Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
spermatid
U
سلول حاصله از تقسیم سلول منی سازکه تبدیل به سلول منی میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spermatogonium
U
سلول اولیه جنس نر سلول بیضه
isogamete
U
سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
gametangium
U
سلول یا عضوسازنده سلول جنسی
karyokinesis
U
تقسیم غیرمستقیم هسته سلول
haplosis
U
تقلیل تعدادکروموزوم ها درنتیجه تقسیم بدو سلول منفرد
mitosis
U
تقسیم هسته سلول بدوقسمت بدون کم شدن کرموزم ها
gametocyte
U
سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
lymphoblast
U
سلولی که تبدیل بذره سفید یابیرنگ بلغم یاخلط میگردد سلول نرسیده لنفی
photovoltaic cell
U
مبدلی که مانند سلول فتوالکتریک تابشهای الکترومگنتیک را با طول موجهای مرئی و نزدیک ان به الکتریسیته تبدیل میکند
data cell
U
سلول
cells
U
سلول
zoogamete
U
سلول
cell
U
سلول
solar cells
U
سلول خورشیدی
binary cell
U
سلول دودویی
cellule
U
سلول کوچک
memory cell
U
سلول حافظه
cell
U
سلول یکنفری
cellular
U
سلول دار
solar cell
U
سلول خورشیدی
transformer cell
U
سلول ترانسفورماتور
lymph cell
U
سلول لنف
unit cell
U
سلول واحد
cleave
U
شکافتن سلول
cells
U
سلول یکنفری
galvanic cell
U
سلول گالوانی
gametangium
U
سلول جنسی
mononuclear
U
سلول یک هستهای
ward
U
سلول زندان
wards
U
سلول زندان
scarlet sage
U
سلول اتشی
photo cell
U
سلول فتوالکتریک
cellulous
U
سلول دار
photoconductive cell
U
سلول فوتورسانا
photoelectric cell
U
سلول فتوالکتریکی
photoelectric cell
U
سلول فتوالکتریک
cell
U
پیل سلول
pixel
U
سلول تصویر
cytology
U
سلول شناس
phagocytosis
U
سلول خواری
cellulated
U
سلول دار
nerve cell
U
سلول عصبی
cleaved
U
شکافتن سلول
selenium cell
U
سلول سلنیومی
cleaves
U
شکافتن سلول
odontoblast
U
سلول دندانی
cells
U
پیل سلول
celluloid
U
مانند سلول
data cell
U
سلول داده
germ cell
U
سلول تخم
gonium
U
سلول نطفه
active cell
U
سلول فعال
gonocyte
U
سلول جنسی
germ cell
U
سلول نطفه
stractural cell
U
سلول ساختاری
accumulator cell
U
سلول اکومولاتور
storage cell
U
سلول انباره
syncytium
U
سلول چند هسته ایی
locular
U
سلول دار
half cell reaction
U
واکنش نیم سلول
progamete
U
سلول مولد تخمچه
gonocyte
U
سلول تولید کننده
karyoplasm
U
پرتوپلاسم هسته سلول
endoderm
U
لیف درخت یا سلول
half cell potential
U
پتانسیل نیم سلول
barrier layer cell
U
سلول لایه سدی
primitive cell
U
سلول واحد ابتدایی
interneural
U
وابسته به سلول عصب
ideal galvanic cell
U
سلول گالوانیکی ایده ال
phagocyte
U
سلول بیگانه خوار
intracellular
U
واقع در درون سلول
spermatogonium
U
سلول موجد تخم
ectoclast
U
پوسته خارجی سلول
interneuron
U
وابسته به سلول عصب
cataplasia
U
تغییرات قهقهرایی در سلول
cellulosic
U
ساخته شده از سلول
microphage
U
سلول میکروب خوار کوچک
endosarc
U
قسمت درونی سفیده سلول
end centered unit cell
U
سلول واحد دو وجهی متقابل پر
macrogamete
U
سلول جنسی ماده بزرگتر
eletric eye
U
سلول فوتوالکتریک چشم الکتریکی
enclosure
U
سلول تارکان دنیا
[دین]
lysis
U
زوال وفساد سلول وغیره
acrosome
U
برجستگی قدامی سلول جنسی نر
loculus
U
سلول یا حفره تخمدان مرکب
ovum
U
سلول نطفه ماده تخمک
engram
U
تحولات دائمی هسته سلول
engramme
U
تحولات دائمی هسته سلول
light sensitive cell
U
سلول حساس در برابر نور
solar cell
U
سلول خورشیدی
[الکترونیک مهندسی برق]
entry
U
مقدار اطلاعات درون یک سلول مشخص
chromatolysis
U
تجزیه وتحلیل مواد رنگی سلول
biont
U
واحد مستقل موجود زنده سلول
photovoltaic cell
U
سلول خورشیدی
[الکترونیک مهندسی برق]
lysate
U
محصول زوال وفساد تدریجی سلول
fibrocyte
U
سلول دوکی شکل بافت همبندی
nucleolus
U
هستک گرد میان هسته سلول
gonogenesis
U
کمال و بلوغ سلول نطفه یاجرثومه
gametogenesis
U
