Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 142 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
offensive weapon
U
سلاح خطرناک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hot spot
U
نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
hot spots
U
نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
compromising emanation
U
پیام خطرناک از نظر تامین مخابراتی ارتباط خطرناک
run a risk
<idiom>
U
ریسک خطرناک ،نا امن خیلی خطرناک
range card
U
کارت تیر سلاح جدول تیر سلاح
herculean
U
خطرناک
jeopardous
U
خطرناک
perilous
U
خطرناک
hazardous
U
خطرناک
gravest
U
بم خطرناک
graves
U
بم خطرناک
grave
U
بم خطرناک
dicey
U
خطرناک
malignant
U
خطرناک
parlous
U
خطرناک
unsafe
U
خطرناک
critical
U
خطرناک
warm corner
U
جای خطرناک
dangerousness
U
وضعیت خطرناک
hazardous goods
U
امتعه خطرناک
between wind and water
U
در جای خطرناک
pernicious anemia
U
کم خونی خطرناک
serious
U
سخت خطرناک
hazardous goods
U
کالاهای خطرناک
dangerous play
U
بازی خطرناک
danger space
U
فضای خطرناک
danger bearing
U
سمت خطرناک
sthenic
U
قوی خطرناک
danger area
U
منطقه خطرناک
critically wounded
U
مجروح خطرناک
marginal
U
حاشیهای خطرناک
black propaganda
U
تبلیغات خطرناک
black body
U
قسمت خطرناک
venturesome
U
با تهور خطرناک
predicaments
U
وضع خطرناک
perilously
U
بطور خطرناک
disastrous
U
خطرناک فجیع
predicament
U
وضع خطرناک
dangerously
U
بطور خطرناک
death traps
U
بسیار خطرناک
death trap
U
بسیار خطرناک
hairy
<idiom>
U
خطرناک
[اصطلاح روزمره]
pixy
U
ادم بازیگوش و خطرناک
breakneck
U
فوق العاده خطرناک
malignantly
U
بطور خطرناک یاردی
danger space
U
فضای هوایی خطرناک
dicey
<idiom>
U
خطرناک
[اصطلاح روزمره]
pixies
U
ادم بازیگوش و خطرناک
pixie
U
ادم بازیگوش و خطرناک
imminent
U
قریب الوقوع خطرناک
calamitous
U
مصیبت بار خطرناک
krait
U
مار سمی و خطرناک هندی
cockatrice
U
ادم خیلی مضر و خطرناک
porbeagle
U
کوسه ماهی خطرناک اقیانوس
subcritical
U
زیر مرحله خطرناک وبحرانی
armaments
U
سلاح
arm
U
سلاح
armour
U
سلاح
armouring
U
سلاح
armament
U
سلاح
weapon
U
سلاح
weapons
U
سلاح
weaponless
U
بی سلاح
armor
U
سلاح
near collision
U
فاصله خیلی خطرناک برای دو هواپیما
wipe out
U
افتادن خطرناک از روی تخته موج
side armor
U
سلاح کمری
airguns
U
سلاح بادی
airgun
U
سلاح بادی
heavy arm
U
سلاح سنگین
spica
U
سماک بی سلاح
to carry arms
U
سلاح برداشتن
offensive weapon
U
سلاح تهاجمی
under arms
U
تحت سلاح
half loaded
U
سلاح نیمه پر
pieces
U
قبضه سلاح
automatic weapon
U
سلاح خودکار
accidents
U
علامت سلاح
distance
U
برد سلاح
loading
U
پر کردن سلاح
distances
U
برد سلاح
panoply
U
سلاح کامل
weaponry
U
تهیه سلاح
piece
U
قبضه سلاح
ranges
U
برد سلاح
ranged
U
برد سلاح
range
U
برد سلاح
accident
U
علامت سلاح
chemical munition
U
سلاح شیمیایی
arms control
U
کنترل سلاح
dis armament
U
خلع سلاح
to fly to arms
U
سلاح برداشتن
disarmament
U
خلع سلاح
brandishing
U
تکان دادن سلاح
bear arms
U
تحت سلاح رفتن
brandish
U
تکان دادن سلاح
artillery carriage
U
قنداق سلاح توپخانه
unarm
U
خلع سلاح کردن
brandished
U
تکان دادن سلاح
disarmed
U
خلع سلاح کردن
intermediate range
U
سلاح برد متوسط
range correction
U
تصحیح برد سلاح
safety lock
U
چفت ضامن سلاح
brandishes
U
تکان دادن سلاح
disarm
U
خلع سلاح کردن
cycle of operation
U
دوره عمل سلاح
disarms
U
خلع سلاح کردن
nuked
U
با سلاح اتمی حمله کردن
nuking
U
با سلاح اتمی حمله کردن
loading
U
خرج گذاری کردن سلاح
nuke
U
با سلاح اتمی حمله کردن
jutte
U
نوعی سلاح بنام ده دست
nukes
U
با سلاح اتمی حمله کردن
heavy weapon
U
سلاح و جنگ افزار سنگین
to lay down ones arms
U
سلاح خودرا بزمین گذاشتن
failures
U
عمل نکردن گیر سلاح
failure
U
عمل نکردن گیر سلاح
aldis lmap
U
چراغ چشمک زن مخصوص اعلام خطرناک بودن باند فرود
small craft warning
U
پرچم قرمز یا چراغ قرمزبعلامت باد شدید و دریای خطرناک
sets
U
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
setting up
U
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
bazooka
U
یکنوع سلاح قابل حمل بازوکا
set
U
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
concrete steel
U
سلاح یا میله فولادی بتن ارماتور
bazookas
U
یکنوع سلاح قابل حمل بازوکا
half loaded
U
سلاح نیمه خرج گذاری شده
to a oneself
U
خودرا اماده یامجهزکردن سلاح پوشیدن
range board
U
طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
civil nuclear powers
U
کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
range calibration
U
تعیین دقت مسافت تنظیم برد سلاح
bear arms
U
سلاح به دست گرفتن خود را به خدمت معرفی کردن
catches
U
ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
labeled cargo
U
کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
disarmed
U
خلع سلاح کردن بی اثر کردن مین
disarms
U
خلع سلاح کردن بی اثر کردن مین
disarm
U
خلع سلاح کردن بی اثر کردن مین
extraction
U
عمل اخراج در عمل سلاح
inspection arms
U
سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
levee en masse
U
عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
firing order
U
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com