Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rough and ready
U
سریع العمل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
rapid
U
سریع العمل چابک
responsive
U
دارای عکس العمل سریع جواب گو
first fire mixture
U
خرج انفجاری یا چاشنی انفجاری سریع العمل چاشنی اولیه
triggerman
U
ادمکش سریع العمل درمیان جماعت اوباش
Other Matches
rollover
U
استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
divert action
U
عکس العمل متضاد عکس العمل مخالف
marine express
U
کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
dma
U
اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
dma
U
CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
snap pass
U
پاس سریع با پیچش سریع مچ
speedy
U
سریع السیر سریع
speediness
U
سریع السیر سریع
commissioning
U
حق العمل
factorage
U
حق العمل
premium
U
حق العمل
premiums
U
حق العمل
commission
U
حق العمل
commissions
U
حق العمل
brokage
U
حق العمل
brokerage
U
حق العمل
commission fee
U
حق العمل
reactional
U
عکس العمل
responds
U
عکس العمل
reactions
U
عکس العمل
respond
U
عکس العمل
resilient
U
عکس العمل
commissioner
U
حق العمل کار
commissioners
U
حق العمل کار
commission agent
U
حق العمل کار
factors
U
حق العمل کار
factorage
U
حق العمل کاری
reaction
U
عکس العمل
factor
U
حق العمل کار
responded
U
عکس العمل
prompts
U
عکس العمل
prompted
U
عکس العمل
prompt
U
عکس العمل
reflex force
U
فشارعکس العمل
reactive effect
U
عکس العمل
retaliation
U
عکس العمل متقابل
reaction curve
U
منحنی عکس العمل
reactions
U
انفعال عکس العمل
interaction
U
عکس العمل متقابل
commission
U
حق العمل مامور شدن
n address instruction
U
دستور العمل با N نشانی
immediate action
U
عکس العمل فوری
coefficient of subgrade reaction
U
ضریب عکس العمل
reaction
U
انفعال عکس العمل
reflexes
U
عکس العمل غیرارادی
reflex
U
عکس العمل غیرارادی
factors
U
حق العمل کار نماینده
factor
U
حق العمل کار نماینده
response
U
عکس العمل به دلیلی
responses
U
عکس العمل به دلیلی
transfer instruction
U
دستور العمل انتقال
modulus of subgrade reaction
U
ضریب عکس العمل
latency
U
دوره عکس العمل
commissions
U
حق العمل مامور شدن
reflex force
U
نیروی عکس العمل
reactors
U
عامل عکس العمل
reflexology
U
عکس العمل شناسی
pseudoinstruction
U
شبه دستور العمل
reactor
U
عامل عکس العمل
reaction equation
U
معادله عکس العمل
reaction force
U
نیروی عکس العمل
armature reaction
U
عکس العمل ارمیچر
actual instruction
U
دستور العمل واقعی
on commission
U
بطورحق العمل کاری
commissioning
U
حق العمل مامور شدن
repercussion
U
عکس العمل واکنش
background count
U
عکس العمل تشعشع
reaction time
U
زمان عکس العمل
reacting
U
عکس العمل نشان دادن
returns
U
مراجعت کردن عکس العمل
return
U
مراجعت کردن عکس العمل
commissioning
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
reaction of support
U
عکس العمل تکیه گاه
returning
U
مراجعت کردن عکس العمل
shiping agent
U
حق العمل کار بارگیری کشتی
commissions
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commissions
U
حق العمل کاری امانت فروشی
reacted
U
عکس العمل نشان دادن
reacts
U
عکس العمل نشان دادن
commission
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commission
U
حق العمل کاری امانت فروشی
react
U
عکس العمل نشان دادن
commissioning
U
حق العمل کاری امانت فروشی
returned
U
مراجعت کردن عکس العمل
backlash
U
عکس العمل سیاسی واکنش شدید
acoustic circuit
U
مدار عکس العمل انفجار صوتی
boomerangs
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranging
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranged
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomerang
