English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
please U سرگرم کردن لطفا
pleases U سرگرم کردن لطفا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
amuse U سرگرم کردن
amuses U سرگرم کردن
inveigles U فریفتن سرگرم کردن
inveigled U فریفتن سرگرم کردن
inveigling U فریفتن سرگرم کردن
sports U تفریحی سرگرم کردن
sport U تفریحی سرگرم کردن
sported U تفریحی سرگرم کردن
inveigle U فریفتن سرگرم کردن
entertained U سرگرم کردن گرامی داشتن
entertain U سرگرم کردن گرامی داشتن
entertains U سرگرم کردن گرامی داشتن
occupying U تصرف کردن سرگرم کردن
occupy U تصرف کردن سرگرم کردن
occupies U تصرف کردن سرگرم کردن
amused <adj.> U سرگرم
occupied <adj.> U سرگرم
accompanies U سرگرم بودن
engaging U سرگرم کننده
intent on doing anything U سرگرم کرد
divertive U سرگرم کننده
amusingly U سرگرم کننده
entertaining U سرگرم کننده
accompany U سرگرم بودن
accompanied U سرگرم بودن
amusing U سرگرم کننده
amused U سرگرم شده و مشغول
engagingly U چنانکه سرگرم یامشغول کند
sportive U سرگرم تفریح وورزش ورزشی
entertainingly U بطوریکه سرگرم کند بطورتفریح دهنده
patronizingly U لطفا
graciously U لطفا"
prithee U لطفا
deigning U لطفا پذیرفتن
With milk, please. لطفا با شیر.
deigns U لطفا پذیرفتن
vouchsafed U لطفا حاضرشدن
vouchsafe U لطفا حاضرشدن
deigned U لطفا پذیرفتن
vouchsafes U لطفا حاضرشدن
Please stand up ! U لطفا" بایستید !
vouchsafing U لطفا حاضرشدن
deign U لطفا پذیرفتن
Your passport, please. لطفا گذرنامتان.
Tickets, please. لطفا بلیت.
Please let me know. U لطفا"به من اطلاع دهید
Stand back, please ! U لطفا"عقب با یستید
Please fetch the book. U لطفا"بروکتاب رابیاور
Please check the ... لطفا ... را کنترل کنید.
Please come down(downstairs). U لطفا"بفرمایید پایین
Something light, please. لطفا یک چیز سبک.
Full tank, please. لطفا باک را پر کنید.
Please check the water. لطفا آب را کنترل کنید.
No milk, please. لطفا بدون شیر.
Some sugar, please. لطفا مقداری شکر.
kindly U لطفا از روی مرحمت
I'd like breakfast, please. لطفا صبحانه میخواهم.
PLease let me know(notiffy me). U لطفا" به من خبر بدهید
I'd like a dessert, please. لطفا دسر میخواهم.
The bill, please. لطفا صورت حساب.
Please make yourself comfortable. U لطفا" راحت باشید
Please check the battery. لطفا باطری را کنترل کنید.
Please don't wake me until 9 o'clock! U لطفا من را ساعت ۹ بیدار کنید!
A ticket to Bath, please. لطفا یک بلیت به شهر باته.
Please reply as a matter of urgency. U لطفا فوری پاسخ دهید.
I want one of these please. لطفا من یکی از اینها را میخواهم.
Please call the police. لطفا پلیس را خبر کنید.
Please check the oil. لطفا روغن را کنترل کنید.
Please pass round the fruit . U لطفا" میوه را دور بگردانید
I'd like a cup of coffee, please. لطفا یک فنجان قهوه میخواهم.
Please have my bill ready. لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
condescendingly U ازروی فروتنی یامهربانی لطفا
Please show me the way out I'll show you ! U لطفا " را ؟ خروج را به من نشان دهید
Please write down your new address . U لطفا" آدرس جدیدتان را بنویسید
Please get me a taxi. لطفا یک تاکسی برایم بگیرید.
Please let me in on your affairs . U لطفا" مرا در کارهایتان واردکنید
Please give me this one . U این یکی را لطفا" بدهید
Stop here, please. لطفا همینجا نگه دارید.
Please sign here. لطفا اینجا را امضا کنید.
Please turn left now. U لطفا حالا شما به چپ بپیچید.
Please consider my suggestion. U لطفا" به پیشنهاد من توجه کنید
Please do not touch! U لطفا دست نزن [نزنید] !
Hold the line, please! U لطفا گوشی را نگه دارید!
A pot of tea for 4, please. لطفا یک قوری چایی 4 نفره.
