Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
flat trajectory
U
سهم تیرکشیده مسیر کشیده گلوله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
base of trajectory
U
تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
sabot
U
کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
low angle
U
مسیر کشیده
maximum ordinate
U
حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
summit
U
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
summits
U
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
trajectories
U
مسیر گلوله
trajectory
U
مسیر گلوله
ballistic
U
منحنی مسیر گلوله
trajectory
U
منحنی مسیر گلوله
trajectories
U
منحنی مسیر گلوله
nonrigidity
U
عدم ثبات گلوله در مسیر
nonrigidity
U
عدم ثبات مسیر گلوله
plane of departure
U
سطح قائم مسیر گلوله
descending branch
U
شاخه نزولی مسیر گلوله
stabilizing fin
U
پرههای متعادل کننده گلوله در مسیر
remaining velocity
U
سرعت گلوله در نقاط مختلف مسیر حرکت
grazing point
U
نقطهای که مسیر گلوله به مانع برخورد میکند
stabilization
U
برقرار کردن تعادل یاثبات گلوله در مسیر
trajectory scorer
U
وسیله ارزیابی دقت و صحت مسیر سهمی گلوله
level point
U
سطح دریا نقطه هم افق مسیر سهمی گلوله
trajectory shift
U
انحراف مسیر سهمی گلوله ازمسیر استانداد بالیستیکی
ballistics of penetration
U
شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
keyholing
U
رقص و جست و خیز گلوله درروی مسیر عدم ثبات مسیرگلوله
drawls
U
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawled
U
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawl
U
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawling
U
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
lead collision course
U
مسیر تصادم گلوله با هدف خط تصادم گلوله با هدف
angle of arrival
U
زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
drifted
U
انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
drifts
U
انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
drifting
U
انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
drift
U
انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
trend
U
مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
sensing
U
تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
miss
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
trends
U
مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
clue
U
گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
fire ball
U
گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
frangible bullet
U
گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
clues
U
گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
ogive
U
ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
splinterproof
U
ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
dud
U
منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
velocity jump
U
جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
fasted
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lanes
U
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lane
U
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
grooves
U
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
switched network backup
U
انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
groove
U
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
multithread
U
طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
landing approach
U
مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
ball cushion
U
دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
crane rail
U
مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
nuclear stalemate
U
گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
square base
U
کف گلوله یا قسمت ته گلوله
side spray
U
بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
transit route
U
مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
midcourse guidance
U
هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
tense
U
کشیده
longer
U
کشیده
drawn
U
کشیده
leptokurtic
U
کشیده
tensest
U
کشیده
tenses
U
کشیده
ectomorph
U
کشیده تن
drew
U
کشیده شد
longest
U
کشیده
longs
U
کشیده
threaded
U
نخ کشیده
tensed
U
کشیده
posttensioning
U
پس کشیده
long
U
کشیده
leptosome
U
کشیده تن
oblongated
U
کشیده
drawlingly
U
کشیده
longed
U
کشیده
tensing
U
کشیده
long-
U
کشیده
deep drawn
U
از ته دل کشیده
oblonated
U
کشیده
indrawn
U
تو کشیده
tenser
U
کشیده
long robe
U
صورت کشیده
deer neck
U
