English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
outrider U سوار بر اسب جلو در دفینه بعد از مسابقه
outriders U سوار بر اسب جلو در دفینه بعد از مسابقه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
treasure U دفینه
treasure trove U دفینه
buried treasure U دفینه
treasured U دفینه
treasures U دفینه
treasuring U دفینه
staging U سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
to ride and tie U اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
cavalry U سوار نظامی سوار اسبی
horse guards U گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
skull practice U کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligan U مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligans U مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
sack race U مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
tug of war U مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
opener U مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
selling plater U اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
cavalry man U سوار در سوار نظام
seniors U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
match play U مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
handicaps U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicap U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
dragway U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
quadrangular meet U مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
slalom U مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slaloms U مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
ice racing U مسابقه سرعت روی یخ مسابقه روی یخ
horseback U سوار
piece U سوار
outside ofa horse U سوار
boarded U سوار
horsewoman U سوار
pieces U سوار
horsewomen U سوار
trooper U سوار
in the saddle U سوار
board U سوار
troopers U سوار
biker U دوچرخه سوار
Mts U سوار شدن
bicyclist U دوچرخه سوار
cantering U سوار اسب
biker U موتورسیکلت سوار
boaters U زورق سوار
boot and saddle U سوار شوید
canters U سوار اسب
surfer U موج سوار
skim boarder U موج سوار
Mt U سوار شدن
board surfer U موج سوار
cavalry U سوار زرهی
upping U سوار براسب سر پا
rigs U سوار کردن
assembles U سوار کردن
take up U سوار کردن
cyclists U دوچرخه سوار
assemble U سوار کردن
cyclist U دوچرخه سوار
upped U سوار براسب سر پا
assembled U سوار کردن
armored cavalry U سوار زرهی
rig U سوار کردن
rigged U سوار کردن
rides U سوار شدن
acheval U سوار بر اسب
motorist U ماشین سوار
up U سوار براسب سر پا
motorists U ماشین سوار
ride U سوار شدن
cantered U سوار اسب
on board a ship U سوار کشتی
horsemen U اسب سوار
modulate U سوار کردن
rider U سوار کار
modulates U سوار کردن
riders U سوار کار
modulating U سوار کردن
tobogganist U سورتمه سوار
horseman U اسب سوار
tobogganer U سورتمه سوار
get on U سوار شدن
horseman U سوار کار
horse man U اسب سوار
jockeys U چابک سوار
on shipboard U سوار کشتی
on stilts U سوار چوب پا
horseback U سوار براسب
washine U موج سوار زن
vedette U قراول سوار
horsewomen U سوار اسب
modulation U سوار سازی
cavalier U اسب سوار
jockey U چابک سوار
cavalier U سرباز سوار
get in U سوار شدن
mounts U سوار شدن بر
mount U سوار شدن بر
mount U سوار کردن
horsewoman U سوار اسب
fabricating U سوار کردن
chevalier U سوار دلاور
mounts U سوار کردن
fabricate U سوار کردن
fabricated U سوار کردن
mounted U سوار شده
enchase U سوار کردن
horse breaker U چابک سوار
equitant U سوار بر اسب
equestrienne U زن اسب سوار
reinsman U اسب سوار
canter U سوار اسب
equestrian U اسب سوار
equestrian U چابک سوار
fabricates U سوار کردن
to ride shanks's mare U سوار پای خودشدن
to ride on a horse U اسبی را سوار شدن
to ride on a horse U براسبی سوار شدن
wheelman U دوچرخه سوار شراعبان
installing U سوار کردن جادادن
unmounted U سوار نشده پیاده
installs U سوار کردن جادادن
to ride for a fall U بی پروا سوار شدن
rodeos U نمایش سوار کاری
rodeo U نمایش سوار کاری
install U سوار کردن جادادن
take on U مسافر سوار کردن
horse U سواراسبی سوار شوید
to go backpacking U مجانی سوار شدن
jockeys U اسب سوار حرفهای
to hitch U مجانی سوار شدن
mounting U سوار کردن وسایل
uhlan U سوار نیزه دار
jockey U اسب سوار حرفهای
wheelsman U دوچرخه سوار شراعبان
to take ship U در کشتی سوار کردن
mountie U پلیس سوار کانادا
embarking U درکشتی سوار کردن
imbark U در کشتی سوار کردن
embarks U درکشتی سوار کردن
horseback archer U کمانگیر سوار بر اسب
staging U سوار کردن جا دادن
modulate U سوار کردن موج
modulates U سوار کردن موج
modulating U سوار کردن موج
heavy piece U سوار سنگین شطرنج
flatlander U موج سوار کم استعداد
entrain U سوار کردن کشیدن
To board a plane. U سوار هواپیما شدن
embarked U درکشتی سوار کردن
to give somebody a ride U کسی را سوار کردن
to give somebody a lift U کسی را سوار کردن
coachload U افراد سوار بر درشکه
To mout a horse . U سوار اسب شدن
To get into (ride in)a car . U سوار اتوموبیل شدن
light piece U سوار سبک شطرنج
To get on board. U سوار کشتی شدن
embark U درکشتی سوار کردن
pick up U سوار کردن مسافر
enplane U سوار هواپیما شدن
reinsman U سوار کار ماهر
rodeos U سوار کاری کردن
jockey club U باشگاه سوار کاران
dragons U گردان سوار اسبی
dragon U گردان سوار اسبی
rodeo U سوار کاری کردن
set U سوار کردن جاانداختن
sets U سوار کردن جاانداختن
setting up U سوار کردن جاانداختن
staging area U منطقه سوار شدن
surfboat U قایق موج سوار
assemble U سوار کردن قطعات
assembled U سوار کردن قطعات
assembles U سوار کردن قطعات
setting up apparatus U دستگاه سوار کردن
cuirassier U سوار زره پوش
to hitchhike U مجانی سوار شدن
cavalry unit U یکان سوار نظام
ridable U رام و سوار شدنی
erects U بناکردن سوار یا نصب کردن
remounts U برگشتن دوباره سوار کردن
mounting U اسباب سوار شدن یا کردن
pranced U سوار اسب چموش شدن
horsewoman U مربی اسب سوار و اسبداری
horsewomen U مربی اسب سوار و اسبداری
prances U سوار اسب چموش شدن
erecting U بناکردن سوار یا نصب کردن
erected U بناکردن سوار یا نصب کردن
remount U برگشتن دوباره سوار کردن
remounting U برگشتن دوباره سوار کردن
erect U بناکردن سوار یا نصب کردن
remounted U برگشتن دوباره سوار کردن
prancing U سوار اسب چموش شدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com