ایجاد سلول جنسی قابل لقاح
guard cell
U
یکی از دو سلول لوبیایی شکلی که منافذ
histogram
U
نمایش طرز انتشار وفواصل وارتفاع سلول ها از هم
unipotent
U
دارای قدرت رویش در یک جهت یا بصورت یک سلول
zero condition
U
حالت یک سلول مغناطیسی زمانی که صفر را نمایش میدهد
gamete
U
سلول جنسی بالغ قابل تکثیر انگل مالاریا
gametophore
U
سلول تغییر یافته و منشعب جنسی قابل لقاح
meiosis
U
تغییرات متوالی هسته که منتهی به تشکیل سلول جدیدمیگردد
histochemistry
U
علمی که درباره پدیدههای شیمیایی سلول وبافت بحث میکند
gastrea
U
رویان کیسهای شکل ابتدایی که از دو قشر سلول تشکیل یافته
gastraea
U
رویان کیسهای شکل ابتدایی که از دوقشر سلول تشکیل یافته
germ layer
U
یکی از طبقات سلول ابتدایی جنین پس از تکمیل مرحله گاسترولا
bit mapped screen
U
pixel یک صفحه نمایش که در ان هر سلول تصویری میتوانددر ارتباط با مکانی از حافظه
unbalanced cell
U
سلول باطری نیکل کادنیم که بیش از سلولهای دیگر تخلیه شده است
pronucleus
U
هسته سلول قابل لقاح پس ازتکمیل دوره بلوغ وورودنطفه به درون تخم جانور
kil
U
مقبره این کلمه بصورت پیشوند وپسوند نیزبکاررفته وبمعنی >حجره و سلول ونهر<است
gonidium
U
یکی از سلولهای سبزی که زیر غشاء خارجی بدنه گیاه گلسنگها وجود دارد سلول جنسی جلبک ها وقارچ ها
cross fertilization
U
لقاح دو سلول جنسی متفاوت لقاح متقابل
microphagus
U
سلول میکروب خوار کوچک خرد خوار
karyology
U
هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
loculate
U
سلول دار حجره دار
oogamete
U
سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
sectors
U
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sector
U
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
top
U
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
profits a prendre
U
درCL عامل در حق علف چر وسایر منافع حاصله از زمین هم ذیحق میشود
residue check
U
بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
rational number
U
عددی که به عنوان تقسیم دو عدد کامل نوشته میشود
sofa-beds
U
نیمکت که تبدیل به تختخواب میشود
sofa-bed
U
نیمکت که تبدیل به تختخواب میشود
processor
U
تقسیم کننده سیگنال که توسط ریز پردازندهای در شبکه کنترل میشود
worded
U
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
word
U
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
fractions
U
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fraction
U
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
luminous energy
U
نیرویی که تبدیل به اشعه نورانی میشود
rear takedown with double leg tackle
U
زیر یک دو خم که تبدیل به خورجین تکان میشود
source
U
که بعداگ توسط کامپایلر به کد ماشین تبدیل میشود
flan
U
تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
flans
U
تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
final act
سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
baseband
U
روش ارسال که در آن کل پهنای باند کابل استفاده میشود و سیگنال داده تقسیم نمیشود. مثل اینترنت
base band
U
روش ارسال که در آن کل پهنای باند کابل استفاده میشود و سیگنال داده تقسیم نمیشود. مثل اینترنت
morphing
U
جلوههای ویژه در بازی ها و سیستمهای چندرسانهای که یک تصویر به تدریج به دیگری تبدیل میشود
one for one
U
مرحلهای غالبا" مربوط به یک اسمبلر که در ان یک جمله زبان منبع به یک دستور کارزبان ماشین تبدیل میشود
modulo arithmetic
U
شاخهای از ریاضی که از باقی ماندن عدد وقتی بر عدد دیگر تقسیم میشود استفاده میکند
fibre optics
U
لایه شیشهای یا پلاستیکی نازک که قادر به ارسال سیگنالهای نوری است . سیگنال نوری یا لیزری برای نمایش داده ارسالی تقسیم میشود
divisor
U
عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
fissiparous
U
تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
