English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dry year U سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wet year U سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
precipitation U میزان بارندگی
lapseratc U میزان بارندگی به نسبت بلندی ها
rain gage U وسیله سنجش میزان بارندگی
underdistance U روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
undermanned U دارای نفرات کمتر از میزان لازم
undercool U خیلی کمتر از میزان لازم سردکردن
rain discharge U حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
natural rate hypothesis U فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
availability U میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
bond albedo U نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
biyearly U سالی دوبار
per annum U هر سالی سالیانه
drouth U خشک سالی
famines U تنگ سالی
famine U تنگ سالی
novennial U نه سالی به نه سال رخ دهنده
remontant U سالی دوبارگل دهنده
semiannual U شش ماهه نصف سالی
drought U خشک سالی تنگی
droughts U خشک سالی تنگی
the year in question U سالی که مورد بحث است
biannual U سالی دوبار دوسال یکبار
All the year round. Yes in year out . U سالی دوازده ماه ( هر سال )
etesian U سالی یک مرتبه واقع شونده
the rainy season U بارندگی
snowfalls U بارندگی
rain fall U بارندگی
precipitation of moisture U بارندگی
rainfall U بارندگی
snowfall U بارندگی
onfall U بارندگی
I've been doing it for nine years. U من این کار نه سالی هست که انجام میدهم.
monsoons U موسم بارندگی
monsoon U موسم بارندگی
rains U بارندگی باریدن
downpour U بارندگی زیاد
rained U بارندگی باریدن
downpours U بارندگی زیاد
raining U بارندگی باریدن
rain U بارندگی باریدن
onding U بارندگی زیاد
effective rainfall U بارندگی موثر
annual precipitation U بارندگی سالیانه
hyerograph U نقشه بارندگی
rainfall intensity U شدت بارندگی
She comes here once in a blue moon . U سالی ماهی یکبار می آید اینجا ( بسیار بندرت )
average annual precipitation U متوسط بارندگی سالینه
hyetology U علم یا مبحث بارندگی
leet U دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
pluviometric U مبنی بر سنجش مقدار بارندگی
rainfall area U منطقه بارش ناحیه بارندگی
walker cup U مسابقه گلف بین مردان اماتور امریکا و انگلستان سالی یک بار
These clouds are a sign of rain . این ابرها علامت بارندگی است
intensity of rain fall U شدت بارندگی که بامیلیمتردرساعت مشخص میشود
ephemeral stream U رودی که درموقع بارندگی اب در ان جریان دارد
these cloud promise rain این ابرها خبر از بارندگی میدهند
tunes U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tune U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
quady U رودی که فقط در فصل بارندگی جریان دارد و دربقیه فصول خشک میباشد
usage U معمول
usages U معمول
in- U معمول
in U معمول
in vogue U معمول
usual U معمول
going U معمول
self adjusting U بخودی خود میزان شونده خود میزان
normal U هنجار معمول
usu U مخفف معمول
as usual <idiom> U طبق معمول
to set in U معمول شدن
to be in f. U معمول بودن
off season U ارزان تر از معمول
After the usual courtesies. U پس از تعارفات معمول
undersized U کوچکتر از معمول
out of the ordinary U غیر معمول
To overstep the mark. To go too far. U از حد معمول گذراندن
off the map U غیر معمول
out of the common U غیر معمول
fashionably U مطابق معمول
slow down <idiom> U از حد معمول آرامتر
in character <idiom> U مثل معمول
by usage U یا معمول سابق
enchorial U معمول متعارفی
usual conditions U شرایط معمول
practice U معمول به عادت
eccentrically U بطورغیر معمول
consuetudinary U عادی معمول
it is usual with him U معمول اوست
as usual U مطابق معمول
vogue U رسم معمول
introductions U معمول سازی ابداع
introduction U معمول سازی ابداع
oversleep U بیش از حد معمول خوابیدن
institution U رسم معمول عرف
oversleeping U بیش از حد معمول خوابیدن
oversleeps U بیش از حد معمول خوابیدن
overslept U بیش از حد معمول خوابیدن
