English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 219 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lighting U سایه روشن
tone U سایه روشن
tones U سایه روشن
half tone U سایه روشن
light and shade U سایه روشن
penumbra U سایه روشن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
tone U سایه روشن عکس هوایی
tones U سایه روشن عکس هوایی
kernel U تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
kernels U تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
contrast enhancement U توسعه تشخیص سایه روشن
half tone U سایه روشن زدن
half tone screen U صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
luminist U نقاش سایه روشن نما
mezzotint U نقاشی سایه روشن کردن
mezzotinto U نقاشی سایه روشن کردن
shading response U پاسخ سایه روشن
thermal shadow U سایه روشن حرارتی
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
Other Matches
shades U سایه دار کردن سایه افکندن
shade U سایه دار کردن سایه افکندن
shadings U سایه دار کردن سایه افکندن
silhouette U طرح سایه سایه انداختن
silhouettes U طرح سایه سایه انداختن
illumination by diffusion U روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
He fight with his shadow. <proverb> U او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
flashed U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
daylight U روز روشن روشن کردن
illuminati U روشن ضمیران روشن فکران
daylit U روز روشن روشن کردن
illuminating U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminates U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminate U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flare U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flares U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
cleek U سایه
auspices U سایه
umbra U سایه
shadowless U بی سایه
umbrage U سایه
thanks to..... U در سایه
umber U سایه
shadiness U سایه
shadings U سایه
shadows U سایه
shadowing U سایه
shadow U سایه
shades U سایه
shading U سایه
shadowed U سایه
sunshade U سایه
shade U سایه
sunshades U سایه
overshadows U سایه افکندن بر
kinema or cin U سایه نما
shader U سایه رنگ زن
overshadowing U سایه افکندن بر
kinephantoscope U سایه نما
overshadowed U سایه افکندن بر
shadow U شدو سایه
shadow U شبح سایه
shadowy <adj.> U سایه دار
shadowy U سایه افکن
shadowy U سایه مانند
shadow play U نمایش سایه ها
shaded <adj.> U سایه دار
overshadow U سایه افکندن بر
drop shadow U سایه برجسته
shadeless U بدون سایه
shadows U شبح سایه
penumbra U نیم سایه
halftone U سایه رنگ
canopies U سایه بان
halftones U سایه رنگ
bowers U سایه بان
bower U سایه بان
shadows U شدو سایه
tinges U سایه رنگ
shadowing U شدو سایه
obtenebrate U سایه افکندن بر
canopy U سایه بان
shadowed U شبح سایه
shadowed U شدو سایه
sciamachy U جنگ با سایه
ski graphŠetc U سایه نگاری
sciagraphy U سایه نگاری
halation U نیم سایه
half shadow U نیم سایه
tinge U سایه رنگ
shadowlike U سایه مانند
shady U سایه دار
shades U سایه انداختن
To cast a shadow . U سایه انداختن
umbrageous U سایه دار
shadings U سایه بان
hatching U سایه زنی
overcast U سایه انداختن
adumbral U سایه افکن
boxed cornice U سایه بان
umbriferous U سایه افکن
adumbration U سایه افکنی
to go to the shades U سایه افکندن در
umber U سایه انداختن
shades U سایه بان
To cast a shadow. U سایه انداختن
silhouette target U سایه هدف
somber U سایه دار
umbrageous [literary] <adj.> U سایه دار
shady [place] <adj.> U سایه دار
shadowing U شبح سایه
shading U سایه زنی
shading U سایه اندازی
shade U سایه بان
shadings U سایه انداختن
shade U سایه انداختن
tone U سایه رنگ
sombre U سایه دار
bowery U سایه دار
explaining U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explained U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explain U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
shades U سایه دار کردن
gray scale U مقیاس سایه زنی
contrasts U زمینه طرح و سایه
She has become rather off hand. U سایه اش سنگین شده
contrast U زمینه طرح و سایه
pastel shades U سایه رنگهای خفیف
contrasting U زمینه طرح و سایه
shady U سایه افکن مشکوک
to be afraid of one's own shadow . از سایه خود هم ترسیدن .
umbrage U سایه شاخ و برگ
umbrage U شابهت سایه وار
shades U جای سایه دار
shade U سایه دار کردن
shade U جای سایه دار
thanks U افهار امتنان در سایه
shadow factor U ضریب انحراف سایه
pencilled U بامداد سایه زده
contrasted U زمینه طرح و سایه
phantasm U فاهر فریبنده سایه
adumbrate U سایه افکندن بر طرح
sciagraph U عکس سایه نما
auspice U سایه حمایت توجهات
shadings U سایه دار کردن
tintless U بدون سایه رنگ
thank you U سایه شما کم نشود
shadings U جای سایه دار
halftoning U سایه رنگ زدن
The trees give a pleasant shade . U درختان سایه قشنگه می اندازد
shade U اختلاف جزئی سایه رنگ
to go to the shades U مردن سایه دار کردن
sciomantic U غیبگو از روی سایه مرده
croddhatching U بطور اریب سایه زدن
shades U اختلاف جزئی سایه رنگ
crosshatch U بطور اریب سایه زدن
shaded pole motor U موتور با قطب سایه دار
shadings U اختلاف جزئی سایه رنگ
galanty show U نمایش اشکال بوسیله سایه انداختن
solid U سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
solids U سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
shadowed U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadow U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
hachure U سایه زنی قلم هاشور زدن
He hates my gusts. He detests me . He loathes the sight of me . U سایه ام را با تیر می زند ( دشمنی وعداوت )
sciomacy U غیب گویی از روی سایه مرده
To shadow someone. U مثل سایه کسی را تعقیب کردن
anti dazzle vizor U سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
shadows U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
Lets sit in the shade , Its cooler. U توی سایه بنشینیم خنک تر است
shadowing U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
stipple U با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
tones U درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
tone U درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
hachures U خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
grey scale U سایه هایی که از نمایش بخشهای رنگی روی صفحه تک رنگ تولید میشود
shadow factor U ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
tan alt U ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
monochrome U صفحه نمایش کامپیوتر که متن و گرافیک را سیاه و سفید و سایه دار و نه رنگی نشان میدهد
composite video U واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
clean-cut U روشن
clear-cut U روشن
diaphanous U روشن
clean cut U روشن
alight U روشن
alighted U روشن
expresses U روشن
expressed U روشن
alights U روشن
express U روشن
setting up U روشن
cleaners U روشن
explicit U روشن
sharp cut U روشن
brightest U روشن
on U روشن
bright U روشن
definite U روشن
brighter U روشن
clear cut U روشن
expressing U روشن
shrill U روشن
shriller U روشن
perspicuous <adj.> U روشن
clearest U روشن
vivid U روشن
clearer U روشن
clear U روشن
transparently U روشن
transparent U روشن
distinct <adj.> U روشن
explicit <adj.> U روشن
clears U روشن
shrillest U روشن
legible U روشن
cloudless U روشن
moonlit U روشن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com