Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
parting salute
U
سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
parting shot
U
تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
parting shots
U
تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
To stand at the salute.
U
بحالت سلام ایستادن (سلام نظامی )
hand salute
U
سلام نظامی دادن سلام نظامی
saluting
U
احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
salute
U
احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
salutes
U
احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
saluted
U
احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
To take the salute.
U
جواب سلام ( نظامی ) رادادن
saluting battery
U
توپ اجراکننده تیر سلام اتشبار تیر سلام
personal salute
U
تیر سلام برای افراد
ahoy
U
ندا و خبر برای مواقع سلام لفظ
salvo
U
شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
salvoes
U
شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
salaamed
U
سلام
salaams
U
سلام
saluting
U
سلام
salaaming
U
سلام
regards
U
سلام
kind regards
U
سلام
salutes
U
سلام
regard
U
سلام
regarded
U
سلام
salute
U
سلام
greet
U
: سلام
saluted
U
سلام
good afternoon
U
سلام
howdy
U
سلام !
salaam
U
سلام
greets
U
: سلام
ave
U
سلام
salutation
U
سلام
hullo
U
سلام
hello
U
سلام
greeting
U
سلام
greetings
U
سلام
greeted
U
: سلام
allhail
U
سلام
salutations
U
سلام
all hail
U
سلام
to take the salute
U
سلام گرفتن
hail
U
: سلام درود
gun salute
U
تیر سلام
greetings
U
سلام کننده
greeting
U
سلام کننده
color salute
U
سلام به پرچم
styes
U
سنده سلام
stye
U
سنده سلام
half cap
U
نیم سلام
nodding acquaintance
U
سلام علیک
salute
U
سلام دادن
admirals' march
U
سلام تیمساری
full dress
U
لباس سلام
sties
U
سنده سلام
sty
U
سنده سلام
salutes
U
سلام دادن
saluting
U
سلام دادن
hails
U
: سلام درود
blank catridge
U
گلوله سلام
hailing
U
سلام کردن
salaaming
U
سلام کردن
hailing
U
: سلام درود
hailed
U
سلام کردن
salaams
U
سلام کردن
hail
U
سلام کردن
hailed
U
: سلام درود
salaam
U
سلام کردن
saluting gun
U
توپ سلام
minute gun
U
توپ سلام
hails
U
سلام کردن
take the salute
U
سلام گرفتن
hello
U
سلام کردن
salaamed
U
سلام کردن
to give the time of day
U
سلام کردن
hellos
U
سلام کردن
hullos
U
سلام کردن
saluted
U
سلام دادن
hallos
U
سلام کردن
evening gun
U
توپ سلام شامگاه
saluter
U
سلام دهنده یاکننده
Remember me to him.
سلام من را به او برسان.
[مرد]
give my r. s to him
U
سلام مرابه او برسانید
to return a greeting
U
جواب سلام دادن
fire salute
U
توپ سلام انداختن
hailed
U
سلام برشما باد
curtseying
U
سلام یاتواضع کردن
hails
U
سلام برشما باد
to make a curtsy
U
سلام زنانه کردن
hail
U
سلام برشما باد
hailing
U
سلام برشما باد
peace be with you
U
سلام برشما باد
Give him my regards.
U
سلام من را به او برسان.
[مرد]
curtsies
U
سلام یاتواضع کردن
curtsied
U
سلام یاتواضع کردن
They greeted each other.
U
با هم سلام وتعارف کردند
to salute an officer
U
افسری را سلام دادن
curtsey
U
سلام یاتواضع کردن
Please give him my (best) regards.
U
سلام مرا به اوبرسانید
curtsying
U
سلام یاتواضع کردن
curtsy
U
سلام یاتواضع کردن
to fire salute
U
توپ سلام انداختن
salutations
U
تعارف سلام اول نامه
personal salute
U
مراسم سلام افراد برجسته
gratulate
U
تبریک گفتن سلام کردن
Everyone sends their regards to you.
U
همگی بهت سلام رسوندن.
he has an axe to grind
U
سلام لربی طمع نیست
To greet someone . To exchange greetings with someone.
U
با کسی سلام وتعارف کردن
To be a nodding acquaintance of someone .
U
با کسی سلام وعلیک داشتن
He didnt return (acknowledge) my greetings.
U
جواب سلام مرا نداد
present arms
U
سلام درحال پیش فنگ
salutation
U
تعارف سلام اول نامه
levee
U
سلام عام بارعام دادن
half cap
U
سلام با اندک تکانی درکلاه
to do make or pay obeisance to
U
بکسی تواضع یا باسر سلام کردن
Can't you just say hello like a normal person?
U
نمیتونی مثل یک آدم معمولی سلام بدی؟
cap
U
سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
saluting
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
gun salute
U
سلام با تیراندازی توپخانه ادای احترام با شلیک توپ
saluted
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
capped
U
سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
salutes
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salute
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
camp followers
U
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
camp follower
U
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
pork barrel
U
برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
color salute
U
سلام پرچم احترام به پرچم
rifle salute
U
احترام با تفنگ سلام با تفنگ
covenantor
U
اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری
get one's own way
<idiom>
U
اجبار اشخاص برای انجام هر کاری که تو میخواهی
restrict
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricts
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricting
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
ether
U
مایع سبکی که ازتقطیر الکل و جوهرگوگردبدست میایدو برای بیهوش کردن اشخاص بکارمی رود
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
utilitarianism
U
بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
to go clubbing
U
به باشگاه
[های]
شب رفتن
[برای رقص و غیره]
panel truck
U
یک نوع خودرو برای حمل بیسیم و غیره
gollies
U
حرف ندا برای بیان تعجب و غیره
golly
U
حرف ندا برای بیان تعجب و غیره
roadwork
U
تمرین عملی برای مسابقات مشت زنی و غیره
slush fund
U
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
slush funds
U
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
call-ups
U
احضار برای فعالیتهای نظامی
call-up
U
احضار برای فعالیتهای نظامی
call up
U
احضار برای فعالیتهای نظامی
directive
U
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
directives
U
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
hyphen
U
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
Biomimicry
U
تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
hyphens
U
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
constructive school credit
U
بورس تحصیلی برای پرسنل شایسته نظامی
standard
U
اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standards
U
اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
militarism
U
روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
motor pool
U
گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت
SGML
U
استاندارد مستقل از سخت افزار که نحوه علامتگذاری متن ها برای مشخص کردن bold,italic وحاشیه ها و غیره را بیان میکند
judge advocate
U
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facing
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
maneuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command
U
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
manoeuvre
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminals
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file
U
صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
escorting
U
بدرقه
convoys
U
بدرقه
escorts
U
بدرقه
escorted
U
بدرقه
convoy
U
بدرقه
escort
U
بدرقه
escorts
U
همراه بدرقه
escorted
U
همراه بدرقه
convoys
U
بدرقه کردن
escort
U
همراه بدرقه
convoy
U
بدرقه کردن
escorting
U
همراه بدرقه
see off
<idiom>
U
بدرقه کردن
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
phantom order
U
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military government
U
حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military channel
U
چانل نظامی مجرای نظامی
departure line
U
خط عزیمت
departure
U
عزیمت
departures
U
عزیمت
exit
U
عزیمت
exits
U
عزیمت
going
U
عزیمت
line of departure
U
خط عزیمت
partings
U
عزیمت
parting
U
عزیمت
chaser
U
مشروبی که بدرقه نوشابهای باشد تعاقب کننده
chasers
U
مشروبی که بدرقه نوشابهای باشد تعاقب کننده
departure air field
U
فرودگاه عزیمت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com