Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
movable dam
U
سدی که قابل انتقال بوده و مغمولا درمسیر سیل قرار می دهند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
alignments
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignment
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
triptych
U
عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
without recourse
U
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
fasces
U
یک دسته میله که تبری در میان ان قرار داشته وپیشاپیش فرمانداران رومی می بردند و نشان قدرت بوده
lazy lines
U
سفیدک
[رشته تارهای نخ پود که در پشت فرش آزاد بوده و جزء گره قرار نگرفته اند.]
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
expansion unit
U
وسیلهای که به یک کامپیوترمتصل بوده و دارای سوکتهای اضافی است تا درون انها تخته مدارهای چاپی بتوانند قرار گیرند
Lori Pambak motif
U
ترنج لری
[پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
Marasali
U
ماراسالی
[این روستا که به شیروان معروف بوده در آذربایجان شوروی قرار داشته و نمونه جالبی از فرش محرابی به همراه بته جقه ها در آن بافته می شود.]
monocoque
U
ساختمان سه بعدی مثل بدنه هواپیما که فاقد سازه داخلی بوده و همه تنش بر پوسته و اجزاء ساختمانی که بلافاصله زیر ان قرار دارندوارد میگردد
demountable
U
قابل انتقال
alienable
U
قابل انتقال
conductible
U
قابل انتقال
negotiable
U
قابل انتقال
conveyable
U
قابل انتقال
open cheque
U
چک قابل انتقال
portable
U
قابل انتقال
negotiates
U
قابل انتقال
negotiate
U
قابل انتقال
descendible
U
قابل انتقال
negotiating
U
قابل انتقال
transferable
U
قابل انتقال
transmissive
U
قابل انتقال
negotiated
U
قابل انتقال
removable
U
قابل انتقال
non transferable
U
غیر قابل انتقال
transferable credit
U
اعتباراسنادی قابل انتقال
transmissable rights
U
حقوق قابل انتقال
negotiable papers
U
اوراق قابل انتقال
transferable credit
U
اعتبار قابل انتقال
negotiable instrument
U
سند قابل انتقال
assignable credit
U
اعتبار قابل انتقال
built in
U
غیر قابل انتقال
portable program
U
برنامه قابل انتقال
irremovable
U
غیر قابل انتقال
shiftable
U
قابل تعویض یا انتقال
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
inalienably
U
بطور غیر قابل انتقال
transferable commercial instrument
U
اوراق تجارتی قابل انتقال
inheritable
U
میراث بردنی قابل انتقال
removable mass storage
U
انباره انبوه قابل انتقال
transferable securities
U
اوراق بهادار قابل انتقال
movable support
U
تکیه گاه قابل انتقال
bombs
U
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed
U
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed out
U
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bomb
U
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
commercial paper
U
اوراق و اسناد بهادار قابل انتقال
removable storage media
U
رسانههای ذخیره سازی قابل انتقال
floating
U
پنجرهای که قابل انتقال به هر بخش صفحه باشد
exhaustable resources
U
منابع پایان پذیر منابع طبیعی که میزان عرضه انها ثابت بوده و قابل جایگزینی نمیباشدمانند نفت سنگ اهن
re attachment
U
در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
provisional ball
U
گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
cards
U
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
card
U
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
relocatable
U
آنچه قابل انتقال به محل دیگری ازحافظه است بدون اینکه روی عملیاتش اثربگذارد
Anatolia
U
منطقه آناتولی که بین دریای سیاه و دریای مدیترانه قرار داشته و یکی از مراکز عمده قالیبافی ترکی، کردی، ارمنی و یونانی است. بیشتر به بافت فرش با گره ترکی معروف بوده و به دوران سلجوقیان باز می گردد.
