Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
A ston ethrown by a fool into a well , cannot be f.
<proverb>
U
سنگى را دیوانه اى در چاه بیاندازد صد عاقل نمى توانند در آورند .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
One madman is pleased to see another .
<proverb>
U
دیوانه چو دیوانه بیند خوشش آید.
They consider him as an outsider .
U
اورا غریبه بحساب می آورند
bedlam
U
وابسته به دیوانه ها یا دیوانه خانه
Some parent spoil their children .
U
برخی پدر ومادرها بچه هایشان را لوس بار می آورند
chrome dyes
U
کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
witan
U
عاقل
canny
U
عاقل
wise
U
عاقل
sages
U
عاقل
sagely
U
عاقل
sage
U
عاقل
sanest
U
عاقل
saner
U
عاقل
canniest
U
عاقل
cannier
U
عاقل
soberly
U
عاقل
sober
U
عاقل
sane
U
عاقل
wisest
U
عاقل
sagacious
U
عاقل
longheaded
U
عاقل
wiser
U
عاقل
It doesn't matter where you get your appetite as long as you eat at home.
<proverb>
U
بیرون ما را به اشتها می آورند اما در خانه غذا می خوریم.
[ضرب المثل بیشتر مربوط به سکس تا غذا]
wiser
U
عاقل عاقلانه
Verb.sap..
<proverb>
U
عاقل و اشارتى .
wise
U
عاقل عاقلانه
sophy
U
شخص عاقل
Dont be a fool(an ass)
U
خر نشو ( عاقل با ش)
behave prettily
U
عاقل باش
wisest
U
عاقل عاقلانه
worldly-wise
U
عاقل درامورمادی
worldly wise
U
عاقل درامورمادی
longsighted
U
مال اندیش عاقل
nap side
U
خواب فرش
[با انجام عمل پرداخت الیاف از قسمت گره بصورت راست و کشیده درآمده و ظاهر حقیقی فرش را بوجود می آورند.]
A word is enough to the wise .
<proverb>
U
براى عاقل یک یرف بس است .
nestor
U
پیر مردمشاور و عاقل جنگ تروا
is he a the wiser for it
U
ایا ازاین بابت عاقل تراست
A wise man avoids edged tools.
<proverb>
U
آدم عاقل از چیز تیز پرهیز مى کند .
Why should the wise man do that which he will rue?.
<proverb>
U
چرا عاقل کند کارى که باز آرد پشیمانى؟.
paradise rug
U
طرح درختی باغ و گل
[در این طرح انواع درخت، گل و پرنده زمینه طرح را در بر می گیرند و نمادی از طبیعت بوجود می آورند که گاه به آن طرح بهشتی می گویند.]
wiser
U
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wise
U
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wisest
U
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
peers of the realm
U
بزرگانی که می توانند همگی در مجلس اعیان به نشینند
The nerves can only take so much .
U
اعصاب می توانند فقط تا حدی تحمل بکنند .
arrays
U
آرایهای که عناصرش می توانند به صورت رشته هایی
array
U
آرایهای که عناصرش می توانند به صورت رشته هایی
Wise men learn by other mens mistakes;fools by the.
<proverb>
U
مردم عاقل از اشتباهات دیگران درس مى گیرند جاهلان از خطاهاى خود .
alternated
U
که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
branch
U
یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
branches
U
یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
alternates
U
که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
alternate
U
که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
multifunction
U
ایستگاه کاری که چندین کار می توانند انجام شوند
transceiver
U
گیرنده و فرستنده که می توانند سیگنال را ارسال و دریافت کنند
tabling
U
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
display tolerance
U
میزان دقتی که با ان اطلاعات گرافیکی می توانند خروجی باشند
tabled
U
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
table
U
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
tables
U
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
gamut
U
کل تعداد رنگهایی که می توانند روی صفحه نمایش یک کامپیوتر نمایاند
patterns
U
الگوریتم ها یا توابع برنامه که می توانند یک شکل را از دوربین ویدیو و.. تشخیص دهند
double
U
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
pattern
U
الگوریتم ها یا توابع برنامه که می توانند یک شکل را از دوربین ویدیو و.. تشخیص دهند
doubled
U
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
doubled up
U
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
library
U
کتابها یا رکوردها و... که عموم می توانند فرض کنند که معمولا در یک محل عمومی قرار دارند
libraries
U
کتابها یا رکوردها و... که عموم می توانند فرض کنند که معمولا در یک محل عمومی قرار دارند
CD quality
U
اغلب به وسایلی گفته میشود که می توانند الگوهای بیتی رادر ثانیه ذخیره کنند
simultaneity
U
زمانی که CPU و بخشهای ورودی و خروجی کامپیوتر می توانند داده یا کاری را همزمان کنترل کنند
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts.
