English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
polemarch U سرکرده سوم از نه تن سرکرده که خدمات لشگری انجام میداند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
captain U سرکرده
captains U سرکرده
captaining U سرکرده
leadden limbs U سرکرده
captained U سرکرده
commanders U سرکرده تخماق
generals U سرتیپ سرکرده
general U سرتیپ سرکرده
commander U سرکرده تخماق
procurement U تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
sergeanty U انجام خدمات مختلف در دوره ملوک الطوایفی برای تملک تیول
division slice U یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
cross servicing U خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
special services U یکان خدمات مخصوص خدمات رفاهی
division slice U استعداد لشگری
divisional unit U یکان لشگری
division artillery U توپخانه لشگری
intradivision U داخل لشگری داخله لشگر
goodness U میداند
all the world knows U همه کس میداند
he has small greek U کمی یونانی میداند
gospeller U خودراتنهاصاحب انجیل میداند
he proved to know the secret U معلوم شد راز را میداند
wittol U مردی که میداند زن او خراب وفاحشه است
hylotheist U کسیکه خدا و ماده را یکی میداند
peter penny U زکات سالیانه که بیشتر به پاپ میداند
peter pence U زکات سالیانه که پیشتربه پاپ میداند
pragamatist U کسیکه عملی بودن هر چیز راضر ر میداند
humoralist U کسیکه ناخوشیهای تن رانتیجه فسادخلطهای چهارگانه میداند
prehistorian U مورخی که اثار ما قبل تاریخ را خوب میداند
humanitarian U کسی که نوع پرستی را کیش خود میداند
inspirationist U کسیکه کتاب مقدس را الهام خدابا وحی میداند
pantheism U فرضیهای که خدا را مرکب ازکلیه نیروها و پدیدههای طبیعی میداند
systematic theology U بخشی از علوم الهی که مذاهب مختلفه را جزئی ازیک حقیقت کل میداند
intellectualist U کسکیه اهمیت بسیار بقوه تعقل میدهدو انرامطلقاسرچشمه دانش میداند
atomic theory U فرضیهء اتمی که تمام مواد راترکیبی از ذرات اتم میداند تئوری انفصال ماده
neither he nor she know U نه ان مرد میداند نه ان زن این دو تن مرد وزن هیچکدام نمیدانند
unbundled U خدمات
services U خدمات
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
qui facit per alium facit perse U کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water [Idiom] U کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
automated U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
field exercise U خدمات صحرایی
administrative services U خدمات اداری
postal services U خدمات پستی
Civil Service U خدمات کشوری
field service U خدمات پایکار
field service U خدمات رزمی
service passport U پاسپورت خدمات
social services U خدمات اجتماعی
civil U خدمات شهری
field duty U خدمات رزمی
technical services U خدمات فنی
common user U خدمات عمومی
civil defence service U خدمات کشوری
mail services U خدمات پستی
computer utility U خدمات کامپیوتری
auxiliary service U خدمات جنبی
special services U خدمات مخصوص
crypto service U خدمات رمز
we owe him for his services U خدمات او هستم
urban servitudes U خدمات شهری
welfare services U خدمات رفاهی
services U خدمات سرویسها
Civil Service U خدمات اجتماعی
advisory services U خدمات مشورتی
civil services U خدمات دولتی
service unit U یکان خدمات
joint services U خدمات مشترک
sister services U خدمات وابسته
medical services U خدمات پزشکی
medical service U خدمات پزشکی
signal services U خدمات مخابراتی
information service U خدمات اطلاعات
social work U خدمات اجتماعی
service company U گروهان خدمات
service support U پشتیبانی خدمات
service department U قسمت خدمات
service squadron U گروه خدمات
service department U بخش خدمات
service sector U بخش خدمات
service force U یکان خدمات
service industry U صنعت خدمات
hospital benefit U خدمات بیمارستانی
goods and services U کالاها و خدمات
public services U خدمات عمومی
personnel services U خدمات کارمندی
social service U خدمات اجتماعی
health services U خدمات بهداشتی
loyal services U خدمات صادقانه
personnel services U خدمات پرسنلی
failure U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
obliging U حاضر خدمات مهربان
war service chevron U علامت خدمات جنگی
beach group U گروه خدمات ساحلی
agricultural extension services U خدمات ترویج کشاورزی
computer serrices company U شرکت خدمات کامپیوتری
port auxiliary service U یگان خدمات بندری
