English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gluten U سریشمی که ازشاخ واستخوان بدست میاید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gerunds U باخرفعل بدست میاید اسم مصدر
eider down U پرنرمی که ازمرغابی شمالی بدست میاید
gerund U باخرفعل بدست میاید اسم مصدر
mannose U ماده قندی که ازاکسیداسیون مانیتول بدست میاید
dry ice U یخی که از جامدکردن اکسید دو کربن بدست میاید
internal evidence U مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
labdanum U ماده معطر تلخی که از انواع لادن بدست میاید
antibiotics U مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
antibiotic U مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
evangelic U پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelical U پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
litmus U ماده ابی رنگی که ازبعضی گلسنگ ها بدست میایدودر اثر اسید زیاد برنگ قرمزتبدیل میشود وهرگاه قلیا بدان بزنند باز برنگ ابی در میاید
gelatinoid U سریشمی
emulsoid U محلول سریشمی
gelatiniform U بشکل ژلاتین سریشمی
suspensoid U محلول سریشمی دارای ذرات معلق
dry bones U پوست واستخوان
skinny U پوست واستخوان
skin and bone U پوست واستخوان
raw boned U پوست واستخوان شده
raw-boned U پوست واستخوان شده
he was a skin and bones U همه پوست واستخوان بود
stapedial U وابسته به عضله واستخوان رکابی گوش میانی
drawing U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawings U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
it snows U برف میاید
i feel sleepy U خوابم میاید
prices are sagging U قیمتهاپایین میاید
This dress suits me . U این لباس به من میاید.
it reeks of blood U بوی خون از ان میاید
his manners smackofselfishness U بوی خودپسندی از رفتارش میاید
it thunders U صدای اسمان غرغره میاید
aces U میباشد که بصورت ترکیب با سایرکلمات میاید
ace U میباشد که بصورت ترکیب با سایرکلمات میاید
growls U خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
growled U خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
growl U خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
growling U خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
green corn U ذرت هندی که نارس بکار طبخ میاید
gametocyte U سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
efflore scence U قشر سفید رنگی که در سطح بتن بوجود میاید
godchildren U طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
godchild U طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
do U این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
metaprotein U هریک از مشتقات پروتئین که از فعل وانفعال اسید وقلیابدست میاید
venriloquism U سخن گفتن بدانسان که گمان کنندصداازجای ....دهان بیرون میاید
Santa Claus U شخص موهومی که کودکان گمان میبرند درشب عیدمیلادمسیح میاید
guinea pig U خوکچه هندی انسان یا حیوانی که روی ان ازمایش بعمل میاید
guinea pigs U خوکچه هندی انسان یا حیوانی که روی ان ازمایش بعمل میاید
gel U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gels U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jelled U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
egg tooth U نوک جوجه ازتخم درنیامده که با ان پوست تخم راشکسته بیرون میاید
jelling U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jells U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gelled U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gelling U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
Baldenfreude U [حس ارضایی که از کچل بودن یا کچل شدن دیگران به دست میاید]
at the hand of U بدست
by U بدست
obtainable U بدست اوردنی
procurable U بدست اوردنی
come by U بدست اوردن
procurer U بدست اورنده
come by <idiom> U بدست آوردن
procured U بدست اوردن
to go to the wright U بدست استادافتادن
earn U بدست اوردن
earned U بدست اوردن
earns U بدست اوردن
acquirable U بدست اوردنی
to come to hand U بدست امدن
soothe U دل بدست اوردن
securer U بدست اورنده
pick up U بدست اوردن
attainable U بدست اوردنی
get round U بدست اوردن
obtainment U بدست اوری
acquirer U بدست اورنده
attenuation U بدست آوردن
