English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to send soldiers into the streets U سربازان را به خیابانها فرستادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the streets are very muddy U خیابانها پراز گل است
Do you have a street map? U آیا نقشه خیابانها را دارید؟
A big crowd surged into the streets. U جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
the rank and file U سربازان
men U سربازان
troop housing U کوی سربازان
draftees U سربازان وفیفه
service club U باشگاه سربازان
paratroops U سربازان چترباز
campoo U اردوی سربازان
to drill soldiers U سربازان رامشق دادن
squad room U اطاق خواب سربازان
soldier's deposits U حسابهای پس انداز سربازان
trooped U عده سربازان استواران
troop U عده سربازان استواران
conscript army U ارتش سربازان وفیفه
trooping U عده سربازان استواران
tunic U کت کوتاه سربازان انگلیس
tunics U کت کوتاه سربازان انگلیس
troops U افراد قسمتها سربازان
The soldiers died from illness and hunger. U سربازان از گرسنگی و بیماری مردند.
soldier's manual U ائین نامه راهنمای سربازان
ambush U مخفی گاه سربازان برای حمله
ambushed U مخفی گاه سربازان برای حمله
ambushing U مخفی گاه سربازان برای حمله
ambushes U مخفی گاه سربازان برای حمله
cannon fodder [soldiers pointlessly and unscrupulously sacrificed] U خوراک توپ [سربازان بیهوده و بی وجدانه قربانی شده]
swagger cane U عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند
emergency establishment U تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
half area U محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
nuncupative will U در CL این وصیت فقط در مورد سربازان و ملوانان در حال خدمت قابل قبول است
war crimes U اعمالی راگویند که اگر از سربازان یااتباع دشمن صادر شود درصورت اسیر شدن بخاطرارتکاب انها مجازات خواهندشد
active list U فهرست افراد اماده به خدمت فهرست سربازان
sending U فرستادن
remit U فرستادن
remits U فرستادن
to send off U فرستادن
remitted U فرستادن
remitting U فرستادن
despatch U فرستادن
to a. letter U فرستادن
sends U فرستادن
give off <idiom> U فرستادن
dispateh U فرستادن
dispatched U فرستادن
consign U فرستادن
dispatches U فرستادن
send out U فرستادن
send round U فرستادن
to send off U فرستادن
send in U فرستادن
dispatch U فرستادن
despatches U فرستادن
despatching U فرستادن
consigned U فرستادن
consigning U فرستادن
consigns U فرستادن
hand over U فرستادن
to send back U پس فرستادن
send back U پس فرستادن
to serve a subpoena on U فرستادن
despatched U فرستادن
pack U فرستادن
packs U فرستادن
send U فرستادن
mission U بماموریت فرستادن
consignment U امانت فرستادن
consignments U امانت فرستادن
remittances U فرستادن پول
to send down rain U باران فرستادن
to send for a person U بی کسی فرستادن
send-ups U بزندان فرستادن
send-up U بزندان فرستادن
transmissibility U قابلیت فرستادن
send up U بزندان فرستادن
missions U بماموریت فرستادن
pulsing U فرستادن موج
remittance U فرستادن پول
return U پس فرستادن عودت
to send on fools errand U پی نخودسیاه فرستادن
to send a message U پیام فرستادن
returning U پس فرستادن عودت
mails U باپست فرستادن
mail U باپست فرستادن
forwarded U فرستادن رساندن
forward U فرستادن رساندن
returns U پس فرستادن عودت
returned U پس فرستادن عودت
imparadise U به بهشت فرستادن
missend U اشتباها فرستادن
send on U جداگانه فرستادن
retransmit U دوباره فرستادن
issue U نشریه فرستادن
issued U نشریه فرستادن
issues U نشریه فرستادن
delegates U به نمایندگی فرستادن
delegated U به نمایندگی فرستادن
delegate U به نمایندگی فرستادن
call for some one U پی کسی فرستادن
to call for anyone U پی کسی فرستادن
jamming U پارازیت فرستادن
delegating U به نمایندگی فرستادن
circularize U بخشنامه فرستادن به
follow the ball U دنبال توپ فرستادن
to e. carpets to the europe U فرش به اروپا فرستادن
afforce U نیروی کمکی فرستادن به
re export U دوباره بیرون فرستادن
radiographic U پیام رادیوتلگرافی فرستادن
circularize U پرسش نامه فرستادن
order about U پیوسته پی فرمان فرستادن
dispatched U روانه کردن فرستادن
despatched U روانه کردن فرستادن
refers U فرستادن بازگشت دادن
referred U فرستادن بازگشت دادن
refer U فرستادن بازگشت دادن
to send something to my friend U چیزی را به دوستم فرستادن
to send for a person U عقب کسی فرستادن
dispatches U عزیمت فرستادن پیام
dispatches U روانه کردن فرستادن
dispatched U عزیمت فرستادن پیام
dispatch U عزیمت فرستادن پیام
