English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
school age U سن آغاز تحصیل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
activate U آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله
activated U آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله
activates U آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله
activating U آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله
asynchronous U 1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
schooling U تحصیل
acquisition U تحصیل
acquisitions U تحصیل
studying U تحصیل
obtaining U تحصیل
study U تحصیل
acquirement U تحصیل
securement U تحصیل
achievements U تحصیل
achievement U تحصیل
studies U تحصیل
acquistion U تحصیل
s.for study U ذوق تحصیل
recoveries U تحصیل چیزی
recovery U تحصیل چیزی
school age U سالهای تحصیل
achieve تحصیل کردن
securer U تحصیل کننده
earns U تحصیل کردن
earn U تحصیل کردن
schoolfellow U تعلیم تحصیل
self taught U تحصیل کرده
graduation U فراغت از تحصیل
earned U تحصیل کردن
s.for study U میل به تحصیل
getting U تحصیل شده
he applied him self to study U مشغول تحصیل شد
impetration U تحصیل بدرخواست
educated U تحصیل کرده
nonresident U تحصیل مکاتباتی
get U تحصیل شده
gets U تحصیل شده
school U تحصیل در مدرسه
schools U تحصیل در مدرسه
cultured U مهذب تحصیل کرده
schoolable U مشمول تحصیل اجباری
clerisy U طبقه تحصیل کرده
earned income U درامد تحصیل شده
to obtain permission U تحصیل اجازه کردن
procuration U تحصیل چیزی خرید
procuance U تحصیل چیزی خرید
degrees U دیپلم یا درجه تحصیل
school drop out U ترک تحصیل کرده
studiousness U عشق بخواندن یا تحصیل
to leave school U ترک تحصیل کردن
scoolable U مشغول تحصیل اجباری
serendipity U تحصیل نعمت غیرمترقبه
degree U دیپلم یا درجه تحصیل
to study for the bar U تحصیل حقوق کردن
ineducable U غیر قابل تحصیل
toi mug at U سخت تحصیل کردن
at [in] the beginning U در آغاز [درابتدا ]
to set on foot آغاز نهادن
to begin again از نو آغاز کردن
yuppies U جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
gained U حصول تحصیل منفعت کردن
etymologize U تحصیل علم اشتقاق کردن
gain U حصول تحصیل منفعت کردن
availability U سهولت و امکان تحصیل اعتبار
gains U حصول تحصیل منفعت کردن
dropout U کسی که ترک تحصیل میکند
wins U بدست اوردن تحصیل کردن
yuppie U جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
grafts U از راه نادرستی تحصیل کردن
to study persian U زبان فارسی تحصیل کردن
grafted U از راه نادرستی تحصیل کردن
win U بدست اوردن تحصیل کردن
graft U از راه نادرستی تحصیل کردن
start U آغاز [ابتدا] [شروع]
come online <idiom> U آغاز به کار کردن
to start from the beginning [to start afresh] U از آغاز شروع کردن
involves U آغاز با اجرای یک برنامه
involving U آغاز با اجرای یک برنامه
involve U آغاز با اجرای یک برنامه
school and college ability test آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
my unwillingness to study U بی میلی من نسبت بتحصیل بیزازی من از تحصیل
To neglect ones studies . U از تحصیل خود غافل ماندن ( شدن )
convocation U جشن پایان تحصیل جمعی دانشجویان
to launch [start] a campaign U مبارزه ای [مسابقه ای] را آغاز کردن
It marked the beginning of a war. U این آغاز جنگ بود.
