English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 155 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ease of entry U سهولت ورودبه یک صنعت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
motor vehicle industry U صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
structrual engineering industry U صنعت ساختمان فولادی صنعت سوله
ease of movement U سهولت
eases U سهولت
ease U سهولت
easing U سهولت
facileness U سهولت
facility U سهولت
eased U سهولت
euphony U سهولت ادا
lay out facility U سهولت طرح
production facility U سهولت تولید
ease of entry U سهولت ورود
eases U سهولت استراحت رسایی
associative facilitation U سهولت ناشی از تداعی
ease U سهولت استراحت رسایی
easing U سهولت استراحت رسایی
euphonically U برای سهولت ادا
eased U سهولت استراحت رسایی
cinch U کاری که با سهولت انجام شود
availability U سهولت و امکان تحصیل اعتبار
ease of movement U سهولت حرکت راحتی مانور
facing distance U مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
pc file iii U یک سیستم ارزان و همه منظوره برای مدیریت پایگاه داده که برای سهولت بکارگیری طراحی شده است
arts U صنعت
artless U بی صنعت
art U صنعت
crafts U صنعت
industries U صنعت
craftsman trade U صنعت
traded U صنعت
trade U صنعت
craft U صنعت
industry U صنعت
haniwork U صنعت دست
filmdom U صنعت سینما
family industry U صنعت خانوادگی
domestic industry U صنعت داخلی
electric industry U صنعت برق
export industry U صنعت صادراتی
extractive industry U صنعت استخراجی
industrial espionage U جاسوسی در صنعت
metal working industry U صنعت فلزکاری
textile industry U صنعت بافندگی
textile industry U صنعت نساجی
palinode U صنعت انکار
philotechnic U صنعت دوست
plastic industry U صنعت پلاستیک
service industry U صنعت خدمات
sick industry U صنعت بیمار
oil industry U صنعت نفت
manufacturing industry U صنعت کارخانهای
weak industry U صنعت ضعیف
manufacturing U صنعت ساخت
infant industry U صنعت نوزاد
iron industry U صنعت اهن
labour intensive industry U صنعت کاربر
cottage industry U صنعت روستایی
cottage industries U صنعت روستایی
weak industry U صنعت کساد
structrual engineering industry U صنعت سازه
technologies U صنعت شناسی
industrialism U صنعت گرایی
similes U صنعت تشبیه
handicraft U صنعت دستی
hyperbole U صنعت اغراق
craftsmen U هنرپیشه صنعت گر
craftsman U هنرپیشه صنعت گر
industrialists U صنعت کار
industrialists U صاحب صنعت
industrialist U صنعت کار
industrialist U صاحب صنعت
simile U صنعت تشبیه
mystery U صنعت هنر
mysteries U صنعت هنر
technology U صنعت شناسی
agro industry U کشت و صنعت
motorcar industry U صنعت اتومبیل
automotive industry U صنعت اتومبیل
chiasmus U صنعت قلب
competitive industry U صنعت رقابتی
automotive U صنعت اتومبیل
computer industry U صنعت کامپیوتر
antistrophe U صنعت تجنیس
declining industry U صنعت رو به زوال
artificer U صنعت کار
contracting industry U صنعت ساختمان
ceramics industry U صنعت سرامیک
transport trade U صنعت حمل و نقل
carrying-trade U صنعت حمل و نقل
carrying business U صنعت حمل و نقل
carrying trade U صنعت حمل و نقل
shipping trade U صنعت حمل و نقل
transport business U صنعت حمل و نقل
transport industry U صنعت حمل و نقل
beaver U خز سگ آبی [صنعت پوشاک]
beaver fur U خز سگ آبی [صنعت پوشاک]
small scale industry U صنعت به مقیاس کوچک
talkies U صنعت فیلم ناطق
metaphor U صنعت استعاره کنایه
metaphors U صنعت استعاره کنایه
automobile trade U صنعت یا تجارت اتومبیل
barrier to entry U منع ورود به صنعت
talkie U صنعت فیلم ناطق
iron and steel working industry U صنعت اهن و فولاد
industrially U ازلحاظ کار و صنعت
expanding industry U صنعت در حال گسترش
electrotechnology U شناخت صنعت برق
location of industry U تعیین مکان صنعت
confectionery U صنعت شیرینی سازی
nationalized industry U صنعت ملی شده
machine building industry U صنعت ماشین سازی
sick industry U صنعت عقب مانده
declining industry U صنعت درحال تنزل
constant cost industry U صنعت هزینههای ثابت
handicraft U صنعت دستی حرفه
non ferrous metal industry U صنعت فلزات غیراهنی
counterpoint U صنعت ترکیب الحان
cuttler U دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
pleating machine U دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
plaiting machine U دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
cuttler U دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
pleating machine U دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
plaiter U دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
plaiting machine U دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
elaborately U ازروی صنعت و نازک کاری
location of industry U تعیین محل استقرار صنعت
plaiter U دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
long run industry supply curve U منحنی عرضه صنعت در بلندمدت
free entry U ورود ازاد بنگاهها به صنعت
globe valve U شیر بشقابی [صنعت] [تکنولوژی ] [مهندسی]
globe valve U شیر سوپاپی [صنعت] [تکنولوژی ] [مهندسی]
industrial U دارای صنایع بزرگ اهل صنعت
aviationelectronic U بکارگیری الکترونیک در صنعت هوانوردی یا فضانوردی
eisa U معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
poor prospects for the steel industry U دورنمای ضعیف برای صنعت پولاد
extended industry standard architecture U معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
location theory U نظریه تعیین محل استقرار صنعت
Want is the mother of industry. <proverb> U خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
Irans industry is progressing. U صنعت ایران درحال ترقی است
Hollywood U شهر هالیوود مرکز صنعت سینمای امریکا
electrometallurgy U صنعت ذوب فلزات با سیستمهای پیشرفته الکتریکی
viticulture U صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
technology U قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technologies U قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels. U صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.
biochip U تلاش صنعت کامپیوتر برای تبدیل ارگانیزم زنده به ریزه تراشه ها
geometric design U طرح هندسی [این طرح در ابتدا بخاطر ذهنی بافی و سهولت بیشتر در بافت، بین عشایر و روستاها شهرت یافت. ولی امروزه هم به صورت ساده گذشته و هم بصورت پیچیده بین بافندگان استفاده می شود.]
ada U زبان برنامه نویسی سطح بالا که اغلب در ارتش و صنعت و موضوعات علمی به کار می رود
synthetic dyes U رنگینه های شیمیایی [این رنگ ها که جدیدا وارد بازار فرش شده اند، اصالت فرش اصیل را خدشه دار نموده اند. بدلیل ثبات و درخشندگی جا افتادگی فرش را می گیرند ولی در عوض سهولت دسترسی باعث استقابل شده است.]
pick U نخ پود [در صنعت با این نام هم کاربرد دارد از بین تارها معمولا بصورت ضربی عبور داده می شود تا گره ها را در جای خود محکم کند.]
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
dedicated U کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
gig U ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com