Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bloodshot
U
سرخ وورم کرده خون گرفته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
airless
U
گرفته یا دم کرده
harrod domar equation
U
دیگری دومار از امریکا که درزمینه تحلیلهای فرایند رشدکار کرده اند گرفته شده است .
scarf joint
U
جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burgers
U
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger
U
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak
U
گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
I have a tooth abscess.
U
دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
patinated
U
جرم گرفته کبره گرفته
effluvium
U
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
best gold
U
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
comate
U
مه گرفته
clouded
U
گرفته
darksome
U
گرفته
gruff
U
گرفته
pokey
U
گرفته
adopted
U
گرفته
muggy
U
گرفته
dulls
U
گرفته
hoarse
U
گرفته
thickest
U
گرفته
thicker
U
گرفته
thick
U
گرفته
mistful
U
مه گرفته
brumous
U
مه گرفته
air less
U
گرفته
rancid
U
بو گرفته
chock full
U
گرفته
choky
U
گرفته
hoarsest
U
گرفته
hoarser
U
گرفته
accustomed
خو گرفته
addicted
U
خو گرفته
duller
U
گرفته
dulled
U
گرفته
fogbound
U
مه گرفته
uptight
U
گرفته
low spirited
U
گرفته
heartsore
U
دل گرفته
folded in mist
U
مه گرفته
fusty
U
بو گرفته
dullest
U
گرفته
dull
U
گرفته
sombrous
U
گرفته
fustier
U
بو گرفته
muzzy
U
گرفته
dulling
U
گرفته
low-spirited
U
گرفته
bunged up
U
قی گرفته
fustiest
U
بو گرفته
medalled
U
مدال گرفته
drippy
U
هوای گرفته
cerated
U
موم گرفته
wont
U
خو گرفته عادت
mistful
U
میغ گرفته
addict
خو گرفته معتاد
leaded
U
سرب گرفته
eerie
U
ترساننده گرفته
fondest
U
انس گرفته
fonder
U
انس گرفته
filmier
U
غبار گرفته
filmiest
U
غبار گرفته
filmy
U
غبار گرفته
dullest
U
کندشدن گرفته
i have a secure grasp of it
U
انرا گرفته ام
duller
U
کندشدن گرفته
rheumatic
U
رماتیسم گرفته
dulled
U
کندشدن گرفته
dull
U
کندشدن گرفته
dulls
U
کندشدن گرفته
fond
U
انس گرفته
maggoty
U
کرم گرفته
dulling
U
کندشدن گرفته
derivatives
U
گرفته شده
reposing upon
U
قرار گرفته بر
resolved that ......
U
تصمیم گرفته شد که
began
U
دست گرفته
rainy
U
تر رگبار گرفته
in mourning
U
چرک گرفته
hoarsely
U
بطور گرفته
to d. itself
U
گرفته شدن
pokier
U
گرفته دلگیر
pokiest
U
گرفته دلگیر
poky
U
گرفته دلگیر
divorcee
U
زن طلاق گرفته
divorcees
U
زن طلاق گرفته
triste
U
گرفته محزون
tristful
U
گرفته محزون
derivative
U
گرفته شده
verminous
U
شپش گرفته
Are you kidding ? Are you being funny?
