English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
authorized level of organization U سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
complement U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complementing U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complemented U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complements U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complements U پرسنل سازمانی
complementing U پرسنل سازمانی
complemented U پرسنل سازمانی
complement U پرسنل سازمانی
piggybacks U دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggyback U دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
legit U نمایش مجاز تاتر مجاز
visiting correspondent U نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
institutional U سازمانی
organizational U سازمانی
inorganization U بی سازمانی
organizational U یکان سازمانی
organic U یکان سازمانی
organic U سازمانی اصلی
organic U سازمانی الی
nonorganic U غیر سازمانی
branch material position U شغل سازمانی
organization chart U نمودار سازمانی
organizational identity U هویت سازمانی
augment U غیر سازمانی
augmented U غیر سازمانی
augmenting U غیر سازمانی
augments U غیر سازمانی
quarters in kind U منازل سازمانی
organization scheme U نمودار سازمانی
organizational psychology U روانشناسی سازمانی
organizational maintenance U نگهداری سازمانی
organizational maintenance U تعمیرات سازمانی
organization control U کنترل سازمانی
packaging U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
design U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
style U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
layout U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
make-up U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
layout U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
packaging U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
make-up U ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
packaging U ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
layout U ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
positioned U حالت محل سازمانی
validated position U محل سازمانی خالی
design U ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
style U ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
positioned U مقام شغل سازمانی
style U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
design U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
make-up U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
position U حالت محل سازمانی
roll call U حضور و غیاب سازمانی
noncrew U خدمه غیر سازمانی
organizational citizenship behavior U رفتار شهروندی سازمانی
validated position U شغل بلاتصدی سازمانی
position U مقام شغل سازمانی
side job U شغل غیر سازمانی
site license U مجوز درون سازمانی
organically U چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
reshuffling U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffle U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffled U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffles U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
in house training U برنامهای برای اموزش افراددر سازمانی که در ان کارمی کنند
billet U محل و شغل سازمانی پذیرفتن یا نام نویسی در هتل
BSI U سازمانی که طراحی و کنترل استانداردهای انگلیس را برعهده دارد
billeted U محل و شغل سازمانی پذیرفتن یا نام نویسی در هتل
billets U محل و شغل سازمانی پذیرفتن یا نام نویسی در هتل
clearinghouse U سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
billeting U محل و شغل سازمانی پذیرفتن یا نام نویسی در هتل
integrated U روش سازمانی برای بازیابی و ورود داده با بیشترین کارایی
secondary U سازمانی که دستیابی به اینترنت را برای ناحیه مشخصی از کشور تامین کند
society of certified processors U سازمانی که علائق و خواستههای متخصصین تایید شده کامپیوتر را ارائه میدهد
R & D U سازمانی در یک شرکت که محصولات , کشفیات آوری جدید را گشترش توسعه می بخشد
custodian U فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
enterprises U سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
international standards organization U سازمانی که استانداردها را برای کامپیوترهای مختلف و محصولات شبکه تولید و مرتب میکند
enterprise U سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
custodians U فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
admittable U مجاز
permitted U مجاز
admissibll U مجاز
authorized U مجاز
legal U مجاز
permissive U مجاز
allowable U مجاز
at liberty U مجاز
authorrized U مجاز
licensed U مجاز
lawful U مجاز
toluene U حد مجاز
licensable U مجاز
rated U مجاز
metonymy U مجاز
commissioned U مجاز
tropologic U مجاز
certified U مجاز
allowed U مجاز
admissible U مجاز
permissible U مجاز
authorised U مجاز
National Center for Supercomputing Applications U سازمانی که معرفی و ایجاد شبکه جهان گستر را توسط جستجوگر Moscuic Web انجام میدهد
Big Brother U دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
legitimized U مجاز کردن
authorised clerk U واسطه مجاز
allowable cargo load U بار مجاز
allowable cargo load U حداکثربار مجاز
speed limits U سرعت مجاز
authorized manpower U استعدادپرسنلی مجاز
on the house <idiom> U مجاز درکاری
allowed vibrations U ارتعاشهای مجاز
working stress U تنش مجاز
legitimize U مجاز کردن
admitance U روا مجاز
allowable stress U تنش مجاز
allowable load U بار مجاز
authorise U مجاز نمودن
allowable level U تراز مجاز
licensing hours زمان مجاز
legitimizing U مجاز کردن
authorized allowance U سهمیه مجاز
legitimizes U مجاز کردن
authorized bank U بانک مجاز
authorized program U برنامه مجاز
justifiability U مجاز بودنی
tolerance limit U خطای مجاز
licit U روا مجاز
maximum prr ermissible U مجاز حداکثر
metonym U مجاز مرسل
not allowed U غیر مجاز
safe load U بار مجاز
permissible deviation U تفاوت مجاز
permissible dosage U دوز مجاز
permissible load U بار مجاز
permissible velocity U سرعت مجاز
permissible velocity U تندی مجاز
permissibly U بطور مجاز
impermissible U غیر مجاز
idiographic U وابسته به مجاز
troplogy U مجاز گوئی
authorized strength U استعداد مجاز
bag limit U حد مجاز صید
ban item U غیر مجاز
legitimization U مجاز کردن
legitimising U مجاز کردن
legitimises U مجاز کردن
bona fide holder U دارنده مجاز
trope U مجاز استعاره
legitimised U مجاز کردن
fair game U شکار مجاز
circuit allocated use U مدارچانلهای مجاز
working load U بار مجاز
delegation of authority U مجاز شمردن
height clearance U ارتفاع مجاز
prescribed load U بار مجاز
speed limit U سرعت مجاز
contraband U غیر مجاز
tolerances U تفاوت مجاز
complements U حد مجاز مکمل
free U مجاز منفصل
permitting U مجاز کردن
complementing U حد مجاز مکمل
complement U حد مجاز مکمل
freed U مجاز منفصل
dosing U مقدار مجاز
doses U مقدار مجاز
dosed U مقدار مجاز
dose U مقدار مجاز
freeing U مجاز منفصل
tolerance U تفاوت مجاز
tolerances U خطای مجاز
tolerance U خطای مجاز
allowances U میزان مجاز
unauthorized U غیر مجاز
lawfully U به طور مجاز
setting U شدت مجاز
revocable contract U عقد مجاز
permit U مجاز کردن
permits U مجاز کردن
accredited U مجاز معتبر
settings U شدت مجاز
complemented U حد مجاز مکمل
allowance U میزان مجاز
figuratively U بطور مجاز
frees U مجاز منفصل
independent computer U manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
InterNIC U سازمانی که روشی که نام میدان ها و آدرس یکتای شبکه به کامپیوتر انتساب شده است را مدیریت میکند
acceptance tolerance U حد مجاز قابل قبول
forbidden band U نوار غیر مجاز
manpower cieling U حداکثرنیروی انسانی مجاز
twenty four hour charge rate U امپر مجاز باتری
eligible traffic U عبور و مرور مجاز
maximum allowable concentration U حداکثر غلظت مجاز
maximum permissible load U بار مجاز حداکثر
maximum permissible voltage U ولتاژ مجاز حداکثر
allowable cabin load U بار مجاز هواپیما
authorized manpower U نیروی انسانی مجاز
authorized parts list U لیست قطعات مجاز
illicit advertising U تبلیغ غیر مجاز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com