Please answer the telephone. U لطفا" جواب تلفن را بدهید
Please keep me posted(informed). U لطفا" مرادرجریان بگذارید (نگاهدارید )
Please heat up my food. U لطفا" غذایم را داغ کنید
Please get it off ! [Please clean it up !] U لطفا این را پاک کنید !
Please open this bag. لطفا این کیف را باز کنید.
Can you give me the key, please? U لطفا ممکن است کلید را به من بدهید؟
Would you wait for me, please? U ممکن است لطفا منتظرم باشید؟
A cup of tea with lemon, please. لطفا یک فنجان چای با لیمو ترش.
WI'll you give the car a wash (wash – down) please. U ممکن است لطفا" اتوموبیل رابشوئید
Please partake of this meal . U لطفا" از این غذا صرف کنید
Save this for me, please! U لطفا این را برای من نگه دار!
May I have my bill, please? U ممکن است لطفا صورتحسابم را بیاورید؟
Please listen carfully for the telephone tI'll I come back . U لطفا" گوش ات به تلفن با شد تامن برگردم
Two coffees please . U لطفا" دو فنجان قهوه بیاورید ( بدهید )
Please help yourself ( with the food ) . U لطفا" برای خودتان غذا بکشید
I'd like a haircut, please. لطفا میخواهم موهایم را اصلاح کنم.
Please check the spear tyre, too. لطفا تایر زاپاس را هم کنترل کنید.
Move along, please! [in a crowd] U لطفا بجلو حرکت کنید! [در جمعیتی]
Could we have a fork please? U ممکن است لطفا یک چنگال برایمان بیاورید؟
Could you drive more slowly, please? U ممکن است لطفا کمی آهسته تر برانید؟
Please warm up this milk . warm and sincere greetings . U لطفا" این شیر را قدری گرم کنید
Please put these clocolates aside for me . U لطفا" این شکلاتها را برای من کنار بگذارید
If there is a reason for complaint, please contact ... U اگر شکایتی دارید، لطفا با ... تماس بگیرید.
Please face me when I'm talking to you. U لطفا وقتی که با تو صحبت می کنم رویت را به من بکن.
Could we have a plate please? U ممکن است لطفا یک بشقاب برایمان بیاورید؟
repondez s'il vous plait [RSVP] U لطفا پاسخ بدهید [به دعوت نوشته شده ای]
Can you send a mechanic, please? U آیا ممکن است لطفا یک یک مکانیک بفرستید؟
Can you send a breakdown lorry, please? U آیا ممکن است لطفا یک جرثقیل بفرستید؟
please reply U لطفا پاسخ بدهید [به دعوت نوشته شده ای]
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
Would you post this for me, please? U ممکن است لطفا این را برای من پست کنید؟
Take this luggage to the taxi, please. لطفا این اسباب و اثاثیه را تاکسی حمل کنید.
Would you change the tyre please? U آیا ممکن است لطفا لاستیک را عوض کنید؟
Would you call the head waiter, please? U لطفا ممکن است مسئول سرپیشخدمت را صدا کنید؟
I'm not very hungry, so please don't cook on my account. U من خیلی گرسنه نیستم، پس لطفا بحساب من آشپزی نکن.
Would you change the lamp please? U آیا ممکن است لطفا لامپ را عوض کنید؟
Please accept this gift as a mark of my friendship. U لطفا"این هدیه رابعلامت ونشانه دوستی من بپذیرید
Could we have some matches please? U ممکن است لطفا چند تا کبریت برایمان بیاورید؟
I'll have a beer with a rum chaser. U لطفا یک آبجو و بعد یک عرق رم که گلویم را صاف کند.
May I have the menu, please? U ممکن است لطفا صورت غذا را برایم بیاورید؟
Could we have a napkin please? U ممکن است لطفا یک دستمال سفره برایمان بیاورید؟
May I have the drink list, please? U ممکن است لطفا صورت نوشیدنیها را برایم بیاورید؟
Could you repeat what you said, please? U میشود لطفا آن چیزی را که گفتید دوباره تکرار کنید؟
Take this luggage to the bus, please. لطفا این اسباب و اثاثیه را تا اتوبوس / تاکسی حمل کنید.
Please supply the facts relevant to the case. U لطفا" حقایق ومطالبی را که با موضوع مناسبت دارد فراهم کنید
Even if you thik I am being foolish, please don't burst my bubble. U حتی اگر فکر می کنی احمقم لطفا توی ذوقم نزن.
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com