گردن کشیده
at full length
U
دراز کشیده
leptomorph
U
کشیده ریخت
threaded
U
بند کشیده
linear
U
باریک کشیده
intractile
U
کشیده نشدنی
ectomorphy
U
کشیده تنی
ectomorphic type
U
سنخ کشیده تن
flat fire
U
تیر کشیده
pinxit
U
کشیده است
drawable
U
کشیده شدنی
flares
U
زبانه کشیده
flare
U
زبانه کشیده
deep fetched
U
از ته دل کشیده شده
prolate
U
کشیده شده
couchant
U
دراز کشیده
low angle fire
U
تیر کشیده
flat trajectory
U
خط سیر کشیده
drag
U
کشیده شدن
sapped
U
شیره کشیده از
tractile
U
کشیده شدنی
elongate
U
کشیده کردن
indrawn
U
بداخل کشیده
tensive
U
کشیده شدنی
elongates
U
کشیده کردن
saps
U
شیره کشیده از
drags
U
کشیده شدن
chock-a-block
U
کاملا کشیده
sap
U
شیره کشیده از
touse
U
کشیده شدن
deprived
U
محرومیت کشیده
elongating
U
کشیده کردن
chock-a-block
U
بالا کشیده
in tow
<idiom>
U
کشیده شده
extensive
U
بسیط کشیده
vellum paper
U
کاغذمهره کشیده
dragged
U
کشیده شدن
node
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
fire lane
U
مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
nodes
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
deep fetched
U
از ته سینه کشیده شده
hell bent
U
به بیراهه کشیده شده
chants
U
اهنگ ساده و کشیده
satined paper
U
گاغذ مهره کشیده
oblong
U
دوک مانند کشیده
oblongs
U
دوک مانند کشیده
extendible
U
کشیده شدنی امتدادپذیر
taut
U
محکم کشیدن کشیده
drawn on
U
کشیده شدن عهده
underdraw
U
کشیده نشدن زه تا اخر
pencilled
U
با مداد کشیده شده
chanting
U
اهنگ ساده و کشیده
chanted
U
اهنگ ساده و کشیده
pulled muscle
U
عضله کشیده شده
if you please
U
بیزحمت زحمت کشیده
draws
U
کشیده شدن عهده
hell-bent
U
به بیراهه کشیده شده
chant
U
اهنگ ساده و کشیده
draw
U
کشیده شدن عهده
lanternjaws
U
صورت لاغر و کشیده
wired
U
سیم کشیده مفتول دار
He has suffered a great deal at the hands of his wife .
U
از دست زنش خیلی کشیده
conducted
U
اداره کردن کشیده شدن
conduct
U
اداره کردن کشیده شدن
conducting
U
اداره کردن کشیده شدن
hard drawn copper wire
U
سیم مسی کشیده شده
conducts
U
اداره کردن کشیده شدن
prone float
U
روی شکم با دستهای کشیده
opens
U
وضع زه هنگام کشیده شدن
opened
U
وضع زه هنگام کشیده شدن
open
U
وضع زه هنگام کشیده شدن
infill
U
نقاط کشیده شده روی نقشه
come home
U
کشیده شدن لنگر به طرف ناو
wirespun
U
زیاد کشیده ونازک لطیف فریف
dog leg
U
شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
steadying
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
capriole
U
پرش عمودی اسب با پاهای کشیده به عقب
drags
U
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
in perspective
U
کشیده شده ازروی علم منافرو مرایا
he is at the end of his tether
U
چنته اش خالی شده یا قوایش ته کشیده است
dragged
U
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
to be at full stretch
U
تا اندازه امکان پذیر کشیده شده بودن
She has long and shapely legs .
U
ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
drag
U
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
jinriki
U
درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
jinrikisha
U
درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
hauling
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
haul
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
phantom section
U
خط نقطهای که جهت رسم تصاویر نامرئی کشیده میشود
hauls
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauled
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
stillage
U
چارچوب یاچارپایهای که چیزیرا روی ان می گذارندتاابش کشیده شود
convoy routing
U
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
dragway
U
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip
U
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
trunkair route
U
مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
perspective grid
U
خطوط شبکه مختصاتی که روی عکس هوایی کشیده می شوند
extending
U
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extends
U
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
i thanked him for his trouble
U
برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
extend
U
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
shoot the duck
U
حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو
dragrope
U
طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود
autoscore
U
در پردازش کلمه دستورالعملی است که باعث میشود تا زیر متن خط کشیده شود
sliver
U
فتیله نخ
[الیاف کشیده شده و موازی که هنوز تاب داده نشده اند.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com