Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
timer switch
U
سوئیچ تایمر کلید برنامه ریزی شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
redefine
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefines
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefined
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefining
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
breaks
U
کلید مخصوص در صفحه کلید IBM که اجرای یک برنامه را وقتی قط ع میکند که این کلید با کلید کنترل
break
U
کلید مخصوص در صفحه کلید IBM که اجرای یک برنامه را وقتی قط ع میکند که این کلید با کلید کنترل
key switch
U
سوئیچ کلید
debounce
U
جلوگیری از محسوس بسته شدنهای نادرست یا جعلی یک کلید یا سوئیچ
programmer's switch
U
سوئیچ برنامه
progarm switch
U
سوئیچ برنامه
planning comission
U
هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
simplex method
U
روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
linear programming
U
برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
sense switch
U
سوئیچ حساس کنسول کامپیوتری که ممکن است یک برنامه برای پاسخ گیری به ان سیگنال بفرستد
scheduled wave
U
امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
business
U
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
businesses
U
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
pl/m
U
زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
apt
U
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
schematization
U
برنامه ریزی
planning
<adj.>
برنامه ریزی
management
U
برنامه ریزی
programming
U
برنامه ریزی
managements
U
برنامه ریزی
product planning
U
برنامه ریزی محصولات
state planning
U
برنامه ریزی دولتی
programming methods
U
روشهای برنامه ریزی
plan
U
برنامه ریزی کردن
planning horizon
U
افق برنامه ریزی
develop
U
برنامه ریزی و تولید
personnel development
U
برنامه ریزی استخدامی
programmed
U
برنامه ریزی شده
plans
U
برنامه ریزی کردن
quadratic programming
U
برنامه ریزی غیرخطی
linear programming
U
برنامه ریزی خطی
production planning
U
برنامه ریزی تولید
macroplanning
U
برنامه ریزی کلان
centralized planning
U
برنامه ریزی متمرکز
planning cycle
U
دوره برنامه ریزی
planning horizon
U
مدت برنامه ریزی
planning model
U
الگوی برنامه ریزی
social planning
U
برنامه ریزی اجتماعی
regional planning
U
برنامه ریزی منطقهای
planning principles
U
اصول برنامه ریزی
planning system
U
نظام برنامه ریزی
overall planning
U
برنامه ریزی کلی
optimal planning
U
برنامه ریزی بهینه
national planning
U
برنامه ریزی ملی
rural planning
U
برنامه ریزی روستائی
program
U
برنامه ریزی کردن
population planning
U
برنامه ریزی جمعیت
optimal planning
U
برنامه ریزی مطلوب
timing
U
برنامه ریزی زمانی
develops
U
برنامه ریزی و تولید
curriculum development
U
برنامه ریزی درسی
consolidated planning
U
برنامه ریزی تلفیقی
work out
<idiom>
U
برنامه ریزی کردن
square away
<idiom>
U
برنامه ریزی کردن
dynamic programming
U
برنامه ریزی پویا
schedules
U
برنامه ریزی کردن
ex ante
U
برنامه ریزی شده
comprehensive planning
U
برنامه ریزی جامع
economic planning
U
برنامه ریزی اقتصادی
programs
U
برنامه ریزی کردن
goal programming
U
برنامه ریزی ارمانی
development planning
U
برنامه ریزی توسعه
corporate planning
U
برنامه ریزی شرکت
imperative planning
U
برنامه ریزی اجباری
dietetics
U
برنامه ریزی غذایی
contract scheduling
U
برنامه ریزی قرارداد
sectoral planning
U
برنامه ریزی بخشی
quantitative programming
U
برنامه ریزی کمی
educational planning
U
برنامه ریزی اموزشی
central planning
U
برنامه ریزی مرکزی
centeralized planning
U
برنامه ریزی متمرکز
agricultural planning
U
برنامه ریزی کشاورزی
scheduled
U
برنامه ریزی کردن
adhoc planning
U
برنامه ریزی روزمره
financial planning
U
برنامه ریزی مالی
family planning
U
برنامه ریزی خانواده
schedule
U
برنامه ریزی کردن
scheduled fire
U
اتشهای برنامه ریزی شده اتشهای طبق برنامه
programmed switch
U
گزینه برنامه ریزی شده
programmed label
U
برچسب برنامه ریزی شده
decentralized planning
U
برنامه ریزی غیر متمرکز
directive planning
U
برنامه ریزی هدایت شده
production planning and control
U
برنامه ریزی و کنترل تولید
programmed instruction
U
دستورالعمل برنامه ریزی شده
gosplan
U
سازمان برنامه ریزی شوروی
production resource planning
U
برنامه ریزی منابع تولید
financial planning system
U
سیستم برنامه ریزی مالی
programmable check
U
مقابله برنامه ریزی شده
scheduling
U
برنامه ریزی کارهای اجرائی
programmable terminal
U
ترمینال قابل برنامه ریزی
programmed check
U
مقابله برنامه ریزی شده
programmed check
U
بررسی برنامه ریزی شده
generalized planning
U
برنامه ریزی تعمیم یافته
programmed computer
U
کامپیوتر برنامه ریزی شده
short run planning
U
برنامه ریزی کوتاه مدت
planned saving
U
پس انداز برنامه ریزی شده
multi level planning
U
برنامه ریزی چند سطحی
devises
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devising
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devised
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devise
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
manpower planning
U
برنامه ریزی نیروی انسانی
integer programming
U
برنامه ریزی عدد صحیح
medium term planning
U
برنامه ریزی میان مدت
long run planning
U
برنامه ریزی بلند مدت
inter sectoral planning
U
برنامه ریزی بین بخشی
non numeric programming
U
برنامه ریزی غیر عددی
nonlinear programming
U
برنامه ریزی غیر خطی
impulse buying
U
خرید بدون برنامه ریزی
nonprogrammed halt
U
توقف برنامه ریزی نشده
planned demand
U
تقاضای برنامه ریزی شده
material requirements planning
U
برنامه ریزی نیازمندیهای کالا
proms
U
Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
prom
U
Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
programmed i/o
U
ورودی- خروجی برنامه ریزی شده
blow
U
برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
blows
U
برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
developments
U
برنامه ریزی تولید محصول جدید
development
U
برنامه ریزی تولید محصول جدید
knock about
<idiom>
بدون برنامه ریزی سفر کردن
planning programming budgetting
U
نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
sensitivity analysis
U
تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی
hardest
U
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
hard
U
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
harder
U
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
planned investment
U
سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
materials requirements planning
U
برنامه ریزی مواد مورد نیاز
centrally planned economy
U
اقتصادی که از مرکز برنامه ریزی میشود
fpla
U
ارایه منطقی قابل برنامه ریزی میدان
electrically
U
نوعی EAROM که قابل برنامه ریزی است
EAPROM
U
گونهای EAROM که قابل برنامه ریزی است
timer
U
تایمر
timers
U
تایمر
design
U
برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
to reprogram
U
دوباره برنامه ریزی
[جدید]
کردن
[رایانه شناسی]
designs
U
برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
blasts
U
ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
cursor
U
نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
addressable
U
نشانه گری که محل آن قابل برنامه ریزی است
blast
U
ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
cursors
U
نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
program function key
U
کلید تابعی ای برنامه
programmable function key
U
کلید برنامه پذیر
synchronous timer
U
تایمر سنکرون
planned economy
U
اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
planned economies
U
اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
balance
U
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
balances
U
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
preprogrammed
U
که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
eds
U
وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد
delaying
U
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
delays
U
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
plato
U
منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
delay
U
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
program attention key
U
کلید جلب توجه برنامه
prom
U
حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
robotics
U
مط العه هوش مصنوعی , برنامه ریزی و سافت مربوط به ساخت رباتها
eerom
U
دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
proms
U
حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
pla
U
CI که موقتا برنامه ریزی میشود تا عملیات منط قی روی داده انجام دهد
xt
U
صفحه کلید همراه با IBMPC که اما کلید تابعی دارد که در دوستون در گوشه سمت چپ صفخه کلید قرار دارند
pf key
U
key Function Program کلید تابعی ای برنامه
business
U
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
businesses
U
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
scanned
U
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scan
U
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scans
U
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
pa key
U
key Attention Program کلید جلب توجه برنامه
programmer
U
وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
programmers
U
وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
breaks
U
عمل یا کلید انتخاب شده برای توقف اجرای یک برنامه
break
U
عمل یا کلید انتخاب شده برای توقف اجرای یک برنامه
facsimiles
U
روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
facsimile
U
روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
programmable logic array
U
ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
options
U
کلیدی روی صفحه کلید که دستیابی به کار سایر کلیدها را فراهم میکند. مشابه کلید ctrl یا Alt در صفحه کلید IBM PC
primary key
[کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
option
U
کلیدی روی صفحه کلید که دستیابی به کار سایر کلیدها را فراهم میکند. مشابه کلید ctrl یا Alt در صفحه کلید IBM PC
inputted
U
دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
input
U
دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
programmable read only memory
U
حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
eprom
U
PRO مخصوص که در زیرنور شدید ماوراء بنفش میتواند پاک شده و سپس دوباره برنامه ریزی شودmemory only programmableread erasableیک
schedule
U
برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
schedules
U
برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
scheduled
U
برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
robots
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
hold
U
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا توسط عمل قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هستیم از صفحه کلید یا وسیله
holds
U
بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله
holds
U
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا توسط عمل قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هستیم از صفحه کلید یا وسیله
hold
U
بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله
key
کلید خاص یا ترکیب کلیدها که فرآیندی را آغاز میکند یا برنامه ای را فعال میکند
limit switch
U
لیمیت سوئیچ
igniter switch
U
سوئیچ احتراق
electronic switch
U
سوئیچ الکترونی
dip switch
U
دیپ سوئیچ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com