complimentary supply U خدمات یا کلاهای مجانی
public utilities U خدمات عمومی مانند اب
combat service support U پشتیبانی خدمات رزمی
railroad service U خدمات راه اهن
bunched income U درامد خدمات شخصی
i am satisfied with his servic U از خدمات او راضی یا خوشنودهستم
exchange services U خدمات فروشگاهی فروشگاهها
service squadron U قسمت خدمات دریای
hospitalization U پذیرایی خدمات بیمارستانی و درمانی
accessorial services U خدمات بارگیری و تخلیه بار
home service U خدمات فروش در داخل کشور
aids to trade U خدمات جنبی تجارت مانندبانکدارب
acquisition authority U اعتبار خرید کالاو خدمات
remote computing services U خدمات محاسباتی از راه دور
welfare U رعایت کردن خدمات اجتماعی
giros U خدمات بانکی اداره پست
giro U خدمات بانکی اداره پست
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
environmental services U دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
beach unit U یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
ordnance service U خدمات مربوط به اردنانس واسلحه و مهمات
terminal service company U گروهان خدمات بارانداز یاسکوی نظامی
welfare state U دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
joint servicing U دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
service chevron U علایم بازویی که خدمات جنگی را نشان میدهد
the source U خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
triage U سیستم ارزیابی خدمات پزشکی و نیازهای درمانی پرسنل
casualty control book U دفتر خدمات موتور ناو دفترچه خدمت موتورناو
scratch one's back <idiom> U کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
cam U استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
cams U استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
service U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
performance monitor U برنامهای که سطوح خدمات ارائه شده توسط یک سیستم کامپیوتری را پی گیری میکند
legion ofholour U نشان افتخارکه دولت فرانسه درازای خدمات برجسته لشکری یاکشوری میدهد
veil of money U نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
upward compatible U اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
muck rack U کسی که عادتا" می خواهدکارمندان خدمات عمومی و یاجمیع مردم را به رشوه خواری و فساد و خلافکاری متهم کند
equation of exchange U متوسط قیمت کالاها و خدمات نهائی و مقدار تولید کالاها وخدمات
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
beach group U گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
queries U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
retaining fee U وجهی که بطور مستمرپرداخت به وکیل پرداخت شودتا از خدمات حقوقی اومستمرا" استفاده شود یا اورا از قبول وکالت طرف مقابل بازدارند
aeronautical station U ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
continue U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continues U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
Tahmasb U شاه تهماسب [پسر شاه اسماعیل موسس سلسله صفوی خدمات زیادی برای حفظ و اعتلا هنر فرشبافی ایران به جای گذاشت.]
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
health services U خدمات بهداری قسمتهای بهداری
mission , oriented U لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
airlift service U سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
channel airlift U سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی
enforcement U انجام
sequel U انجام
sequels U انجام
performance U انجام
commissions U انجام
implementation U انجام
commissioning U انجام
transaction U انجام
achievements U انجام
implements U انجام
commission U انجام
implement U انجام
accomplishment U انجام
completion U انجام
achievement U انجام
implemented U انجام
implementing U انجام
performances U انجام
at last U سر انجام
fulfilment U انجام
implementation U انجام
consummation U انجام
fulfillment U انجام
effectuation U انجام
execution U انجام
terminuse ad quem U انجام
end all U انجام
compietion U انجام
accomplishing U انجام دادن
honors U انجام تعهد
fulfit U انجام دادن
honour U انجام تعهد
actions U انجام کاری
action U انجام کاری
functor U انجام دهنده
manipulation U انجام با مهارت
fulfill U انجام دادن
from first to last U ازاغازتا انجام
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com