dispatch U روانه کردن فرستادن
despatching U عزیمت فرستادن پیام
despatching U روانه کردن فرستادن
despatches U عزیمت فرستادن پیام
despatches U روانه کردن فرستادن
despatched U عزیمت فرستادن پیام
to post a letter [British English] U نامه ای را با پست فرستادن
delivers U فرستادن توپ به هدف
fades U کج فرستادن گوی گلف
to mail a letter [American English] U نامه ای را با پست فرستادن
fade U کج فرستادن گوی گلف
radio U پیام رادیویی فرستادن
radioed U پیام رادیویی فرستادن
radioing U پیام رادیویی فرستادن
deliver U فرستادن توپ به هدف
transmissibility U فرا فرستادن پذیری
radios U پیام رادیویی فرستادن
red herring U پی نخود سیاه فرستادن
red herrings U پی نخود سیاه فرستادن
to send to the press U برای چاپ فرستادن
to call somebody to [for] something U پی کسی فرستادن به خاطر چیزی
serve a notice on someone U برای کسی اخطار فرستادن
wirephoto U بوسیله بی سیم عکس فرستادن
dispatchment U ارسال [اعزام] [گسیل] [فرستادن ]
fool's errands U فرستادن دنبال نخود سیاه
fool's errand U فرستادن دنبال نخود سیاه
school U بمدرسه فرستادن درس دادن
accred it U با استوارنامه فرستادن اعتبارنامه دادن
ship U با کشتی حمل کردن فرستادن
ships U باکشتی فرستادن یا حمل کردن
ships U با کشتی حمل کردن فرستادن
ship U باکشتی فرستادن یا حمل کردن
outclearing U فرستادن چک و قبض به بنگاه پایاپاپای
schools U بمدرسه فرستادن درس دادن
buddy system U سیستم گماشتن هم خرج برای سربازان سیستم تقویت روحیه با گماشتن همرزم
Mamluk Carpets U فرش مملوک [ریشه این نام مربوط به سربازان و درباریان مصر و سوریه قدیم می باشد. طرح های اولیه آن بصورت نقوش هندسی پیچیده به همراه ترنجی بزرگ بافته شده اند.]
disseminating U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminates U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
franking U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
frankest U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franks U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
relegating U محول کردن به جای بدتر فرستادن
relegates U محول کردن به جای بدتر فرستادن
relegated U محول کردن به جای بدتر فرستادن
disseminate U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminated U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
relegate U محول کردن به جای بدتر فرستادن
franker U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franked U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
consigns U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consigning U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consigned U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consign U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
supplying U فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
supply U فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
supplied U فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
ascender U وسیله مکانیکی برای فرستادن بار
radiographs U پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
frank U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
railroad U با راه اهن فرستادن یا سفر کردن
railroads U با راه اهن فرستادن یا سفر کردن
to send a message to somebody U پیامی به کسی فرستادن [سیاسی یا اجتماعی]
to send for a person U پیغام برای کسی فرستادن که بیا
radiograph U پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
enclosing U به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
enclose U به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
encloses U به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
to serve a notice on some one U اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
multiplex U چند خبر راهمزمان بر روی یک سیم فرستادن
kinchin lay U دزدی پول ازبچه هابوسیله فرستادن انهاپی فرمان
hatch way U روزنه عرشه کشتی مخصوص پایین فرستادن بار
placing U پاس به یار ازاد فرستادن گوی بیلیارد به سمت هدف
certiorari U حکم فرستادن پرونده که ازمحکمه بالاتربمحکمه پایین ترابلاغ میشود
places U پاس به یار ازاد فرستادن گوی بیلیارد به سمت هدف
place U پاس به یار ازاد فرستادن گوی بیلیارد به سمت هدف
cuts U فرستادن گوی هدف بیلیارد با ضربه قوسداربه زاویه تند
cut U فرستادن گوی هدف بیلیارد با ضربه قوسداربه زاویه تند
purge valve U لوله مخصوص بیرون فرستادن اب از ماسک بافشار هوای بینی
(in) care of someone <idiom> U فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com