Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bright work
U
سطوح فلزی صیقلی و بدون رنگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
canards
U
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canard
U
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
relief hole
U
سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
ball bearing
U
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearings
U
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
transitory shelter
U
پناهگاه یا سنگر پیش ساخته فلزی سرپناه فلزی
birdcage
U
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
birdcages
U
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
smoothed
U
صیقلی
sleek
U
صیقلی
smooths
U
صیقلی
shiny
U
صیقلی
slights
U
صیقلی
sleeker
U
صیقلی
sleekest
U
صیقلی
smoothest
U
صیقلی
levigate
U
صیقلی
smooth
U
صیقلی
slighting
U
صیقلی
slightest
U
صیقلی
glossy
U
صیقلی
slight
U
صیقلی
slighted
U
صیقلی
slighter
U
صیقلی
tail planes
U
سطوح دم
BNC connector
U
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
sleeker
U
صیقلی کردن
sleekest
U
صیقلی کردن
scour
U
صیقلی کردن
sleek
U
صیقلی کردن
scoured
U
صیقلی کردن
scours
U
صیقلی کردن
glass
U
صیقلی کردن
smoothing
U
صیقلی کردن
varnishing
U
صیقلی کردن
varnished
U
صیقلی کردن
varnishes
U
صیقلی کردن
varnish
U
صیقلی کردن
composite area
U
سطوح مرکب
At lower levels.
U
در سطوح پایین تر
plate
U
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plates
U
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
slickest
U
سطح صیقلی لیز
slickenside
U
سطح صیقلی صخره
slick
U
سطح صیقلی لیز
altitude separation
U
حد سطوح مبنای ارتفاع
energy gap
U
فاصله سطوح انرژی
isothermal layer
U
سطوح هم حرارت اب دریا
auxiliary flight surfaces
U
سطوح پرواز کمکی
auxiliary control surfaces
U
سطوح فرامین کمکی
aloft
U
سطوح بالا در بالای
reflectional
U
صیقلی وابسته بطرز تفکر
reflective
U
صیقلی وابسته بطرز تفکر
waterworn
U
شسته شده و صیقلی در اثراب
formwork at cirved section
U
قالب بندی در سطوح منحنی
fairing
U
صاف کاری سطوح ائرودینامیکی
formwork exposed
U
قالب بندی سطوح مرئی
pitch curves
U
تلاقی سطوح طرفین دندانه
formwork unexposed
U
قالب بندی سطوح نامرئی
calyculate
U
دارای سطوح حفره دار
tail boom
U
پایهای که سطوح دم را تحمل میکند
ailavator
U
سطوح فرامین روی بال
isotherm follower
U
دستگاه تشخیص سطوح هم حرارت اب دریا
adhesion
U
اتصال و پیوستگی غیرطبیعی سطوح در اماس
fogging
U
مات کردن سطوح شیشهای یاعدسیها
variable camber
U
سطوح هادی گاز به داخل توربین
facet
U
سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
full rubber
U
حرکت هریک از این سطوح تااخرین حد ممکن
facets
U
سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
air foil
U
سطوح ایرودینامیک هواپیماپوششهای قابل انعطاف بدنه هواپیما
adsorption
U
انقباض گازها و مایعات روی سطوح سخت و جامد
without any reservation
U
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally
U
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
balanced control surfaces
U
سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
cutting angle
U
زوایای بین سطوح قطعه کارکه باید بریده شود
rotor incidence
U
زاویه بین سطوح عمود برمحور دوران و باد نسبی
inertia welding
U
جوشکاری توسط دوران سریع و فشار بین سطوح تماس
crossed controls
U
بکارگیری سطوح کنترل برخلاف حالت عادی درمانورهای ویژه
unformed
U
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
damask
U
سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
bulk yarn
U
نخ های پفکی و حجیم شده جهت ایجاد سطوح برآمده و برجسته
performance monitor
U
برنامهای که سطوح خدمات ارائه شده توسط یک سیستم کامپیوتری را پی گیری میکند
gust lock
U
قفل داخلی سطوح فرامین که از حرکت انها در اثر باد شدیدجلوگیری میکند
inhibiting
U
اغشتن سطوح داخلی دستگاه یاماشین با ماده ضدخوردگی قبل از انبار کردن ان
flat
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest
U
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
independently
U
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
holding
U
گرفتن بازیگر ماندن غیرمجاز توپ والیبال در دست صیقلی بودن مسیرگوی بولینگ
actuating horns
U
