English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
personnel ceiling U سقف استعداد مجاز پرسنلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
authorized strength of theater U استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
Other Matches
average strength U استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
personnel authorization U جدول پرسنلی مجاز
personnel authorization U سطح پرسنلی مجاز
manning level U درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
authorized strength U استعداد مجاز
peak strenght U حداکثر استعداد مجاز
peace time complement U استعداد مجاز زمان صلح
peace time establishment U جدول استعداد مجاز زمان صلح
service rating U تقدم پرسنلی رتبه بندی پرسنلی
piggybacks U دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggyback U دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
legit U نمایش مجاز تاتر مجاز
visiting correspondent U نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
personnel section U قسمت پرسنلی
assistant chief of staff, g U معاونت پرسنلی
personnel status U وضعیت پرسنلی
personnel monitoring U بازدید پرسنلی
personnel management U مدیریت پرسنلی
personnel services U خدمات پرسنلی
soundex code U کد حقوقی پرسنلی
service rating U طبقه بندی پرسنلی
personnel management U اداره کردن پرسنلی
army personnel system U سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
company grade U پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
profile U سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر
profiled U سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر
profiles U سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر
profiling U سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر
army personnel center U مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
short timer U پرسنلی که عمر خدمتی کوتاهی از انها مانده و به سن بازنشستگی نزدیک هستند
transient U پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
transients U پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
federal privacy act U قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
authorized level of organization U سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
army classification battery test U ازمون کارایی پرسنلی ازمون قابلیت انفرادی
capacity U استعداد
talented U استعداد
ingenuity U استعداد
talents U استعداد
geniuses U استعداد
property U استعداد
talent U استعداد
capacities U استعداد
genius U استعداد
unintelligent U بی استعداد
capability U استعداد
endowments U استعداد
simpleminded U کم استعداد
susceptivity U استعداد
talentless U بی استعداد
ungifted U بی استعداد
gormless U کم استعداد
predispostion U استعداد
verve U استعداد
brilliance U استعداد
potentialities U استعداد
potentiality U استعداد
amplitude U استعداد
aptness U استعداد
endowment U استعداد
cabiler U استعداد
liability to disease U استعداد
susceptibility U استعداد
turn U استعداد
turns U استعداد
aptitude U استعداد
gifted U با استعداد
parted U با استعداد
inapt U بی استعداد
aptitudes U استعداد
scholastic aptitude U استعداد تحصیلی
artistry U استعداد هنرپیشگی
shifts U نوبتی استعداد
shifted U نوبتی استعداد
child prodigy U بچهبا استعداد
shift U نوبتی استعداد
caliber U گنجایش استعداد
command strength U استعداد یکان
sconce U جمجمه استعداد
flair U استعداد خصیصه
palooka U بوکسور بی استعداد
capability U استعداد پیشرفت
capacities U استعداد مقام
tendencies U توجه استعداد
cleverness U هوشیاری استعداد
indisposition U عدم استعداد
indispositions U عدم استعداد
war strenght U استعداد جنگی
academic aptitude U استعداد تحصیلی
aptitude test U ازمون استعداد
capacity U گنجایش استعداد
aptitude tests U ازمون استعداد
artistic aptitude U استعداد هنری
capacity U استعداد مقام
capacities U گنجایش استعداد
division slice U استعداد لشگری
risible faculty U استعداد خنده
tendency U توجه استعداد
strength U استعداد رزمی
cleverest U باهوش با استعداد
cleverer U باهوش با استعداد
frost susceptibility U استعداد یخزدگی
clever U باهوش با استعداد
resistibility U استعداد مقاومت
reproductivity U استعداد هم اوری
reproductivity U استعداد تولید
imitativeness U استعداد تقلید
mechanical aptitude U استعداد فنی
strengths U استعداد رزمی
arts U استعداد استادی
end strength U استعداد نهایی
liability U بدهکاری استعداد
occupational aptitude U استعداد شغلی
art U استعداد استادی
liabilities U بدهکاری استعداد
capable U با استعداد صلاحیتدار
indisposedness U عدم استعداد
naturals U مسلم استعداد ذاتی
potentialize U دارای استعداد کردن
physical aptitude test U ازمون استعداد جسمانی
manpower cieling U سطح استعداد پرسنل
gifts U دارای استعداد کردن
gifts U استعداد پیشکش کردن
gift U دارای استعداد کردن
natural U مسلم استعداد ذاتی
gifted U موید شخص با استعداد
potentially U با داشتن استعداد نهانی
scholastic aptitude test U ازمون استعداد تحصیلی
fabllibility U استعداد خطا کردن
knack U صدای شلاق استعداد
effective strength U استعداد رزمی موثر
talent for musics U استعداد یا ذوق موسیقی
flatlander U موج سوار کم استعداد
attack size U استعداد وسایل درگیر در تک
the talnet of the country U مردم با استعداد کشور
habiliment U جامه استعداد فکری
allotropy U استعداد تغییر و تبدیل
accountable strength استعداد قابل توجه
accountable strength U استعداد قابل محاسبه
reduced strenght U حداقل استعداد جنگی
vocational aptitude test U ازمون استعداد شغلی
level of strength U سطح استعداد رزمی
level of strength U میزان استعداد رزمی
differential aptitude tests U ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
gift U استعداد پیشکش کردن
versatile U دارای استعداد و ذوق
able با استعداد صلاحیت دار
strengths U قدرت رزمی استعداد نفری
strength U قدرت رزمی استعداد نفری
means end capacity U استعداد درک وسیله- هدف
faculty U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
self rating U تعیین میزان استعداد خود
potentialities U عاملیت بالفعل استعداد نهانی
rhymester U شاعربی استعداد وکم مایه
potentiality U عاملیت بالفعل استعداد نهانی
faculties U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
Iranians have a gift of tongues. U ایرانیها استعداد زبان دارند
potential U دارای استعداد نهانی پتانسیل
edacity U استعداد خوردن شکم پرستی
battle bill U فهرست استعداد رزمی ناو
seashore musical ability tests آزمون های استعداد موسیقی سیشور
lawful U مجاز
permitted U مجاز
admissible U مجاز
toluene U حد مجاز
allowed U مجاز
at liberty U مجاز
authorised U مجاز
licensed U مجاز
rated U مجاز
authorrized U مجاز
legal U مجاز
tropologic U مجاز
licensable U مجاز
commissioned U مجاز
authorized U مجاز
allowable U مجاز
metonymy U مجاز
admissibll U مجاز
permissive U مجاز
certified U مجاز
admittable U مجاز
permissible U مجاز
minnesota clerical aptitude test U ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
green thumb U استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
not allowed U غیر مجاز
complements U حد مجاز مکمل
accredited U مجاز معتبر
permissible load U بار مجاز
permissible deviation U تفاوت مجاز
permits U مجاز کردن
metonym U مجاز مرسل
safe load U بار مجاز
on the house <idiom> U مجاز درکاری
permissible dosage U دوز مجاز
delegation of authority U مجاز شمردن
permitting U مجاز کردن
permissible velocity U سرعت مجاز
complement U حد مجاز مکمل
licit U روا مجاز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com