Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to escape with life and limb
U
سختی رهایی جستن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
escapes
U
رهایی جستن خلاصی جستن
escaping
U
رهایی جستن خلاصی جستن
escaped
U
رهایی جستن خلاصی جستن
escape
U
رهایی جستن خلاصی جستن
to make approaches
U
وسایل نزدیک شدن جستن دسترس جستن
temper
U
درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
tempered
U
درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
tempers
U
درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
break up point
U
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
bombing height
U
ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
angular velocity sight
U
زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
bounce
U
پس جستن
overleap
U
جستن از
bounces
U
پس جستن
outjockey
U
جستن بر
spring
U
جستن
springs
U
جستن
bounced
U
پس جستن
jump
U
جستن
jumped
U
جستن
jumps
U
جستن
deliveries
U
رهایی
delivery
U
رهایی
livery
U
رهایی
deliverance
U
رهایی
quietus
U
رهایی
salvation
U
رهایی
emanacipation
U
رهایی
relief
U
رهایی
goby
U
رهایی
extrication
U
رهایی
escapement
U
رهایی
liveries
U
رهایی
rescues
U
رهایی
escapes
U
رهایی
rescued
U
رهایی
rescuing
U
رهایی
escape
U
رهایی
emancipation
U
رهایی
escaped
U
رهایی
rescue
U
رهایی
riddance
U
رهایی
abandonment
U
رهایی
escaping
U
رهایی
overrides
U
برتری جستن بر
denying
U
تبری جستن
deny
U
تبری جستن
denies
U
تبری جستن
excels
U
تفوق جستن بر
overtop
U
برتی جستن بر
overtop
U
برتری جستن از
purgation
U
برائت جستن
excelling
U
تفوق جستن بر
shoot-outs
U
بالا جستن
shoot out
U
بالا جستن
shoot forth
U
بالا جستن
shoot-out
U
بالا جستن
transcend
U
سبقت جستن
forestalls
U
پیش جستن بر
outrun
U
پیشی جستن بر
outrunning
U
پیشی جستن بر
outruns
U
پیشی جستن بر
antecede
U
برتری جستن
overrode
U
برتری جستن بر
override
U
برتری جستن بر
overridden
U
برتری جستن بر
forestall
U
پیش جستن بر
get the start of
U
سبقت جستن بر
out act
U
پیشی جستن از
outbalance
U
پیشی جستن
outguess
U
سبقت جستن
outvie
U
برتری جستن از
transcends
U
سبقت جستن
transcending
U
سبقت جستن
transcended
U
سبقت جستن
forestalled
U
پیش جستن بر
best
U
برتری جستن
assist
U
شرکت جستن
assisted
U
شرکت جستن
assisting
U
شرکت جستن
assists
U
شرکت جستن
to seek shelter
U
پناه جستن
to seek refuge
U
پناه جستن
renounce
U
تبری جستن از
renounced
U
تبری جستن از
renounces
U
تبری جستن از
renouncing
U
تبری جستن از
to come out of the woods
<idiom>
U
از خطر جستن
to be out of the woods
<idiom>
U
از خطر جستن
leap
U
جستن دویدن
leaped
U
جستن دویدن
leaps
U
جستن دویدن
to be off the hook
<idiom>
U
از خطر جستن
to be over the worst
<idiom>
U
از خطر جستن
to be over the hump
[American]
<idiom>
U
از خطر جستن
to make a pounce
U
ناگهان جستن
to keep one's distance
U
دوری جستن
to find fault with
U
عیب جستن
excel
U
تفوق جستن بر
to gain the upper hand
U
تفوق جستن
to gain a ccess
U
تقرب جستن
to find f.with
U
عیب جستن از
to carry sword
U
شمشیر جستن
to get the upper hand
U
پیشی جستن
denied
U
تبری جستن
to give the go by to
U
پیشی جستن بر
excelled
U
تفوق جستن بر
hip
U
جستن پریدن
to get the better of
U
پیشی جستن بر
hips
U
جستن پریدن
survivals
U
رهایی از انهدام
break off position
U
نقطه رهایی
break off
U
رهایی ازدرگیری
disillusions
U
رهایی از شیفتگی
acquittance
U
رهایی بخشودگی
bomb release line
U
خط رهایی بمب
disillusion
U
رهایی از شیفتگی
disenchantment
U
رهایی از طلسم
disillusioning
U
رهایی از شیفتگی
