English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
electrically operated chuck U سه نظام با عملکرد الکتریکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
two way alternate operation U عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
multitasking U عملکرد چند وفیفهای عملکرد چند تکلیفی
electrostatic U ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
PSU U مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
dress left U از چپ نظام یا از راست نظام
worked U عملکرد
throughput U عملکرد
processes U عملکرد
process U عملکرد
revenue operation U عملکرد
performance U عملکرد
turn over U عملکرد
work U عملکرد
method of operation U عملکرد
operation U عملکرد
performances U عملکرد
monadic operation U عملکرد تکین
monadic operation U عملکرد یگانه
furnace operation U عملکرد کوره
maximum performance U عملکرد حداکثر
operation analysis U تحلیل عملکرد
telephone operation U عملکرد تلفن
parallel operation U عملکرد موازی
machine operating U عملکرد ماشین
transformer operation U عملکرد یا طرزکارترانسفورماتور
performance appraisal U عملکرد سنجی
dyadic operation U عملکرد دوتایی
unattended operation U عملکرد بی مراقب
loss marking operation U عملکرد زیانبار
logical operation U عملکرد منطقی
indirect operation U عملکرد غیرمستقیم
continous operation U عملکرد پایدار
returns U عملکرد کارکرد
attended operation U عملکرد با مراقب
concurrent operation U عملکرد همزمان
returning U عملکرد کارکرد
returned U عملکرد کارکرد
return U عملکرد کارکرد
computer operation U عملکرد کامپیوتری
reatrain U عملکرد توام
feature U ویژگی عملکرد
feature of performance U ویژگی عملکرد
operating lever U اهرم عملکرد
operating panel U تابلوی عملکرد
binary operation U عملکرد دودوئی
rating U نحوه عملکرد مجاز
uniprogramming system U سیستم عملکرد تک برنامهای
ratings U نحوه عملکرد مجاز
input output operation U عملکرد ورودی- خروجی
two way simultaneous operation U عملکرد همزمان دو طرفه
multitasking U عملکرد چند تکلیفی
multiprogramming U عملکرد چند برنامهای
off line operation U عملکرد برون خطی
one way only operation U عملکرد فقط یک طرفه
on line operation U عملکرد درون خطی
performance rating U درجه بندی عملکرد
multisequencing U عملکرد چند ترتیبی
operating speed U سرعت عملکرد کار
illegal operation U عملکرد غیر قانونی
even-handed treatment U رفتار [عملکرد] عادلانه
binary arithmetic operation U عملکرد ریاضی دودویی
operation U وابسته به عمل عملکرد
fixed point operation U عملکرد با ممیز ثابت
electrical and otherwise U الکتریکی و غیر الکتریکی
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
social audit U ارزیابی عملکرد اجتماعی موسسه
multiprogramming system U سیستم عملکرد چند برنامهای
duplex operation U کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
chunking along U عملکرد یک برنامه طویل الاجراو قابل اطمینان
compatible U زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
spool U Operations SimultaneousPeripheral Line On عملکرد دستگاه جانبی همزمان به صورت درون خطی
spools U Operations SimultaneousPeripheral Line On عملکرد دستگاه جانبی همزمان به صورت درون خطی
gas electric generating set U مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
control unit U قسمتی از یک کامپیوتر که عملکرد صحیح واحدهای اریتمتیک نگهداری و انتقال اطلاعات را کنترل میکند
cruise control U کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
numeric keypad U یک وسیله ورودی که مجموعهای از کلیدهای رقم دهدهی وکلیدهایی با عملکرد مخصوص را استفاده میکند
system follow up U ارزیابی و بررسی مستمرسیستم جدید نصب شده به منظور مشاهده میزان عملکرد ان طبق طرح