U
مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
soft keys
U
کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
add on
مدارات سیستم ها یا دستگاه های سخت افزاری که می توانند به یک کامپیوتر متصل شوند تا حافظه و کارایی آن را افزایش دهند
cooperative processing
U
سیستمی که در آن یک یا چند کامپیوتر در یک شبکه توزیع شده می توانند بخشی از برنامه یا کار یا مجموعهای از داده ها را اجرا کنند
back plane
U
یک برد مدار چاپی PCB که شامل حفره هایی است که سایر بردها می توانند بازاویههای صحیح در ان جای بگیرند
luny
U
دیوانه
madman woman
U
دیوانه
furibund
U
دیوانه
fey
U
دیوانه
madcap
U
دیوانه
frenzied
U
دیوانه
fool
U
دیوانه
fooled
U
دیوانه
fooling
U
دیوانه
fools
U
دیوانه
mad
U
دیوانه
maddest
U
دیوانه
berserker
U
دیوانه
beside one's self
U
دیوانه
brainsick
U
دیوانه
hare brained
U
دیوانه
bonkers
U
دیوانه
mad brained
U
دیوانه
moon mad
U
دیوانه
moonstruck
U
دیوانه
wild about
U
دیوانه
out of one's wits
U
دیوانه
off one's rocker
<idiom>
U
دیوانه
frenetical
U
دیوانه
crackers
<adj.>
U
دیوانه
crack brained
U
دیوانه
out to lunch
<idiom>
U
دیوانه
energumen
U
دیوانه
phrenetic
U
دیوانه
demented
U
دیوانه
psychotic
U
دیوانه
mooney
U
دیوانه
lunatic
U
دیوانه
moony
U
دیوانه
crazier
U
دیوانه
lunatics
U
دیوانه
nuts
U
دیوانه
manic
U
دیوانه
berserk
U
دیوانه
gaga
U
دیوانه
foolish
U
دیوانه
maniacal
U
دیوانه
crazed
U
دیوانه
loony
U
دیوانه
crazy
U
دیوانه
bedlam
U
دیوانه
deranged
U
دیوانه
insane
U
دیوانه
cuckoo
U
دیوانه
cuckoos
U
دیوانه
looney
U
دیوانه
loonies
U
دیوانه
cracked
U
دیوانه
non compos
U
دیوانه
craziest
U
دیوانه
raving
U
دیوانه
of unsound mind
U
دیوانه
off ones he
U
دیوانه
resolutions
U
تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند
resolution
U
تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند
PRI
U
خط وط ارتباطی ISDN با کارایی بالا که کانالهای جدای B را که می توانند پالسهای چند کیلوبایت در ثانیه را روی کانال D برای ارسال سیگنال و کنترل
shell sort
U
الگوریتم ذخیره داده که داده ها در هر عمل مرتب سازی بیشتر از یک جابجایی می توانند داشته باشند
moonsick
U
دیوانه وار
madman woman
U
ادم دیوانه
lunatic a
U
دیوانه گاه
monomaniac
U
دیوانه یک موضوع
lose one's head
U
دیوانه شدن
madding
U
دیوانه کننده
maddish
U
دیوانه مانند
psyho
U
ادم دیوانه
maddens
U
دیوانه کردن
Lunatic. Raving mad.
U
دیوانه زنجیری
crazily
U
دیوانه وار
maniacally
U
دیوانه وار
furiously
U
دیوانه وار
lose one's marbles
<idiom>
U
دیوانه شدن
crackpot
U
دیوانه بی ازار
franticly
U
دیوانه وار
frenzy
U
دیوانه کردن
loony bins
U
دیوانه خانه
loony bin
U
دیوانه خانه
run mad
U
دیوانه شدن
crackpots
U
دیوانه بی ازار
rave
U
دیوانه شدن
to drive mad
U
دیوانه کردن
to go off one's head
U
دیوانه شدن
to run mad
U
دیوانه شدن
maddened
U
دیوانه کردن
madden
U
دیوانه کردن
frantically
U
دیوانه وار
loco
U
مجنون دیوانه
madman
U
مرد دیوانه
batty
U
دیوانه احمق
madly
U
دیوانه وار
maniac
U
ادم دیوانه
maniac
U
دیوانه وار
maniacs
U
ادم دیوانه
maniacs
U
دیوانه وار
craze
U
دیوانه کردن
crazes
U
دیوانه کردن
maddening
U
دیوانه کننده
battiest
U
دیوانه احمق
battier
U
دیوانه احمق
naturals
U
دیوانه عادی
madmen
U
مرد دیوانه
raved
U
دیوانه شدن
nuttier
U
معطر دیوانه
nuttiest
U
معطر دیوانه
nutty
U
معطر دیوانه
demonic
U
شیطانی دیوانه
raves
U
دیوانه شدن
frenzied
U
دیوانه وار
natural
U
دیوانه عادی
bedlamite
U
شخص دیوانه
like mad
U
دیوانه وار
he has raving mad
U
چنان دیوانه
half made
U
نیم دیوانه
half made
U
اندکی دیوانه
half mad
U
اندکی دیوانه
demonize
U
دیوانه کردن
drive mad
U
دیوانه کردن
demoniacal
U
دیوانه وار
to drive wild
U
دیوانه کردن
to send mad
U
دیوانه کردن
demoniac
U
دیوانه وار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com