photoresist
U
ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
single transposition
U
نوعی تبدیل به رمز که فقط ازیک نوع کلید رمز استفاده میشود
hard sectoring
U
می دیسک که هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود و گاهی توسط مجموعهای نقاط پانچ شده اطراف hub مرکزی صورت می گیرد که هر سوراخ شروع سکتور ران نشان میدهد
fragmentation
U
حافظه اختصاص یافته به چندین فایل که به بخشهای آزاد و کوچکتری تقسیم میشود و آن قدر کوچک هستند که قابل استفاده نیستند ولی کلا فضای زیادی اشغال می کنند
vernier
U
درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
hand-held
U
وسیله کوچکی که در دست جا میشود براس اسکن عکسهای کوچک و رسم خط و تبدیل آنها به تصاویر گرافیکی که قابل استفاده در کامپیوتر هستند
hyphen
U
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphens
U
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
coalitions
U
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
coalition
U
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
segment
U
فضای آدرس حافظه که به فضاهایی به نام سگمنت تقسیم میشود. آدرس دادن به یک محل خاص , مقدار سگمنت و امنت باید مشخص باشند
segments
U
فضای آدرس حافظه که به فضاهایی به نام سگمنت تقسیم میشود. آدرس دادن به یک محل خاص , مقدار سگمنت و امنت باید مشخص باشند
imported
U
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
import
U
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
digitize
U
تصویری که برای تولید سیگنال آنالوگی که بعد به دیجیتال تبدیل میشود و روی کامپیوتر ذخیره شود یا نمایش داده شود
importing
U
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
baseband
U
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
base band
U
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
trellis coding
U
روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
subdivides
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivide
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdividing
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivided
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
novatio non presumiter
U
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
advantages accruning from
U
مزایای حاصله
ration strenght
U
انرژی حاصله از جیره
assessments
U
تعیین نتایج حاصله
elbow grease
U
نیروی حاصله از کاردستی
emblements
U
منافع حاصله از زمین
feed back
U
بکارگیری اطلاعات حاصله
assessment
U
تعیین نتایج حاصله
coriolis effect
U
اثرنیروی حاصله از چرخش زمین
fleshment
U
خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
gulps
U
صدای حاصله از عمل بلع
gulping
U
صدای حاصله از عمل بلع
end product
U
قطعات حاصله دستگاه نهایی
ergotism
U
مسمومیت حاصله از خوردن سگاله
emblements
U
منافع حاصله اززمین مزروعی
gulped
U
صدای حاصله از عمل بلع
gas form natrural gas
U
بنزین حاصله از گاز طبیعی
gulp
U
صدای حاصله از عمل بلع
bombing errors
U
اشتباهات حاصله از پرتاب بمب
sector
U
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors
U
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal
U
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
solunar
U
حاصله در اثر خورشید و ماه باهم
spirochetosis
U
ابتلا به بیماری حاصله از میکروب اسپیروکت
scumble
U
نرمی حاصله در اثر سایس یامالش
capitalized value
U
درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
thermojet
U
نیروی جت حاصله از حرارت موتور جت حرارتی
click
U
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
flash burns
U
سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
flash burn
U
سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com