catcher U بدست اورنده
impetrate U بدست اوردن
hand in hand U دست بدست
get table U بدست اوردنی
procuring U بدست اوردن
procures U بدست اوردن
procure U بدست اوردن
soothed U دل بدست اوردن
soothes U دل بدست اوردن
obtain U بدست اوردن
obtained U بدست اوردن
obtains U بدست اوردن
acquire بدست آوردن
acquires U بدست اوردن
acquiring U بدست اوردن
get at able U بدست اوردنی
manual U وابسته بدست
getting U بدست امده
getting U بدست اوردن
offer U بدست اوردن
offered U بدست اوردن
provider U بدست اورنده
gain U بدست آوردن
offers U بدست اوردن
gained U بدست آوردن
gains U بدست اوردن
procurement U بدست اوری
gained U بدست اوردن
get U بدست اوردن
gets U بدست امده
get U بدست امده
gain U بدست اوردن
catch U بدست اوردن
providers U بدست اورنده
gains U بدست آوردن
gets U بدست اوردن
recoup U دوباره بدست اوردن
recouping U دوباره بدست اوردن
to gain time U دست بدست کردن
to come into a property U دارایی را بدست اوردن
insure U بیمه بدست اوردن
retrieves U دوباره بدست اوردن
retrieved U دوباره بدست اوردن
to pander any one's lust U دل کسیرا بدست اوردن
retrieve U دوباره بدست اوردن
strike a balance U موازنه بدست اوردن
recoups U دوباره بدست اوردن
step into U بسهولت بدست اوردن
quando acciderint U هر گاه بدست اید
to change hands U دست بدست رفتن
acquirability U امکان بدست اوردن
encyclic U بدست چندنفر رونده
finagle U باحیله بدست اوردن
get back U دوباره بدست اوردن
importing U باپیروزی بدست امدن
imported U باپیروزی بدست امدن
import U باپیروزی بدست امدن
recovering U دوباره بدست اوردن
change hands U دست بدست رفتن
recover U دوباره بدست اوردن
impropriate U بدست عام دادن
municipalize U بدست شهرداری دادن
optimization U بدست اوردن حد مطلوب
pass on U دست بدست دادن
turnover U دست بدست شدن
all aggairs pivot upon him U کارها بدست او می گرد د
attains U بدست اوردن بانتهارسیدن
take back <idiom> U ناگهانی بدست آوردن
in for <idiom> U مطمئن بدست آوردن
to get [hold of] something U بدست آوردن چیزی
have U بدست اوردن دارنده
having U بدست اوردن دارنده
to bring something U بدست آوردن چیزی
regained U دوباره بدست اوردن
regaining U دوباره بدست اوردن
regains U دوباره بدست اوردن
to obtain something U بدست آوردن چیزی
self-government U حکومت بدست مردم
recovers U دوباره بدست اوردن
gun for something <idiom> U بازحمت بدست آوردن
eke out <idiom> U به سختی بدست آوردن
to get back U دوباره بدست اوردن
attaining U بدست اوردن بانتهارسیدن
attained U بدست اوردن بانتهارسیدن
attain U بدست اوردن بانتهارسیدن
to put U بدست امین دادن
to shuffle from hand to hand U دست بدست کردن
unhandy U مشکل بدست امده
regain U دوباره بدست اوردن
recouped U دوباره بدست اوردن
They found no trace of her . U ازاونشانی بدست نیامد
bring in U امتیاز بدست اوردن در پایگاه
get U بدست اوردن فراهم کردن
circumstantiate U قرائن وامارت را بدست اوردن
filthy lucre U سودی که بی شرفانه بدست اید
the tule of thumb U قاعدهای که از تجزیه بدست اید
the proceeds of the sale U وجوهی که از فروش بدست می اید
To make ( find , get ) an opportunity . U فرصت ( فرصتی ) بدست آوردن
To go round hat in hand . U کاسه گدایی بدست گرفتن
To obtain the desired result . U نتیجه مطلوب را بدست آوردن
in order to <idiom> U اعتماد شخص را بدست آوردن
impetrate U با عجز و لابه بدست اوردن
resuming U از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
hardly earned money U پول سخت بدست امده
dime a dozen <idiom> U آسان بدست آمدن ،عادی
availability U آنچه به آسانی بدست آید
wellŠwhat of it? U چه نتیجهای ازان بدست می اید
encyclical U بدست چند نفر گشته
encyclicals U بدست چند نفر گشته
To know someone blind spots. U رگ خواب کسی را بدست آوردن
recover U دوباره بدست اوردن بازیافتن
entered U بدست اوردن قدم نهادن در
enters U بدست اوردن قدم نهادن در
hand to hand U دست بدست یکدیگر مجاور
hand-to-hand U دست بدست یکدیگر مجاور
bought U خریداری کردن بدست اوردن
capture U عمل بدست آوردن داده
resume U از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
wins U بدست اوردن تحصیل کردن
win U بدست اوردن تحصیل کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com