed you U کامیاب شوید موفق باشید
horse guards U گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
uncovers U فرمان از هم باز شوید در ستون یا درورزش
uncover U فرمان از هم باز شوید در ستون یا درورزش
uncovering U فرمان از هم باز شوید در ستون یا درورزش
You're improving. <idiom> U دارید بهتر می شوید [در انجام کارتان] [اصطلاح روزمره]
uncovers U برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
uncovering U برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
uncover U برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
cavalry man U سوار در سوار نظام
log U مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید
logs U مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید
horsewoman U سوار
piece U سوار
horseback U سوار
horsewomen U سوار
boarded U سوار
pieces U سوار
troopers U سوار
outside ofa horse U سوار
board U سوار
in the saddle U سوار
trooper U سوار
rides U سوار شدن
ride U سوار شدن
cyclist U دوچرخه سوار
reinsman U اسب سوار
mounted U سوار شده
horseman U سوار کار
horseman U اسب سوار
cyclists U دوچرخه سوار
on stilts U سوار چوب پا
on board a ship U سوار کشتی
on shipboard U سوار کشتی
horse man U اسب سوار
surfer U موج سوار
skim boarder U موج سوار
board surfer U موج سوار
biker U موتورسیکلت سوار
biker U دوچرخه سوار
bicyclist U دوچرخه سوار
armored cavalry U سوار زرهی
acheval U سوار بر اسب
modulation U سوار سازی
cavalier U اسب سوار
cavalier U سرباز سوار
rider U سوار کار
riders U سوار کار
Mts U سوار شدن
Mt U سوار شدن
horse breaker U چابک سوار
fabricate U سوار کردن
fabricated U سوار کردن
fabricates U سوار کردن
fabricating U سوار کردن
get on U سوار شدن
get in U سوار شدن
equitant U سوار بر اسب
equestrienne U زن اسب سوار
enchase U سوار کردن
chevalier U سوار دلاور
rig U سوار کردن
rigged U سوار کردن
rigs U سوار کردن
cavalry U سوار زرهی
modulate U سوار کردن
upping U سوار براسب سر پا
assemble U سوار کردن
horsewomen U سوار اسب
assembled U سوار کردن
horsewoman U سوار اسب
assembles U سوار کردن
boaters U زورق سوار
upped U سوار براسب سر پا
up U سوار براسب سر پا
modulates U سوار کردن
modulating U سوار کردن
mount U سوار شدن بر
mount U سوار کردن
mounts U سوار شدن بر
mounts U سوار کردن
horseback U سوار براسب
canter U سوار اسب
cantered U سوار اسب
cantering U سوار اسب
canters U سوار اسب
tobogganer U سورتمه سوار
equestrian U اسب سوار
motorist U ماشین سوار
tobogganist U سورتمه سوار
equestrian U چابک سوار
jockey U چابک سوار
motorists U ماشین سوار
vedette U قراول سوار
washine U موج سوار زن
take up U سوار کردن
jockeys U چابک سوار
horsemen U اسب سوار
setting up apparatus U دستگاه سوار کردن
to go backpacking U مجانی سوار شدن
ridable U رام و سوار شدنی
reinsman U سوار کار ماهر
surfboat U قایق موج سوار
staging area U منطقه سوار شدن
to give somebody a ride U کسی را سوار کردن
to give somebody a lift U کسی را سوار کردن
rodeo U نمایش سوار کاری
rodeo U سوار کاری کردن
rodeos U نمایش سوار کاری
heavy piece U سوار سنگین شطرنج
take on U مسافر سوار کردن
rodeos U سوار کاری کردن
dragon U گردان سوار اسبی
to hitch U مجانی سوار شدن
dragons U گردان سوار اسبی
cavalry unit U یکان سوار نظام
to hitchhike U مجانی سوار شدن
flatlander U موج سوار کم استعداد
mountie U پلیس سوار کانادا
light piece U سوار سبک شطرنج
uhlan U سوار نیزه دار
jockey club U باشگاه سوار کاران
to ride shanks's mare U سوار پای خودشدن
unmounted U سوار نشده پیاده
wheelman U دوچرخه سوار شراعبان
wheelsman U دوچرخه سوار شراعبان
imbark U در کشتی سوار کردن
coachload U افراد سوار بر درشکه
To mout a horse . U سوار اسب شدن
entrain U سوار کردن کشیدن
pick up U سوار کردن مسافر
to ride for a fall U بی پروا سوار شدن
To board a plane. U سوار هواپیما شدن
To get on board. U سوار کشتی شدن
to ride on a horse U براسبی سوار شدن
to ride on a horse U اسبی را سوار شدن
cuirassier U سوار زره پوش
to take ship U در کشتی سوار کردن
To get into (ride in)a car . U سوار اتوموبیل شدن
enplane U سوار هواپیما شدن
horseback archer U کمانگیر سوار بر اسب
staging U سوار کردن جا دادن
set U سوار کردن جاانداختن
sets U سوار کردن جاانداختن
embark U درکشتی سوار کردن
modulates U سوار کردن موج
assemble U سوار کردن قطعات
setting up U سوار کردن جاانداختن
assembles U سوار کردن قطعات
modulate U سوار کردن موج
installs U سوار کردن جادادن
installing U سوار کردن جادادن
mounting U سوار کردن وسایل
jockeys U اسب سوار حرفهای
modulating U سوار کردن موج
assembled U سوار کردن قطعات
embarked U درکشتی سوار کردن
embarking U درکشتی سوار کردن
embarks U درکشتی سوار کردن
jockey U اسب سوار حرفهای
install U سوار کردن جادادن
mount U سوار شدن قله برامدگی
mounts U سوار شدن قله برامدگی
remount U برگشتن دوباره سوار کردن
embarkation order U ترتیب سوار شدن یا بارگیری
pung U در سورتمه جعبهای سوار شدن
horsewomen U مربی اسب سوار و اسبداری
mat surfer U موج سوار صفحه پلاستیکی
light horse U سوار نظام سبک اسلحه
juryrig U سوار کردن موقت وسایل
in the irons U سوار اسب بخصوصی شدن
remounted U برگشتن دوباره سوار کردن
erect U بناکردن سوار یا نصب کردن
helicopter team U تیم سوار بر هلی کوپتر
erecting U بناکردن سوار یا نصب کردن
erects U بناکردن سوار یا نصب کردن
pickup field U محوطه سوار شدن درهواپیما
pickup point U نقطه سوار شدن یا سوارکردن
removable U قابل سوار و پیاده کردن
mounting U اسباب سوار شدن یا کردن
erected U بناکردن سوار یا نصب کردن
jerry-built U با بی دقتی روی هم سوار شده
jerry built U با بی دقتی روی هم سوار شده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com