break up value
U
قیمت رهایی
to extricate oneself
U
رهایی یافتن
to get rid of
U
رهایی یافتن از
rescue
U
رهایی دادن
keep one's head above water
U
رهایی یافتن
rescued
U
رهایی دادن
rescues
U
رهایی دادن
get out
U
رهایی یافتن
rescuing
U
رهایی دادن
release point
U
نقطه رهایی
emergency relief
U
رهایی از بلایا
emancipator
U
رهایی دهنده
to get off
U
رهایی یافتن از
survival
U
رهایی از انهدام
dishallucination
U
رهایی ازشیفتگی
finds
U
جستن تشخیص دادن
wager of law
U
تبری جستن با سوگند
find
U
جستن تشخیص دادن
out maneuver
U
تفوق جستن در مانور
to gain a over
U
برتری یاتفوق جستن بر
to save one's neck
U
از دار رهایی یافتن
lead us not into temtation
U
ماراازوسوسه شیطان رهایی ده
on one's feet
<idiom>
U
رهایی ازبیماری یا مشکلات
dropping angle
U
زاویه رهایی بمب
impasse
U
حالتی که از ان رهایی نباشد
disengagement
U
رهایی از قید یا تعهد
bomb release point
U
نقطه رهایی بمب
bailment
U
رهایی به قید ضمانت
to escape
[with something]
U
رهایی یافتن
[با چیزی]
release
U
منتشر ساختن رهایی
released
U
منتشر ساختن رهایی
releases
U
منتشر ساختن رهایی
anticipated
U
پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
outstrips
U
عقب گذاشتن پیشی جستن از
anticipate
U
پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
emulating
U
برابری جستن با پهلو زدن
outstripping
U
عقب گذاشتن پیشی جستن از
outstripped
U
عقب گذاشتن پیشی جستن از
outstrip
U
عقب گذاشتن پیشی جستن از
emulate
U
برابری جستن با پهلو زدن
emulated
U
برابری جستن با پهلو زدن
anticipates
U
پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipating
U
پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
surpassed
U
بهتر بودن از تفوق جستن
trump
U
مغلوب ساختن پیشی جستن
overleap
U
جستن از روی نادیده گذشتن از
surpasses
U
بهتر بودن از تفوق جستن
trumps
U
مغلوب ساختن پیشی جستن
surpass
U
بهتر بودن از تفوق جستن
emulates
U
برابری جستن با پهلو زدن
get off
U
رهایی یافتن پیاده شدن از
sector
U
تقسیم دیسک به شیار رهایی
save
U
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
saved
U
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
saves
U
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
releases
U
ازاد سازی رهایی واگذاری
emergency relief
U
رهایی ازمصایب غیر مترقبه
redeems
U
از گرو در اوردن رهایی دادن
released
U
ازاد سازی رهایی واگذاری
release
U
ازاد سازی رهایی واگذاری
to p anyone through danger
U
کسی را از خطر رهایی دادن
redeemer
U
رهایی بخش نجات دهنده
redeemers
U
رهایی بخش نجات دهنده
redeeming
U
از گرو در اوردن رهایی دادن
redeemed
U
از گرو در اوردن رهایی دادن
redeem
U
از گرو در اوردن رهایی دادن
release point
U
نقطه رهایی ستون راهپیمایی
angular velocity
U
سرعت زاویهای رهایی بمب
sectors
U
تقسیم دیسک به شیار رهایی
helicopter breakup point
U
نقطه رهایی هلیکوپترها ازستون
disencumbrance
U
رهایی ازقیدیاگرفتاری رهاسازی ازقید
to have recourse to a person
U
بکسی توسل جستن یامتوسل شدن
overjump
U
بیش از اندازه نیروی خود جستن
to get the upper hand
U
برتری جستن تفوق پیدا کردن
to steal a march on any one
U
بر کسی پیشدستی کردن یاسبقت جستن
toget the start of one's rival
U
بررقیبان خود پیشی یا سبقت جستن
discharge
U
اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
angular velocity bombsight
U
دوربین سنجش زاویه رهایی بمب
discharges
U
اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
apotheoses
U
رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
apotheosis
رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com