اهرمهایی که کابلهای کنترل به انهامتصل شده و توسط انها سطوح فرامین را حرکت میدهند
Taoism
U
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
aerodynamics
U
شاخهای از علوم در موردتولید نیروها در اثر حرکت سطوح و اشکال مختلف درهوا یا سایر گازها
aerodynamic heating
U
افزایش دما ناشی از جریان سریع هوا روی سطوح ایرودینامیکی به ویژه درسرعتهای زیاد
control lock
U
وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
control surface angle
U
زاویه بین مبداء سنجش حرکت سطوح کنترل و وتر سطح ثابت یا محور طولی هواپیما
parataxis
U
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed
U
بدون اضطراب بدون کشش
unbranched
U
بدون انشعاب بدون شعبه
achylous
U
بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand
U
بدون مقدمه بدون تهیه
differential spoilers
U
اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
moustaches
U
سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند
brinelling
U
دندانه ها و برجستگیهایی که در سطوح یاتاقانها معمولابراثر بار استاتیک زیاد یااعمال نیرو هنگام جاگذاری وبرداشتن بوجود می اید
inscribing
U
حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
inscribes
U
حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
inscribe
U
حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
inscribed
U
حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
anti servo tab
U
بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
biaxial deformation
U
خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد
deep stall
U
وضعیتی در هواپیماهای دارای دم تی شکل که افزایش ناگهانی زاویه حمله سبب عدم توانایی سطوح افقی برای کنترل وضعیت طولی هواپیمامیگردد
chine
U
عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
vane pump
U
خانواده وسیعی از پمپهای سیالات که در ان سطوح تخت در محفظههای خارج ازمرکز دور تا دور شفت گردنده دوران میکنند
reflectors
U
جسم منعکس کننده جسم صیقلی
reflector
U
جسم منعکس کننده جسم صیقلی
altitude separation
U
اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
metal rule
U
خط کش فلزی
cladding
U
اب فلزی
monometallism
U
یک فلزی
metalloid
U
فلزی
bimetallic
U
دو فلزی
metallic
U
فلزی
minted money
U
پول فلزی
pannikin
U
فنجان فلزی
hard ware
U
فروف فلزی
metallic filament
U
افروزه فلزی
hollow ware
U
ادوات فلزی
metallic electrode
U
الکترود فلزی
buckles
U
تسمه فلزی
buckled
U
تسمه فلزی
buckle
U
تسمه فلزی
strap
U
تسمه فلزی
metallic packing
U
پوشش فلزی
metallic packing
U
لایی فلزی
metallic luster
U
جلای فلزی
metallic paints
U
رنگهای فلزی
metallic soap
U
صابون فلزی
metal lamp
U
لامپ فلزی
gratling
U
نرده فلزی
metallizo
U
فلزی کردن
straps
U
تسمه فلزی
nonmetallic
U
غیر فلزی
non metallic
U
غیر فلزی
metallic currency
U
پول فلزی
metallic conduction
U
رسانش فلزی
metallic bond
U
پیوند فلزی
metals
U
جسم فلزی
ribbon
U
نوار فلزی
metal
U
فلزی کردن
metal
جسم فلزی
clasp
U
گره فلزی
clasped
U
گره فلزی
strategic concentration by rail
U
نشرمسکوکات فلزی
clasping
U
گره فلزی
clasps
U
گره فلزی
metal coat
U
روکش فلزی
marlinspike
U
پاروی فلزی
ladder scaffold
U
داربست فلزی
lapping head
U
سمبه فلزی
metals
U
فلزی کردن
shim
U
لایی فلزی
metal industries
U
صنایع فلزی
titanium
U
عنصر فلزی
try square
U
گونیای فلزی
truss bridge
U
پل اسکلت فلزی
metallic arc
U
قوس فلزی
protective plating
U
حفاظ فلزی
metal ware
ضرف فلزی
tip staff
U
عصای سر فلزی
metal ware
آلات فلزی
thimble eye
U
چشمی فلزی
metal spraying
تزریق فلزی
metal ornament
پولک فلزی
metal lath
U
شبکه فلزی
sheet piling
U
سپر فلزی
ribbons
U
نوار فلزی
stave
U
نوار فلزی
carcase
U
اسکلت فلزی
armature
U
میله فلزی
cabled
U
طناب فلزی
galvanizes
U
اب فلزی دادن
cable
U
طناب فلزی
galvanize
U
اب فلزی دادن
aneroid barometer
U
جوسنج فلزی
aneroid
U
جوسنج فلزی
galvanises
U
اب فلزی دادن
thimbles
U
چشمی فلزی
cleat
U
تسمه فلزی
thimble
U
چشمی فلزی
locker
U
کابینت فلزی
bimetalism
U
سیستم دو فلزی
scaffolds
U
داربست فلزی
scaffold
U
داربست فلزی
sheets
U
ورق فلزی
bimetallic wire
U
سیم دو فلزی
sheet
U
ورق فلزی
cladding
U
روکش فلزی
metallic circuit
U
مدار فلزی
brummagem
U
مسکوک فلزی
lockers
U
کابینت فلزی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com