English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
response hierarchy U سلسله مراتب پاسخ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
command channels U سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
hierarchy U سلسله مراتب
hierarchies U سلسله مراتب
sequence U سلسله مراتب
pecking order U سلسله مراتب
sequences U سلسله مراتب
channel U سلسله مراتب
channeled U سلسله مراتب
channeling U سلسله مراتب
channelled U سلسله مراتب
hierachy U سلسله مراتب
channels U سلسله مراتب
chain of command U سلسله مراتب
heavenly hierarchy U سلسله مراتب فرشتگان
control hierarchy U سلسله مراتب کنترل
thearchy U سلسله مراتب خدایان
data hierarchy U سلسله مراتب داده ها
chain of command U سلسله مراتب فرماندهی
request mast U از طریق سلسله مراتب
hierarchism U اصول سلسله مراتب
cryptochannel U سلسله مراتب رمز
memory hierarchy U سلسله مراتب حافظه
military channel U سلسله مراتب نظامی
occupational hierarchy U سلسله مراتب شغلی
hierarchy of needs U سلسله مراتب نیازها
chain U سلسله سلسله مراتب
chains U سلسله سلسله مراتب
hierarchic U وابسته به سلسله مراتب وریاست
echelons U ستون طبقه سلسله مراتب
pecking order U سلسله مراتب دانه چینی
request mast U گزارش از طریق سلسله مراتب
echelon U ستون طبقه سلسله مراتب
habit family hierarchy U سلسله مراتب عادتهای هم خانواده
exempted station U یکان استثنایی از نظر سلسله مراتب
rank and file U صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
reply [answer] U پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
ghaut U سلسله سلسله کوه
answering U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answered U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
voice answer back U یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
hiearchic U مراتب
infinitely U به مراتب
originate U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
theholy orders U مراتب روحانیون
the above was a summary U مراتب فوق
at best U منتهای مراتب
supramundane U ماورای مراتب دنیوی
data hierarchy U سلسه مراتب داده ها
supemundane U فوق مراتب دنیوی
in witness whereof U برای گواهی مراتب بالا
ranks U طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
ranked U طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
rank U طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
By [In] comparison with the French, the British eat far less fish. U در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
systems U سلسله
range U سلسله
trains U سلسله
catena U سلسله
train U سلسله
trained U سلسله
nexus U سلسله
kingdom U سلسله
chains U سلسله
dynasty U سلسله
run U سلسله
runs U سلسله
chain U سلسله
dynasties U سلسله
ranged U سلسله
genealogies U سلسله
gradations U سلسله
ranges U سلسله
strips U سر سلسله
system U سلسله
gradation U سلسله
genealogy U سلسله
trained U رشته سلسله
ghat U رشته سلسله
systems U سلسله رشته
range U سلسله ردیف
system U سلسله رشته
ranged U سلسله ردیف
ranges U سلسله ردیف
ghat U سلسله کوه
trains U رشته سلسله
the vascular system U سلسله اوندهاومجراها
nervous system U سلسله عصب
unit system U سلسله احاد
mountain ranges U سلسله جبال
chain U سلسله کوه
chains U سلسله کوه
ranks U سلسله مقام
ranked U سلسله مقام
nervous systems U سلسله عصب
rank U سلسله مقام
coneatenation U تسلسل سلسله
train U رشته سلسله
series U سلسله ردیف
ommiades U سلسله امیه
phylon U اجداد سلسله
phylum U اجداد سلسله
protomartyr U سر سلسله شهدا
ommiad U سلسله امیه
string U ردیف سلسله
pulse train U سلسله تپش ها
achamenidae U سلسله هخامنشی هخامنشیان
neural U وابسته به سلسله اعصاب
hierarchical network U شبکه سلسله مراتبی
hierarchical model U مدل سلسله مراتبی
the nervous system U سلسله پیهای نباتی
hierachical structure U ساختار سلسله مراتبی
flight U یک رشته پلکان سلسله
novus actus intervenieus U قطع سلسله علیت در خسارات
hierarchies U ساختار دادهای سلسله مراتبی
algebraic hierarchy parenthese U پرانتزهای سلسله مراتبی جبری
hierarchy U ساختار دادهای سلسله مراتبی
ohms U واحد مقاومت برق در سلسله .S.K.
ohm U واحد مقاومت برق در سلسله .S.K.
argumentum U یک سلسله دلایل قابل قبول
campaigning U سلسله عملیات کوره بلند
campaigns U سلسله عملیات کوره بلند
dynastical U وابسته بیک سلسله پادشاهان
dynast U عضو سلسله پادشاهان سرسلسله
hierachical file system U سیستم فایل سلسله مراتبی
campaign U سلسله عملیات کوره بلند
campaigned U سلسله عملیات کوره بلند
sympathetics U سلسله پیهای نباتی باشد
trained U سلسله وقایع توالی حیله جنگی
trains U سلسله وقایع توالی حیله جنگی
train U سلسله وقایع توالی حیله جنگی
underplot U یک سلسله حوادث تبعی و عرفی نمایش توط ئه
aborts U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
semiosis U یک سلسله فعل وانفعالات مشخص جانور علامت
abort U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
hierarchical data base management system U سیستم مدیریت پایگاه داده سلسله مراتبی
aborting U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborted U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
hierarchy U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
hierarchies U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
fiscal station U قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
hdbms U DataBase Hierarchicalسیستم مدیریت پایگاه داده سلسله مراتبی Systems anagement
in answer to U در پاسخ به
replying U پاسخ
negative reply U پاسخ رد
statement U پاسخ
no U : پاسخ نه
response [commentary] U پاسخ
representation [statement] U پاسخ
reaction [answer, commentary] U پاسخ
item of written comment U پاسخ
replied U پاسخ
responds U پاسخ
rebutter U پاسخ رد
answerback U در پاسخ
in reply to U در پاسخ
replication U پاسخ
replies U پاسخ
reply U پاسخ
respond U پاسخ
responded U پاسخ
responsions U پاسخ
counterplea U پاسخ رد
answers U پاسخ
answered U پاسخ
answering U پاسخ
response U پاسخ
responses U پاسخ
answer U پاسخ
solutions U پاسخ یک مشکل
response intensity U شدت پاسخ
response time U زمان پاسخ
response threshold U استانه پاسخ
response strength U نیرومندی پاسخ
discriminatory response U پاسخ افتراقی
response set U امایه پاسخ
response latency U نهفتگی پاسخ
response rate U سرعت پاسخ
color response U پاسخ رنگ
pleas U پاسخ دعوی
anticipatory response U پاسخ انتظاری
to make a response U پاسخ دادن
to definitive answer U پاسخ قطعی
plea U پاسخ دعوی
rejoinders U پاسخ دفاعی
running rate U اهنگ پاسخ
responsorial U پاسخ دهنده
an a answer U پاسخ مثبت
anatomy response U پاسخ کالبدی
answer mode U حالت پاسخ
answerback U پاسخ برگشتی
rejoinder U پاسخ دفاعی
conditioned response U پاسخ شرطی
solution U پاسخ یک مشکل
consummatory response U پاسخ پایانی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com