starting whistle U سوت آغاز بازی [ورزش]
accommodation date U تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
early foot سرعت بیش از حد در آغاز اسبدوانی
to be back to square one <idiom> U دوباره به سر [آغاز] کار رسیدن
homecoming U عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
homecomings U عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
minor U در رشته ثانوی یا فرعی تحصیل کردن کماد
academia U حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
beginning U حرف یا نشانه آغاز بخشی از داده
whistle for the start of the second half U سوت آغاز نیمه دوم بازی
basically U بررسی از نقط ه آغاز همه چیز
beginnings U حرف یا نشانه آغاز بخشی از داده
I will be instigating [initiating] legal proceedings. U من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
B box U که حاوی آدرس آغاز برنامه است
to sail [for] U با کشتی بادی آغاز به سفر کردن [به]
alumni U پسریامردیکه دراموزشگاهی تحصیل کرده وازانجافارغ التحصیل شده
to clock on [British E] [in the workplace] U مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
to clock in [in the workplace] U مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
to back up U با داستانی از اولش درگذشته دور آغاز کردن
to punch in [American E] [in the workplace] U مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
applet U برنامه هایی که از Panel Contral آغاز می شوند
dte U وسیلهای که از آن مسیر ارتباط آغاز یا به آن ختم میشود
graft U پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
grafts U پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
grafted U پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
New Year's Day روز اول ژانویه که آغاز سال نو مسیحیان است
delta clock U مین میکند و باعث میشود کامپیوتر یا مدار از نو آغاز به کارکنند
times U 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
timed U 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
time U 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
doubled U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
doubled up U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
interlude U تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
interludes U تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
double U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
roots U گره شروع که از آن تمام مسیرهای شاخههای ساختار درخت آغاز می شوند
root U گره شروع که از آن تمام مسیرهای شاخههای ساختار درخت آغاز می شوند
claim frame U فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
beginning U نشانه آغاز یک رشته داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا نوار
beginnings U نشانه آغاز یک رشته داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا نوار
enabling U استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
azerty keyboard U روشن قرار دادن کلیدها روی صفحه کلید که خط اول AZERTY آغاز میشود
enable U استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
enables U استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
enabled U استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
commands U کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
command U کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
commanded U کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
safe conduct U سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe-conducts U سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conducts U سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
co-eds U دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co ed U دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co-ed U دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
Startup folder U پرونده خاص در دیسک سخت که حاوی برنامه هایی است که خودکار اجرا می شوند وقتی که کار ویندوز را آغاز میکند
edit U کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
enabling U سیگنالی که فرآیندی را آغاز میکند یا اجازه میدهد سیگنالی رخ دهد
edited U کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
enables U سیگنالی که فرآیندی را آغاز میکند یا اجازه میدهد سیگنالی رخ دهد
enabled U سیگنالی که فرآیندی را آغاز میکند یا اجازه میدهد سیگنالی رخ دهد
enable U سیگنالی که فرآیندی را آغاز میکند یا اجازه میدهد سیگنالی رخ دهد
key کلید خاص یا ترکیب کلیدها که فرآیندی را آغاز میکند یا برنامه ای را فعال میکند
interblock gap U نوار مغناطیسی خالی بین انتهای یک بلاک داده و آغاز بلاک بعدی
associated file U سیستم عامل به طور خود کار از ابتدای برنامه کار بردی آغاز میکند
associated document U سیستم عامل به طور خود کار از ابتدای برنامه کار بردی آغاز میکند
Mamihlapinatapai U نگاهی که ۲ نفر با یکدیگر به اشتراک میگذارند که در آن هردو میخواهند و مایلند که طرف مقابل حرفی بزند ولی هیچ کدامشان نمیخواهند آغاز کنند.
housekeeping U در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
achieving U تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
achieves U تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
achieved U تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
parent program U برنامه ای که برنامه دیگر را آغاز میکند.
studying U تحصیل کردن مطالعه کردن
study U تحصیل کردن مطالعه کردن
getting U حاصل کردن تحصیل کردن
procured U تحصیل کردن جاکشی کردن
studies U تحصیل کردن مطالعه کردن
procuring U تحصیل کردن جاکشی کردن
gets U حاصل کردن تحصیل کردن
get U حاصل کردن تحصیل کردن
procure U تحصیل کردن جاکشی کردن
procures U تحصیل کردن جاکشی کردن
strike U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
gaps U نوار مغناطسی خالی بین انتهای یک بلاک داده و آغاز بلاک داده بعدی
gap U نوار مغناطسی خالی بین انتهای یک بلاک داده و آغاز بلاک داده بعدی
hot U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hottest U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hotter U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com