English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cavalry man U سوار در سوار نظام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cavalier U سوار نظام کاوالیه خوش لباس و پرزرق و برق
cavalry unit U یکان سوار نظام
chevalier U سرباز سواره نظام و مسلح سوار
horse guards U گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
light horse U سوار نظام سبک اسلحه
Other Matches
staging U سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
to ride and tie U اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
cavalry U سوار نظامی سوار اسبی
horsewoman U سوار
pieces U سوار
horsewomen U سوار
piece U سوار
boarded U سوار
board U سوار
outside ofa horse U سوار
troopers U سوار
trooper U سوار
horseback U سوار
in the saddle U سوار
equestrienne U زن اسب سوار
equitant U سوار بر اسب
cyclists U دوچرخه سوار
ride U سوار شدن
cyclist U دوچرخه سوار
motorists U ماشین سوار
on shipboard U سوار کشتی
on board a ship U سوار کشتی
jockey U چابک سوار
jockeys U چابک سوار
horsemen U اسب سوار
horse man U اسب سوار
equestrian U اسب سوار
equestrian U چابک سوار
horse breaker U چابک سوار
get on U سوار شدن
get in U سوار شدن
motorist U ماشین سوار
horseman U سوار کار
rides U سوار شدن
cavalier U سرباز سوار
cavalier U اسب سوار
modulation U سوار سازی
horseman U اسب سوار
Mts U سوار شدن
Mt U سوار شدن
rigs U سوار کردن
rigged U سوار کردن
rig U سوار کردن
fabricating U سوار کردن
fabricates U سوار کردن
fabricated U سوار کردن
fabricate U سوار کردن
rider U سوار کار
riders U سوار کار
mounted U سوار شده
enchase U سوار کردن
chevalier U سوار دلاور
boot and saddle U سوار شوید
surfer U موج سوار
skim boarder U موج سوار
board surfer U موج سوار
biker U دوچرخه سوار
bicyclist U دوچرخه سوار
armored cavalry U سوار زرهی
acheval U سوار بر اسب
cavalry U سوار زرهی
biker U موتورسیکلت سوار
horseback U سوار براسب
canters U سوار اسب
horsewoman U سوار اسب
boaters U زورق سوار
modulates U سوار کردن
vedette U قراول سوار
up U سوار براسب سر پا
upped U سوار براسب سر پا
upping U سوار براسب سر پا
tobogganist U سورتمه سوار
tobogganer U سورتمه سوار
cantering U سوار اسب
cantered U سوار اسب
canter U سوار اسب
modulate U سوار کردن
modulating U سوار کردن
mount U سوار شدن بر
mount U سوار کردن
washine U موج سوار زن
mounts U سوار شدن بر
mounts U سوار کردن
horsewomen U سوار اسب
assemble U سوار کردن
assembled U سوار کردن
on stilts U سوار چوب پا
assembles U سوار کردن
take up U سوار کردن
reinsman U اسب سوار
installing U سوار کردن جادادن
To board a plane. U سوار هواپیما شدن
imbark U در کشتی سوار کردن
staging area U منطقه سوار شدن
setting up apparatus U دستگاه سوار کردن
ridable U رام و سوار شدنی
reinsman U سوار کار ماهر
installs U سوار کردن جادادن
install U سوار کردن جادادن
light piece U سوار سبک شطرنج
to give somebody a ride U کسی را سوار کردن
to give somebody a lift U کسی را سوار کردن
take on U مسافر سوار کردن
pick up U سوار کردن مسافر
to go backpacking U مجانی سوار شدن
to hitch U مجانی سوار شدن
wheelman U دوچرخه سوار شراعبان
mountie U پلیس سوار کانادا
To get on board. U سوار کشتی شدن