U
شوخیت گرفته ؟
on the panel
U
جزوصورت گرفته
aeruginous
U
زنگ گرفته
measly
U
کرم گرفته
blear
U
گرفته وتاریک
blear eyes
U
چشمان قی گرفته
addicts
U
: خو گرفته معتاد
mity
U
کزم گرفته
solemn
U
گرفته موقرانه
patinated
U
زنگار گرفته
caught
U
گرفته شده
smoky
U
دود گرفته
patinous
U
کبره گرفته
skim milk
U
شیرخامه گرفته ورقیق
included
U
دور گرفته شده
underlying
U
در زیر قرار گرفته
followed by
<adj.>
U
دنباله گرفته شده با
skimmed milk
U
شیرخامه گرفته ورقیق
cut nails
U
ناخنهای گرفته یا چیده
low-key
U
دارای صدای گرفته
skim
U
شیر خامه گرفته
skimmed
U
شیر خامه گرفته
skims
U
شیر خامه گرفته
lower
U
هوای گرفته وابری
lowered
U
هوای گرفته وابری
lowering
U
هوای گرفته وابری
lowers
U
هوای گرفته وابری
assumed
U
بخود گرفته عاریتی
game
U
شکار گرفته شده
low key
U
دارای صدای گرفته
in contemplation
U
درنظر گرفته شده
funky
U
بوی ناه گرفته
malty
U
خو گرفته به ابجو خوری
to be tuned in to a channel
U
کانالی را گرفته باشند
lour
U
هوای گرفته وابریwerewolf
patinous
U
زنگارگرفته جرم گرفته
lour
U
گرفته شدن عبوس
i had been caught
U
گرفته شده بودم
sultrily
U
بطور دم گرفته یا گرم
mucid
U
بوزک زده بو گرفته
My left leg is in plaster .
U
پای چپ؟ را گچ گرفته اند
nidicolous
U
در اشیانه قرار گرفته
my time is occupied
U
وقتم گرفته است
mossy
U
خزه گرفته باتلاقی
foul house
U
چشمی گرفته لنگر
He was choking .
U
گلویش گرفته بود
putrid flesh
U
گوشت گندیده یا بو گرفته
AC
U
گرفته شده است
She was depressed.
U
دلش گرفته بود
infusion
U
دم کرده
bouffant
U
پف کرده
off the trail
U
پی گم کرده
bloat
U
پف کرده
beastby
U
کرده
puffed
<adj.>
U
پف کرده
unconsciously
U
غش کرده
tumid
<adj.>
U
پف کرده
infusions
U
دم کرده
turgid
<adj.>
U
پف کرده
puffy
<adj.>
U
پف کرده
souffle
U
پف کرده
souffles
U
پف کرده
i am 0 rials out of pocket
U
کرده ام
puff pastry
U
پف کرده
unconscious
U
غش کرده
puffed out
<adj.>
U
پف کرده
soufflTs
U
پف کرده
gelid
U
یخ کرده
blinks
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
applique
U
مورد استفاده قرار گرفته
blink
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
we are beset with dangers
U
خطرها ما را فرا گرفته اند
weanling
U
کودک تازه از شیر گرفته
blinked
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
tried
U
در محک ازمایش قرار گرفته
oppressed
U
تحت ستم قرار گرفته
pokerface
U
قیافه گرفته وخشک بیعلاقه
semidiurnal
U
در نصف روز انجام گرفته
borrowed money
U
پول قرض گرفته شده
parrot learned
U
طوطی وار یاد گرفته
subereous
U
از چوب پنبه گرفته شده
she had him in her pocket
U
خوب جلوش را گرفته بود
throaty
U
دارای صدای گرفته وخشن
throatiest
U
دارای صدای گرفته وخشن
jugate
U
روی هم قرار گرفته جفت
blighted
U
زنگ زده شپشه گرفته
woofer
U
دارای صدای کوتاه و گرفته
captured material
U
وسایل گرفته شده از دشمن
capsulate
U
درمحفظه یاحفره قرار گرفته
integrated intensity
U
شدت انتگرال گرفته شده
designed
U
در نظر گرفته شده مخصوص
bloods hot eyes
U
چشمان قرمز و خون گرفته
he drives a roaring trade
U
کارش خوب گرفته است
throatier
U
دارای صدای گرفته وخشن
hard bitten
U
سخت گاز گرفته شده
fretty
U
اماس کرده
tinned
U
قوطی کرده
purified
U
پاک کرده
iced
U
خنک کرده
risen
U
طلوع کرده
they have done their work
U
را کرده اند
educated
U
تحصیل کرده
wedded
U
ازدواج کرده
testate
U
وصیت کرده
distent
U
ورم کرده
fled
U
فرار کرده
strained
U
صاف کرده
farcie
U
دلمه کرده
warm infusion
U
چیز دم کرده
ventricular
U
باد کرده
enrooted
U
ریشه کرده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com