Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 51 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to miss plant
U
سبز نشدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
fail
U
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
failed
U
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fails
U
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
miss
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
leakage
U
مقدارمالیاتی که به علت خرج نشدن درامد در کشور
leakages
U
مقدارمالیاتی که به علت خرج نشدن درامد در کشور
disallow
U
قائل نشدن
disallowed
U
قائل نشدن
disallowing
U
قائل نشدن
disallows
U
قائل نشدن
exclusion
U
عمل شامل نشدن
excluding
U
شامل نشدن
exclude
U
شامل نشدن یا جداشدن
excludes
U
شامل نشدن یا جداشدن
blackout
U
پخش نشدن مسابقه ازتلویزیون
blackouts
U
پخش نشدن مسابقه ازتلویزیون
expostfacto
U
عطف به ماسبق نشدن قانون
impenitence
U
سر سختی زیاد در گناهکاری پشیمان نشدن از گناه
keep cold
U
دست پاچه نشدن
keep one's hair on
U
دست پاچه نشدن
keep one's head
U
دست پاچه نشدن
ratchet effect
U
اثر چرخش دهنده مصرف بالا و استانداردبالای زندگی باسانی عوض نشدن
to f. in the pan
U
باوجودجوشش وکوشش موفق نشدن
to fall through
U
موفق نشدن
to get out of the way
U
مانه نشدن
to keep one's hair on
U
دست پاچه نشدن
to keep ones he
U
دست پاچه نشدن
to keep cold
U
دست پاچه نشدن
to keep ones hair on
U
دست پاچه نشدن
to keep up one's spirits
U
دلسرد نشدن
to meet with a repulse
U
پذیرفته نشدن پاسخ رد شنیدن
to miss fire
U
کامیاب نشدن
to put by
U
تسلیم نشدن
to show f.
U
تسلیم نشدن رام نشدن
underdraw
U
کشیده نشدن زه تا اخر
unsay
U
گفته نشدن
To keep one s distmce from some one .
U
از کسی فاصله گرفتن ( زیاد صمیمی نشدن )
To stick to the main topic ( issue ).
U
از موضوع اصلی خارج نشدن
fall short (of one's expectations)
<idiom>
U
موفق نشدن
hold the line
<idiom>
U
تسلیم نشدن
take off (time)
<idiom>
U
سرکار حاضر نشدن
throw up one's hands
<idiom>
U
توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
resist temptation
U
وسوسه نشدن
lanolin
U
لانولین
[ماده چربی موجود در سطح الیاف پشم که در صورت شسته نشدن حالت انعطاف پذیری و درخشندگی به فرش های پشمی می بخشد.]
to go wrong
U
موفق نشدن
to collapse
U
موفق نشدن
[مذاکره یا فرضیه]
to not be
[any]
the wiser
<idiom>
U
باز هم متوجه نشدن
to not be
[any]
the wiser
<idiom>
U
ملتفت نشدن
[با وجود نشانه ها و توضیحات]
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com