English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 143 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hierarchy of needs U سلسله مراتب نیازها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
command channels U سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
hierachy U سلسله مراتب
chain of command U سلسله مراتب
pecking order U سلسله مراتب
sequences U سلسله مراتب
channel U سلسله مراتب
channeled U سلسله مراتب
channeling U سلسله مراتب
channelled U سلسله مراتب
channels U سلسله مراتب
hierarchy U سلسله مراتب
sequence U سلسله مراتب
hierarchies U سلسله مراتب
chain of command U سلسله مراتب فرماندهی
military channel U سلسله مراتب نظامی
data hierarchy U سلسله مراتب داده ها
memory hierarchy U سلسله مراتب حافظه
request mast U از طریق سلسله مراتب
response hierarchy U سلسله مراتب پاسخ
thearchy U سلسله مراتب خدایان
heavenly hierarchy U سلسله مراتب فرشتگان
control hierarchy U سلسله مراتب کنترل
cryptochannel U سلسله مراتب رمز
occupational hierarchy U سلسله مراتب شغلی
hierarchism U اصول سلسله مراتب
chain U سلسله سلسله مراتب
chains U سلسله سلسله مراتب
echelon U ستون طبقه سلسله مراتب
habit family hierarchy U سلسله مراتب عادتهای هم خانواده
request mast U گزارش از طریق سلسله مراتب
echelons U ستون طبقه سلسله مراتب
hierarchic U وابسته به سلسله مراتب وریاست
pecking order U سلسله مراتب دانه چینی
exempted station U یکان استثنایی از نظر سلسله مراتب
rank and file U صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
needs U ناگزیر نیازها
double coincidence of wants U نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد
exception U ذخیره سازی لغات و نیازها و خصوصیات مخصوص آنها برای پردازش کلمه و ترکیب تصویر
exceptions U ذخیره سازی لغات و نیازها و خصوصیات مخصوص آنها برای پردازش کلمه و ترکیب تصویر
ghaut U سلسله سلسله کوه
hiearchic U مراتب
infinitely U به مراتب
the above was a summary U مراتب فوق
theholy orders U مراتب روحانیون
at best U منتهای مراتب
data hierarchy U سلسه مراتب داده ها
supramundane U ماورای مراتب دنیوی
supemundane U فوق مراتب دنیوی
in witness whereof U برای گواهی مراتب بالا
rank U طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
ranked U طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
ranks U طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
By [In] comparison with the French, the British eat far less fish. U در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
genealogy U سلسله
trains U سلسله
catena U سلسله
trained U سلسله
train U سلسله
strips U سر سلسله
gradations U سلسله
genealogies U سلسله
kingdom U سلسله
dynasty U سلسله
dynasties U سلسله
run U سلسله
ranges U سلسله
system U سلسله
ranged U سلسله
range U سلسله
nexus U سلسله
systems U سلسله
chain U سلسله
runs U سلسله
gradation U سلسله
chains U سلسله
string U ردیف سلسله
ommiades U سلسله امیه
ommiad U سلسله امیه
protomartyr U سر سلسله شهدا
pulse train U سلسله تپش ها
phylon U اجداد سلسله
system U سلسله رشته
systems U سلسله رشته
range U سلسله ردیف
mountain ranges U سلسله جبال
unit system U سلسله احاد
ranges U سلسله ردیف
the vascular system U سلسله اوندهاومجراها
phylum U اجداد سلسله
ranged U سلسله ردیف
series U سلسله ردیف
ghat U سلسله کوه
chains U سلسله کوه
ghat U رشته سلسله
ranks U سلسله مقام
trains U رشته سلسله
ranked U سلسله مقام
train U رشته سلسله
trained U رشته سلسله
coneatenation U تسلسل سلسله
chain U سلسله کوه
rank U سلسله مقام
nervous system U سلسله عصب
nervous systems U سلسله عصب
flight U یک رشته پلکان سلسله
hierarchical network U شبکه سلسله مراتبی
the nervous system U سلسله پیهای نباتی
hierachical structure U ساختار سلسله مراتبی
neural U وابسته به سلسله اعصاب
achamenidae U سلسله هخامنشی هخامنشیان
hierarchical model U مدل سلسله مراتبی
campaign U سلسله عملیات کوره بلند
sympathetics U سلسله پیهای نباتی باشد
algebraic hierarchy parenthese U پرانتزهای سلسله مراتبی جبری
campaigned U سلسله عملیات کوره بلند
hierarchy U ساختار دادهای سلسله مراتبی
ohm U واحد مقاومت برق در سلسله .S.K.
dynast U عضو سلسله پادشاهان سرسلسله
campaigns U سلسله عملیات کوره بلند
hierachical file system U سیستم فایل سلسله مراتبی
ohms U واحد مقاومت برق در سلسله .S.K.
hierarchies U ساختار دادهای سلسله مراتبی
novus actus intervenieus U قطع سلسله علیت در خسارات
dynastical U وابسته بیک سلسله پادشاهان
campaigning U سلسله عملیات کوره بلند
argumentum U یک سلسله دلایل قابل قبول
trains U سلسله وقایع توالی حیله جنگی
trained U سلسله وقایع توالی حیله جنگی
train U سلسله وقایع توالی حیله جنگی
aborts U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
semiosis U یک سلسله فعل وانفعالات مشخص جانور علامت
aborting U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborted U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
hierarchical data base management system U سیستم مدیریت پایگاه داده سلسله مراتبی
abort U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
underplot U یک سلسله حوادث تبعی و عرفی نمایش توط ئه
hierarchy U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
hierarchies U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
fiscal station U قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
hdbms U DataBase Hierarchicalسیستم مدیریت پایگاه داده سلسله مراتبی Systems anagement
onion skin language U زبان عملیات پایگاه داده ها که میتواند ساختار داده سلسله مراتبی را پردازش کند
Tahmasb U شاه تهماسب [پسر شاه اسماعیل موسس سلسله صفوی خدمات زیادی برای حفظ و اعتلا هنر فرشبافی ایران به جای گذاشت.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com