To get into (ride in)a car . U سوار اتوموبیل شدن
rodeo U نمایش سوار کاری
horseback archer U کمانگیر سوار بر اسب
cuirassier U سوار زره پوش
to ride for a fall U بی پروا سوار شدن
enplane U سوار هواپیما شدن
uhlan U سوار نیزه دار
entrain U سوار کردن کشیدن
to take ship U در کشتی سوار کردن
to ride shanks's mare U سوار پای خودشدن
to ride on a horse U اسبی را سوار شدن
flatlander U موج سوار کم استعداد
to ride on a horse U براسبی سوار شدن
unmounted U سوار نشده پیاده
to hitchhike U مجانی سوار شدن
rodeo U سوار کاری کردن
rodeos U نمایش سوار کاری
rodeos U سوار کاری کردن
To mout a horse . U سوار اسب شدن
coachload U افراد سوار بر درشکه
dragon U گردان سوار اسبی
dragons U گردان سوار اسبی
surfboat U قایق موج سوار
wheelsman U دوچرخه سوار شراعبان
heavy piece U سوار سنگین شطرنج
jockey club U باشگاه سوار کاران
embarks U درکشتی سوار کردن
embarking U درکشتی سوار کردن
jockey U اسب سوار حرفهای
sets U سوار کردن جاانداختن
assembles U سوار کردن قطعات
modulate U سوار کردن موج
staging U سوار کردن جا دادن
modulates U سوار کردن موج
assembled U سوار کردن قطعات
assemble U سوار کردن قطعات
setting up U سوار کردن جاانداختن
set U سوار کردن جاانداختن
mounting U سوار کردن وسایل
jockeys U اسب سوار حرفهای
embark U درکشتی سوار کردن
horse U سواراسبی سوار شوید
modulating U سوار کردن موج
embarked U درکشتی سوار کردن
mat surfer U موج سوار صفحه پلاستیکی
ships U سوار کشتی شدن سفینه
embarkation order U ترتیب سوار شدن یا بارگیری
ship U سوار کشتی شدن سفینه
mount U سوار شدن قله برامدگی
pickup point U نقطه سوار شدن یا سوارکردن
mounts U سوار شدن قله برامدگی
jerry-built U با بی دقتی روی هم سوار شده
removable U قابل سوار و پیاده کردن
horsewomen U مربی اسب سوار و اسبداری
deadhead U کسیکه بدون بلیط سوار
pung U در سورتمه جعبهای سوار شدن
assemblages U انجمن عمل سوار کردن
assemblage U انجمن عمل سوار کردن
jerry built U با بی دقتی روی هم سوار شده
pickup field U محوطه سوار شدن درهواپیما
bodysurfer U موج سوار بدون تخته
juryrig U سوار کردن موقت وسایل
remounting U برگشتن دوباره سوار کردن
remounted U برگشتن دوباره سوار کردن
remount U برگشتن دوباره سوار کردن
in the irons U سوار اسب بخصوصی شدن
helicopter team U تیم سوار بر هلی کوپتر
mounting U اسباب سوار شدن یا کردن
erects U بناکردن سوار یا نصب کردن
erecting U بناکردن سوار یا نصب کردن
erected U بناکردن سوار یا نصب کردن
erect U بناکردن سوار یا نصب کردن
remounts U برگشتن دوباره سوار کردن
pranced U سوار اسب چموش شدن
prance U سوار اسب چموش شدن
prances U سوار اسب چموش شدن
prancing U سوار اسب چموش شدن
horsewoman U مربی اسب سوار و اسبداری
Where can I get a taxi? U کجا میتوانم یک تاکسی سوار شوم.
What time should I check in? U چه وقت کارت سوار شدن به من میدهید؟
rangers U تفنگ دار سواره هنگ سوار
to the platforms U به طرف محل سکوها سوار شدن
To pick up a passenger. U مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
hitch-hike U مفتی سوار ماشین کسی شدن
hitch-hiked U مفتی سوار ماشین کسی شدن
hitch-hikes U مفتی سوار ماشین کسی شدن
She leads her husband by the nose . U سوار شوهرش است ( تسلط ونفوذ )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com