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
deadbeat
U
زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
deadbeats
U
زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
operation
U
درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
interactive
U
پردازش آن و اعمال عکس العمل بلاد رنگ روی آن
antigen
U
مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
antigens
U
مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
reaction time
U
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
dummies
U
محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
dummy
U
محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
del credere
U
ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
anthropomorphic software
U
نرم افزاری که به آنچه کاربر می گوید عکس العمل نشان میدهد
reactionpropulsion
U
سیستم پرتاب جت با استفاده از نیروی عکس العمل گازهای خروجی از یک لوله
interactive
U
سیستم نمایش که قادر به عکس العمل نشان دادن به ورودی مختلف کاربر است
hydrofoil
U
سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
hydrofoils
U
سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
commision agent
U
نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
fire fighting
U
عکس العمل نسبت به اتش دشمن مبارزه با اتش سوزی
fail safe
U
ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail-safe
U
ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
swifts
U
سریع
swiftest
U
سریع
swifter
U
سریع
galloping
U
سریع
swift
U
سریع
sudden
U
سریع
rapid
U
سریع
sweepy
U
سریع
gleg
U
سریع
spankings
U
سریع
spanking
U
سریع
prompts
U
سریع
prompted
U
سریع
rather
U
سریع تر
wing footed
U
سریع
accelerators
U
سریع
accelerator
U
سریع
prompt
U
سریع
snell
U
سریع
slashed
U
ضربه سریع
slash
U
ضربه سریع
precipitating
U
خیلی سریع
fast neutron
U
نوترون سریع
precipitated
U
خیلی سریع
precipitates
U
خیلی سریع
slashes
U
ضربه سریع
glimpse
U
نگاه سریع
glimpses
U
نگاه سریع
glimpsing
U
نگاه سریع
precipitate
U
خیلی سریع
windstorm
U
باد سریع
winder
U
دویدن سریع
glimpsed
U
نگاه سریع
riposting
U
ضربت سریع
ripostes
U
ضربت سریع
quick
U
جلد سریع
scampers
U
پرواز سریع
scampering
U
پرواز سریع
scampered
U
پرواز سریع
scamper
U
پرواز سریع
accelerated depreciation
U
استهلاک سریع
quick
U
تند و سریع
quicker
U
جلد سریع
riposted
U
ضربت سریع
riposte
U
ضربت سریع
slaps
U
ضربت سریع
slapping
U
ضربت سریع
slapped
U
ضربت سریع
slap
U
ضربت سریع
quickest
U
تند و سریع
quickest
U
جلد سریع
quicker
U
تند و سریع
wind sprint
U
تمرین دو سریع
fast
U
سریع السیر
rapid access
U
با دستیابی سریع
fast moving depression
U
کمفشاری سریع
high speed
U
سریع السیر
high speed
U
دنده سریع
high speed printer
U
چاپگر سریع
high speed traffic
U
ترافیک سریع
high speed traffic
U
امد شد سریع
high velocity drop
U
بارریزی سریع
highflier
U
دلیجان سریع
fast access
U
با دستیابی سریع
continuate
U
سریع الاتصال
braid
U
حرکت سریع
fasted
U
سریع السیر
fastest
U
سریع السیر
fasts
U
سریع السیر
accelerated depreciation
U
استهلاک سریع
accelofilter
U
صافی سریع
fleets
U
عبور سریع
fleet
U
عبور سریع
braids
U
حرکت سریع
braided
U
حرکت سریع
expressed
U
سریع صریح
highflyer
U
دلیجان سریع
rapid scanning
U
تقطیع سریع
rapid transit
U
شطرنج سریع
rath
U
زود رس سریع
rathe
U
زود رس سریع
repost
U
ضربت سریع
skitter
U
حرکت سریع
snapback
U
بهبودی سریع
sneak raid
U
دستبرد سریع
rapid fire
U
تیر سریع
quick recovery
U
بهبود سریع
quick recovery
U
رونق سریع
hotshot
U
بارکشی سریع
hypernoea
U
تنفس سریع
lightning chess
U
شطرنج سریع
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com