English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 65 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
disintegrating slag U سرباره متلاشی شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dross slag U سرباره
skims U سرباره گرفتن
silicate slag U سرباره سیلیکات
slag ladle U کفچه سرباره
sticky slag U سرباره چسبناک
viscous slag U سرباره لزج
dump slag U سرباره دورریز
slag U سرباره گرفتن
skim U سرباره گرفتن
skimmed U سرباره گرفتن
cinder U زینتر سرباره
cinders U زینتر سرباره
basic slag U سرباره قلیایی
remove slag U سرباره را برداشتن
foamed slag U سرباره جوشان
removal of slag U برداشت سرباره
oxidizing slag U سرباره احیاء
refining slag U سرباره پالایش
ground basic slag U سرباره توماس
foamed blast furnace slag U سرباره کوره بلند
slag U شلاکه گرفتن سرباره
recucing slag U سرباره احیاء کننده
pumicestone slag U سرباره سنگ پایی
deoxidizing slag U سرباره یا شلاکه احیا شده
clinker U اجر بسیار محکم لعابدار سرباره
disjointed U متلاشی
hackle U متلاشی کردن
fragmentate U متلاشی کردن
disjoin U منفصل متلاشی
crack-up U متلاشی شدن
crack up U متلاشی شدن
to wreck U متلاشی کردن
to fall in U متلاشی شدن [ساختمان]
to cave in U متلاشی شدن [ساختمان]
to collapse U متلاشی شدن [ساختمان]
to tear down a building U متلاشی کردن ساختمانی
to pull down a building U متلاشی کردن ساختمانی
to demolish a building U متلاشی کردن ساختمانی
wrecks U خرد و متلاشی شدن
disintegrate U متلاشی شدن یاکردن
disintegrate U متلاشی شدن یا کردن
disintegrates U متلاشی شدن یاکردن
disintegrates U متلاشی شدن یا کردن
disintegrating U متلاشی شدن یاکردن
disintegrating U متلاشی شدن یا کردن
fragment U قطعات متلاشی خردکردن
fragmenting U قطعات متلاشی خردکردن
wrecking U خرد و متلاشی شدن
wreck U خرد و متلاشی شدن
fragments U قطعات متلاشی خردکردن
dispersion U متلاشی شدن خاکدانه ها به ذرات
fissionable U قابل تجزیه متلاشی شونده
decomposes U تجزیه کردن متلاشی شدن
decompose U تجزیه کردن متلاشی شدن
splinters U تراشه کردن متلاشی شدن وکردن
splintering U تراشه کردن متلاشی شدن وکردن
splintered U تراشه کردن متلاشی شدن وکردن
splinter U تراشه کردن متلاشی شدن وکردن
something collapses like a card of house U متلاشی شدن چیزی مانند ساختمان از ورقهای بازی
collapsing U متلاشی شدن دچار سقوط واضمحلال شدن غش کردن
collapses U متلاشی شدن دچار سقوط واضمحلال شدن غش کردن
collapsed U متلاشی شدن دچار سقوط واضمحلال شدن غش کردن
collapse U متلاشی شدن دچار سقوط واضمحلال شدن غش کردن
jigsaw puzzle U نوعی بازی معمایی که بازیکنان باید قطعات متلاشی و مختلف یک شکل یا نقشه رابا هم جفت کرده و شکل مخصوص با ان بسازند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com