military U نظام
system U نظام
chucks U سه نظام
chuck U سه نظام
systems U نظام
trends U نظام
chucked U سه نظام
trend U نظام
left d. U نظام به چپ
filing system U نظام بایگانی
barter system U نظام تهاتری
colonial system U نظام استعماری
capitalist system U نظام کاپیتالیسم
collectivism U نظام اشتراکی
dynamic system U نظام پویا
caste system U نظام کاستی
centralized system U نظام متمرکز
chuck wrench U اچار سه نظام
class system U نظام طبقاتی
closed system U نظام بسته
dragoon U سواره نظام
dual price system U نظام دو قیمتی
horse U سواره نظام
binary system U نظام دو نمادی
biological system U نظام زیستی
barter system U نظام پایاپای
biosystem U نظام زیستی
communist system U نظام کمونیستی
banking system U نظام بانکداری
boring chuck U سه نظام مته
agrarian system U نظام ارضی
action system U نظام عمل
open system U نظام باز
communication system U نظام ارتباطی
accounting system U نظام حسابداری
infantry U پیاده نظام
communism U نظام اشتراکی
drill chuck U سه نظام مته
market system U نظام بازار
man power U مشمولین نظام
credit system U نظام اعتباری
military service U نظام وفیفه
cognitive system U نظام شناختی
cutter chuck U سه نظام فرز
hand operated chuck U سه نظام دستی
household system U نظام خانوادگی
household system U نظام تولیدخانوادگی
dragoons U سواره نظام
conscription U نظام وفیفه
feudalism U نظام زمینداری
double standard U نظام دو معیاری
landlordism U نظام اربابی
jaw chuck U سه نظام فک دار
delusional system U نظام هذیانی
cavalry U سواره نظام
phonology U نظام صوتی
miniature system U خرده نظام
system U نظام سیستم
systems U نظام سیستم
musculature U نظام عضلانی
chuck U دستگاه نظام
chuck U صفحه نظام
chucked U دستگاه نظام
chucked U صفحه نظام
chucks U دستگاه نظام
chucks U صفحه نظام
military U مربوط به نظام
horseman U سواره نظام
foot infantry U پیاده نظام
conversational system U نظام محاورهای
modern system U نظام جدید
modern system U نظام نوین
mnemonic system U نظام یادیار
mixed system U نظام مختلط
incentive system U نظام تشویقی
exemption U معافی نظام
social system U نظام اجتماعی
value system U نظام ارزشها
underdetermined system U نظام نامعین
code U نظام نامه
factory system U نظام کارخانهای
skirmisher U پیاده نظام
serfdom system U نظام سرفی
service U نظام وفیفه
serviced U نظام وفیفه
serfdom system U نظام رعیتی
serfdom U نظام رعیتی
serfdom U نظام دهقانی
sensorium U نظام حسی
systematization U نظام دهی
the military profession U کار نظام
system dynamics U پویائی نظام
tax system U نظام مالیاتی
taylorism U نظام تیلور
yeomanry U سواره نظام
price system U نظام قیمت
socialism U نظام اشتراکی
price system U نظام قیمتی
economic system U نظام اقتصادی
mechanism of the organ U نظام تشکیلات
regulations U نظام نامه
order U نظام معماری
educational system U نظام اموزشی
systems analysis U نظام شناسی
welfare system U نظام رفاهی
wild card U روشی که به یک سیستم عامل امکان میدهد تا روی چندین فایل با نامهای مرتبط عملکرد مفیدی داشته باشد
merit system U نظام شایستگی نگر
drill socket [مخروطی سه نظام مته]
systems approach U رویکرد نظام نگر
national service U خدمت نظام وظیفه
dragonnades U بوسیله سواره نظام
doughboy U سرباز پیاده نظام
conscripts U مشمول نظام کردن
infantry U رسته پیاده نظام
cosmos U نظام عالم وجود
foot soldier U سرباز پیاده نظام
to enter the military U داخل نظام شدن
to bear arms U خدمت نظام کردن
dough boy U سرباز پیاده نظام
grabby U نفر پیاده نظام
military service U خدمت نظام وفیفه
wage system U نظام پرداخت دستمزد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com