Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
snapback
U
سریعا بهبودی یافتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to grow better
U
بهبودی یافتن
recuperated
U
بهبودی یافتن
recuperates
U
بهبودی یافتن
to gain in nealth
U
بهبودی یافتن
pickup
U
بهبودی یافتن
recuperating
U
بهبودی یافتن
recover
U
بهبودی یافتن
recuperate
U
بهبودی یافتن
recvperate
U
بهبودی یافتن
recovering
U
بهبودی یافتن
recovers
U
بهبودی یافتن
to get back on one's feet
U
بهبودی یافتن
pull round
U
بهبودی یافتن
to pull round
U
بهبودی یافتن
gain
U
بهبودی یافتن رسیدن
gained
U
بهبودی یافتن رسیدن
gains
U
بهبودی یافتن رسیدن
mend
U
رفو کردن بهبودی یافتن
mended
U
رفو کردن بهبودی یافتن
mends
U
رفو کردن بهبودی یافتن
amending
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
improves
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improved
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improve
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
ameliorating
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorates
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorated
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorate
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
improving
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
amended
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
amend
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
convalesced
U
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalescing
U
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesce
U
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesces
U
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
better
U
بهبودی یافتن چیز بهترشرط بندی کننده
in nothing flat
<idiom>
U
سریعا
apace
U
سریعا
expeditiously
U
سریعا"
pronto
U
سریعا
speedily
U
سریعا"
in no time
<idiom>
U
سریعا ،بزودی
sell like hotcakes
<idiom>
U
سریعا فروختن
pike
U
سریعا رفتن
creep up on
<idiom>
U
سریعا به یک طرف خزیدن
shoot up
<idiom>
U
سریعا رشد کردن
dash off
<idiom>
U
سریعا به پایان رساندن
take to
<idiom>
U
سریعا قبول کردن
burn a hole in one's pocket
<idiom>
U
پولی که تومیخواهی سریعا خرج کنی
current fund
U
اموالی که سریعا "بتوان به پول تبدیل کرد
propagates
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
trial and error
<idiom>
U
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
recuperation
U
بهبودی
mending
U
بهبودی
melioration
U
بهبودی
amendment
U
بهبودی
mend
U
بهبودی
health
U
بهبودی
betterment
U
بهبودی
recruital
U
بهبودی
amelioration
U
بهبودی
recvery
U
بهبودی
well-being
U
بهبودی
recuperative
U
بهبودی بخش
meliorator
U
بهبودی بخش
improve
U
بهبودی دادن
remission
U
بهبودی بیماری
incurable
U
بهبودی ناپذیر
improves
U
بهبودی دادن
recoveries
U
بهبودی بازیافت
improving
U
بهبودی دادن
to bring through
U
بهبودی دادن
snapback
U
بهبودی سریع
improved
U
بهبودی دادن
convalescent
U
در حال بهبودی
recovery
U
بهبودی بازیافت
irrecoverably
U
چنانکه بهبودی نپذیرد
incorrigible
U
بهبودی ناپذیر درست نشدنی
sanatory
U
علاج کننده بهبودی دهنده
improver
U
ترقی کننده بهبودی دهنده
sanative
U
علاج کننده بهبودی دهنده
an incorrigible person
U
کسیکه اخلاقش اصلاح نپذیردیا بهبودی نیابد
prognosis
U
بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
prognoses
U
بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation.
U
پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
cured
U
شفا دادن بهبودی دادن
cure
U
شفا دادن بهبودی دادن
cures
U
شفا دادن بهبودی دادن
detect
U
یافتن
detects
U
یافتن
discovers
U
یافتن
discovering
U
یافتن
discovered
U
یافتن
discover
U
یافتن
detecting
U
یافتن
find
U
یافتن
finds
U
یافتن
detected
U
یافتن
terminate
U
خاتمه یافتن
come up with
<idiom>
U
یافتن پاسخ
terminated
U
خاتمه یافتن
terminates
U
خاتمه یافتن
overpower
U
استیلا یافتن بر
escalate
U
فزونی یافتن
overpowered
U
استیلا یافتن بر
overpowers
U
استیلا یافتن بر
insures
U
اطمینان یافتن
insuring
U
اطمینان یافتن
dominate
U
تفوق یافتن
dominated
U
تفوق یافتن
dominates
U
تفوق یافتن
conquering
U
پیروزی یافتن بر
conquer
U
پیروزی یافتن بر
specialization
U
تخصص یافتن
prefers
U
ترجیح یافتن
preferring
U
ترجیح یافتن
prefer
U
ترجیح یافتن
attains
U
دست یافتن
relax
U
تخفیف یافتن
expand
U
بسط یافتن
transcend
U
برتری یافتن
attaining
U
دست یافتن
attained
U
دست یافتن
attain
U
دست یافتن
wrap up
U
خاتمه یافتن
wind up
U
پایان یافتن
transcending
U
برتری یافتن
transcends
U
برتری یافتن
escalated
U
فزونی یافتن
escalates
U
فزونی یافتن
deploys
U
گسترش یافتن
escalating
U
فزونی یافتن
relaxes
U
تخفیف یافتن
relaxing
U
تخفیف یافتن
dwindle
U
تدریجاکاهش یافتن
dwindled
U
تدریجاکاهش یافتن
dwindles
U
تدریجاکاهش یافتن
dwindling
U
تدریجاکاهش یافتن
expands
U
بسط یافتن
expanding
U
بسط یافتن
deploy
U
گسترش یافتن
deploying
U
گسترش یافتن
transcended
U
برتری یافتن
achieves
U
دست یافتن
scant
U
تخفیف یافتن
outspread
U
گسترش یافتن
tense
U
تشدید یافتن
tensed
U
تشدید یافتن
tenser
U
تشدید یافتن
tenses
U
تشدید یافتن
tensest
U
تشدید یافتن
tensing
U
تشدید یافتن
protend
U
امتداد یافتن
shrinks
U
کاهش یافتن
shrinking
U
کاهش یافتن
achieving
U
دست یافتن
end
U
خاتمه یافتن
to a greatness
U
بزرگی یافتن
ended
U
خاتمه یافتن
taper off
U
کاهش یافتن
ends
U
خاتمه یافتن
sublate
U
تغییرشکل یافتن
lay hands on something
U
چیزی را یافتن
shrink
U
کاهش یافتن
break out
U
شیوع یافتن
bunchout
U
برامدگی یافتن
center
U
تمرکز یافتن
outreach
U
برتری یافتن
misalign
U
تغییر یافتن
meliorate
U
بهبود یافتن
get out
U
رهایی یافتن
pick up health
U
بهبود یافتن
hold out
U
بسط یافتن
hunt out
U
با جستجو یافتن
look oneself again
U
بهبود یافتن
immix
U
امیزش یافتن
overmaster
U
برتری یافتن بر
overmatch
U
تفوق یافتن
circumfuse
U
گسترش یافتن
perennate
U
دوام یافتن
come off
U
تحقق یافتن
come off
U
وقوع یافتن
come round
U
شفا یافتن
come through
U
وقوع یافتن
convect
U
انتقال یافتن
penetract
U
راه یافتن
overspread
U
بسط یافتن
keep one's head above water
U
رهایی یافتن
conquers
U
پیروزی یافتن بر
alters
U
تغییر یافتن
accede
U
دست یافتن
accede
U
راه یافتن
acceded
U
دست یافتن
acceded
U
راه یافتن
accedes
U
دست یافتن
accedes
U
راه یافتن
acceding
U
دست یافتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com