Quchan
U
قوچان
[شمال خراسان که از اوایل قرن یازدهم هجری قمری به بافت فرش مشغول بوده و بافندگان آن کردهای مهاجر کردستان می باشند.بیشتر فرش ها تماما پشم بوده و گره ترکی دارند.]
deferred exit
U
انتقال کنترل به یک زیربرنامه در زمانی که قابل پیش بینی نبوده و حادثهای غیر مترقبه ان را مشخص میکند
ether
U
جسم قابل ارتجاعی که فضاوحتی فواصل میان ذرات اجسام را پر کرده ووسیله انتقال روشنایی و گرمامیشود
asynchronous
U
انتقال داده بین دو وسیله که بدون هر گونه سیگنال زمانی قابل پیش بینی انجام میشود
trapezoidal distortion
U
اختلال تصویر که در آن خط وط عمودی در قابل لبههای افقی صفحه نمایش قرار می گیرند
underway
U
درمسیر حرکت
pads
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
harder
U
مستقیما درمسیر موردنظر
hardest
U
مستقیما درمسیر موردنظر
hard
U
مستقیما درمسیر موردنظر
demodulator
U
دستگاهی که سیگنالهای انتقال یافته در یک اتصال مخابراتی را دریافت کرده وانها را به پالسهای الکتریکی یا بیتها که قابل ورود به ماشین داده پردازباشند
pole sitter
U
راننده نزدیک به نرده داخلی درمسیر
ess
U
دو پیچ در سمت مخالف درمسیر صحرایی
Tibet
U
تبت
[این ناحیه با کشورهای چین، هند و نپال همسایه بوده و فرش آن بیشتر تحت تاثیر چین قرار داشته است.سابقه فرش بافی در آن حدود سیصد سال می باشد. نقش ببر از طرح های اصلی فرش تبت است.]
groupware
U
نرم افزاری که توسط گروهی از افراد استفاده میشود که به شبکه وصل اند و به آنها کمک میکند تا کار خاصی را انجام دهند. حاوی توابع مفید مثل پست الکترونیکی است که توسط تمام کاربران قابل دستیابی است
extension
U
فضای ذخیره سازی که خارج ازسیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
storage
U
وسیله ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی توسط CPU قابل دستیابی است
extensions
U
فضای ذخیره سازی که خارج ازسیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
externals
U
رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است
external
U
رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است
charactristic velocity
U
مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
tubing
U
ورزش یا تفریح قایق سواری درمسیر رود
lay to
U
قایق را درمسیر باد اوردن وثابت نگهداشتن
set up
U
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
counter disengagement
U
حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
turbocharger
U
شارژری در موتورهای پیستونی که توسط توربینی درمسیر گازهای خروجی کارمیکند
implicit reference
U
مرجعی به شی که محل دقیق صفحه را نمیگوید ولی فرض میکند که شی روی صفحه جاری قرار دارد یا قابل دیدن است
indeterminate change of station
U
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
turbosupercharger
U
سوپر شارژی در موتورهای پیستونی که توسط توربینی درمسیر گازهای خروجی کارمیکند
winner's circle
U
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
electronic funds transfer
U
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
scanner
U
وسیلهای با صفحه مسط ح شیشهای که روی آن شکل یا عکس یا متن قرار دارد. نوک اسکن پایین شیشه حرکت میکند وتصویر را به داده که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
scanners
U
وسیلهای با صفحه مسط ح شیشهای که روی آن شکل یا عکس یا متن قرار دارد. نوک اسکن پایین شیشه حرکت میکند وتصویر را به داده که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
transfers
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
moto cross
U
مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
baseband transmission
U
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
defective
U
خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
upload
U
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
stymies
U
قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymied
U
قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymie
U
قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymieing
U
قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
signalled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem
U
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transfer ladle
U
کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate
U
نسبت انتقال سرعت انتقال
accent mark
U
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
postured
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
negative acknowledgement
U
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
surface mount technology
U
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
been
U
بوده
facts
U
بوده
has-been
U
بوده
has-beens
U
بوده
fact
U
بوده
i have been
U
بوده ام
has been
U
بوده
unilateralism
U
اعتقادبهاینکهیککشورخودبایدازسلاحهایهستهایعاریشودنهاینکهمنتظرشودسایرکشورهااینکارراانجام دهند
writ of error
U
قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
has-been
U
بوده است
has been
U
بوده است
has-beens
U
بوده است
coffee roaster
U
قهوه بوده
he has passed the chair
U
رئیس بوده است
action
U
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
interlace
U
که هر یک خط وط مختلفی را نشان می دهند
actions
U
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
She has been a good wife to him.
