English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
umpire U سرداور داور مسابقات
umpired U سرداور داور مسابقات
umpires U سرداور داور مسابقات
umpiring U سرداور داور مسابقات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
refereeing U داور مسابقات
refereed U داور مسابقات
referee U داور مسابقات
referees U داور مسابقات
referees U داور مسابقات شدن
refereed U داور مسابقات شدن
refereeing U داور مسابقات شدن
referee U داور مسابقات شدن
officiating U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiates U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiated U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiate U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
goal judge U داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
umpired U سرداور
umpires U سرداور
chairman of the arbitral tribunal U سرداور
chief referee U سرداور
umpiring U سرداور
lead official U سرداور
leading official U سرداور
common arbitrator U سرداور
umpire U سرداور
kanza U سرداور کاراته
arenas U میدان مسابقات
commissioner U مدیر مسابقات
arena U میدان مسابقات
Track and field events . U مسابقات دو میدانی
tournaments U تشکیل مسابقات
tournament U مسابقات قهرمانی
tournament U تشکیل مسابقات
tournaments U مسابقات قهرمانی
double elimination tournament U مسابقات دو حذفی
commissioners U مدیر مسابقات
cup U گلدان جایزه مسابقات
cupped U گلدان جایزه مسابقات
cups U گلدان جایزه مسابقات
semi-final U مسابقات نیم پایانی
stand U سکوب تماشاچیان مسابقات
Olympic U مربوط به مسابقات المپیک
World Series U مسابقات نهایی بیسبال
oarsman U پارو زن مسابقات قایقرانی
oarsmen U پارو زن مسابقات قایقرانی
agonistic U وابسته به مسابقات باستانی یونان
To win on points. U با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
track and field U وابسته به مسابقات دوصحرایی یا میدانی
nordic combined U مجموع مسابقات اسکی نوردیک
Test matches U مسابقات قهرمانی کریکت انگلیس واسترالیا
Test match U مسابقات قهرمانی کریکت انگلیس واسترالیا
showdown U مرحله نهایی مسابقات ازمایش نیرو
field event U ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
showdowns U مرحله نهایی مسابقات ازمایش نیرو
field events U ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
egg position U حالت تخم مرغی در مسابقات سرعت اسکی
hunt meeting U برنامه مسابقات دو یا دو بامانع برای سوارکاران اماتور
olympiad U جشن ها ومسابقات قدیم یونان مسابقات المپیک
past performances U سوابق چاپی نتایج مسابقات اسب یا گرگ
semifinalist U کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
swiss system U نوعی روش تعیین حریف در مسابقات شطرنج
roadwork U تمرین عملی برای مسابقات مشت زنی و غیره
To bet on something . U روی چیزی شرط بستن (مانند مسابقات وغیره )
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament. U آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او [مرد] را برای مسابقات نامشخص می کند.
judge U داور
marker U داور
arbitrators U داور
arbitrator U داور
arbitator U داور
juror U داور
judges U داور
judged U داور
markers U داور
judging U داور
referee U داور
arbiters U داور
umpiring U داور
umpires U داور
jurors U داور
arbiter U داور
umpired U داور
umpire U داور
referees U داور
refereeing U داور
refereed U داور
net cord judge U داور تور
placing judge U داور خط پایان
sole arbitrator U داور منفرد
referee throw U پرتاب داور
referee stops contest U استوپ داور
field judge U داور میدان
foot fault judge کمک داور
ump U کمک داور
judicial arbitrator U داور قضائی
head linesman U داور خط کناری
line official U داور خط تجمع
referee's whistle U سوت داور
netcord umpire U داور تور
judicial arbitrator U داور قانونی
awarded U رای داور
umpire U داور مانور
awards U رای داور
awarding U رای داور
umpiring U کمک داور
arbiters U قاضی داور
umpiring U داور مانور
award U رای داور
umpires U کمک داور
umpire U کمک داور
umpires U داور مانور
arbiter U قاضی داور
umpired U کمک داور
umpired U داور مانور
referee U داور بالای والیبال
justiciary U داور عالی رتبه
sole arbitrator U حکم یا داور انحصاری
stop U استوپ داور بوکس
stopping U استوپ داور بوکس
the judgewas corrupted U داور به رشوه تطییع شد
stops U استوپ داور بوکس
stopped U استوپ داور بوکس
jooshim U داور کنار تکواندو
refereed U داور بالای والیبال
shushin U داور وسط کاراته
back judge U داور در محوطه دفاعی
dissents U مشاجره بر سر رای داور
dissented U مشاجره بر سر رای داور
dissent U مشاجره بر سر رای داور
deashim U داور وسط تکواندو
referees U داور بالای والیبال
aftereffect U اثر بعدی داور
fukushin U کمک داور کاراته
refereeing U داور بالای والیبال
ground judge U داور زمین شمشیربازی
protesting U اعتراض به رای داور کشتی
protested U اعتراض به رای داور کشتی
protest U اعتراض به رای داور کشتی
The referee blew for full-time. U داور سوت پایان بازی را زد.
backfield U جای بازیگر پشت داور
protests U اعتراض به رای داور کشتی
flagman U داور مخصوص تشخیص امتیاز
slow whistle U تاخیر داور در سوت زدن پس از خطا
The referee put a boycott on him . U داور اورا از بازی محروم کرد
two U دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
order of service U سوت داور بمعنای دستورسرویس دادن
patrol judge U داور برج طول مسیر اسبدوانی
twos U دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
referee's position U اعلام کشتی در خاک از سوی داور
rhadamanthus U داور سخت گیر ورشوه خوار
play off U درمسابقه حذفی شرکت کردن وابسته به مسابقات حذفی مسابقه حدفی
bleacher U کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
inspectors U داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
jump ball U توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
paddock judge U داور سرپرست اماده شدن اسبهای مسابقه
inspector U داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
technical foul U خطای شروع بازی واترپولو پیش ازاعلام داور
chest protector U لایی کلفت محافظ سینه توپگیریا داور بیس بال
appeal play U تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
adjudicate U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
observers U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observer U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
adjudicating U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
refereeing U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referees U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereed U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referee U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com