U
همسر خوبی برایش بوده
premundane
U
پیش ازافرینش جهان بوده
chips
U
قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند
chip
U
قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند
hosted
U
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
host
U
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
the oil tins leak
U
حلبهای نفتی نفت پس می دهند
alphabet
U
حروفی که کلمه را تشکیل می دهند
hosts
U
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hosting
U
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
alphabets
U
حروفی که کلمه را تشکیل می دهند
rule
U
موقعیتهایی که یک تابع را شرح می دهند
classifying
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
cerberus
U
سگ سه سری که پاسبان دوزخ بوده مستحفظ
She has known better days in her youth .
U
معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
menad
U
حوری زیبایی که ملازم دیونیسوس بوده
She is always making trouble for her friends.
U
همیشه برای دوستانش درد سر بوده
free thinker
U
کسیکه دارای فکر ازاد بوده
maenad
U
حوری زیبایی که ملازم دیونیسوس بوده
judea
U
یهودیه که قسمتی از جنوب فلسطین بوده
how long since is it?
U
چند وقت پیش بوده است
matrixes
U
الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
format
U
داده و آدرس ها و دستورالعمل را نشان می دهند
formats
U
داده و آدرس ها و دستورالعمل را نشان می دهند
buttoning
U
کلید هایی که اعمالی انجام می دهند
button
U
کلید هایی که اعمالی انجام می دهند
matrix
U
الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
psalmodic
U
مانندمزامیری که برای خواندن ترتیب دهند
this ticket admits one
U
با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
buttoned
U
کلید هایی که اعمالی انجام می دهند
elam
U
کشور ایلام قدیم که درناحیه خوزستان بوده
queen dowager
U
زنی که شوهرش پادشاه بوده ومرده است
palating
U
مجلل امیری که دارای امتیازات سلطنتی بوده
fortuitism
U
اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
canon low
U
دررم قدیم مورد عمل بوده وامروز در
circuit
U
و یک مدار را تشکیل می دهند بهم وصل میکند
circuits
U
و یک مدار را تشکیل می دهند بهم وصل میکند
direction
U
دستوراتی که نحوه استفاده از چیزی را نشان می دهند
slapdash
U
کاری که سرسری یا از روی بی پروایی انجام دهند
Refugees believe Germany is a land of milk and honey.
U
پناهندگان فکر می کنند در آلمان حلوا می دهند.
guide bars
U
خط وط مخصوص دربا کد که شروع و پایان کد را نشان می دهند
assembly
U
تعدادی دستورات کد اسمبلی که یک کار را تشکیل می دهند
pantograph
U
دستگاهی که باان مقیاس یک نقشه را تغییرمی دهند
syren
U
یکی از جانورانی که نصف زن ونصف دیگرپرنده بوده است
daimon
U
خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو
daemon
U
خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو
revivor
U
تعقیب دعوایی که به علتی معوق مانده بوده است
co respondent
U
مردی که متهم بزنابازن شوهرداری بوده وباخودان زن یکجاموردتعیق
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
stationery
U
صفحات چاپگر که یک سری ورقههای طولانی را تشکیل می دهند
table
U
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
tables
U
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
teleconference
U
کنفرانسی که چند نفر ازمناطق دور با هم انجام می دهند
main
U
بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
tabled
U
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
tabling
U
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
i am afriad
U
برای کاستن ازاثرخبری که به کسی می دهند به کار می برند
circuit
U
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
Web server
U
کامپیوتری که صفحات وب را که یک وب سایت تشکیل می دهند ذخیره میکند
circuits
U
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
cpu
U
گروهی از مدارها که توابع ابتدایی کامپیوتر را انجام می دهند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com