intercolonial U معمول در میان مستعمرات
it is our usual p to U معمول ما این است که
it is unusually large U ازاندازه معمول بزرگتراست
such dresses are the vogue U اینجورلباسهامتداول معمول است
habitualness U معمول بودن معتادیت
gangling U بلند تراز حد معمول
quite the thing U مطابق بارسم معمول
price current U صورت نرخهای معمول
isobath U خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
cupola practice U روش معمول کوره کوپل
retrograde U دوران در خلاف جهت معمول
fair wear and tear U خسارت در حد معمولی فرسودگی در حد معمول
international practice U طریقه معمول به بین المللی
semidouble U دارای گلبرگهای بیشتر از معمول
short U تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
shortest U تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
unorthodox U دارای عقیده ناصحیح یا غیر معمول
executive course U زمین گلف کوتاهتر و اسانتراز معمول
wide angle U دارای زاویه دید بیش از معمول
executive length course U زمین گلف کوتاهتر و اسانتراز معمول
wide-angle U دارای زاویه دید بیش از معمول
shorter U تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
substandard U زیر معیار یا مقیاس معمول یا قانونی
extras U اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extra- U اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extra U اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
lesser U کمتر
shortest U کمتر
less U کمتر
minor U کمتر
short U کمتر
Lt U کمتر از
shorter U کمتر
in a less degree U کمتر
less than U کمتر از
infrequently U کمتر
much less U کمتر
minus U کمتر
characteristically U مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
characteristic U مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
fashionableness U توافق بارسم وایین معمول مطابقت باسبک روز
bow-pew U [نوعی نیمکت معمول در قرن هجدهم انگلیس و آمریکا]
auxiliary contours U خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
hyetography U نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
minorities U بخش کمتر
low price U قیمت کمتر
A smaller number . Fewer . U تعداد کمتر
inside of a week U کمتر از یک هفته
minority U بخش کمتر
inside of a week U در یک هفته کمتر
cut back <idiom> U استفاده کمتر
he would not accept less U دو روز کمتر
sub- U در معنای کمتر
gondolas U نوعی قایق که در کانالهای شهر ونیز ایتالیا معمول است
cylix U ابخوری پایه دار ودسته که درقدیم معمول بوده است
mancipation U یکجورایین انتقال یاواگذاری که درازادکردن بردگان وکودکان معمول بود
gondola U نوعی قایق که در کانالهای شهر ونیز ایتالیا معمول است
stroking U راندن کمتر از فرفیت
shorthanded U ادامه با بازیگر کمتر
shoat U خوک کمتر از یک سال
underprice U قیمت کمتر از رقیب
less than container load U کمتر از فرفیت کانتینر
stroke U راندن کمتر از فرفیت
stroked U راندن کمتر از فرفیت
strokes U راندن کمتر از فرفیت
below par U کمتر از بهای اسمی
le U to Equal or Than Less کمتر از یا برابر با
below par U کمتر از ارزش اسمی
ammo minus U مهمات کمتر از نصف
hypotrophy U رشد کمتر ازمعمول
underquote U کمتر مظنه دادن
short-changes U کمتر پول دادن
short-changed U کمتر پول دادن
short-change U کمتر پول دادن
under- U پایین تراز کمتر از
underexpose U کمتر از حد لزوم در معرض
under U پایین تراز کمتر از
short-changing U کمتر پول دادن
The capacity of a battery is typically expressed in milliamp-hours. U ظرفیت باتری به طور معمول در میلی آمپر در ساعت بیان می شود.
production run U اجرای یک برنامه اصلاح شده که بطور معمول اهدافش راباتمام می رساند
storm water U فاضلاب ناشی از بارندگی فاضلاب سطحی
lessens U کمتر شدن تخفیف یافتن
lessening U کمتر کردن تقلیل دادن
embryo U جنین کمتر از هشت هفته
weanling U کره اسب کمتر از یک سال
embryos U جنین کمتر از هشت هفته
less developed countries U کشورهای کمتر توسعه یافته
he is well preserved U کمتر نشان پیری در او پیداست
lessen U کمتر شدن تخفیف یافتن
lessen U کمتر کردن تقلیل دادن
lessened U کمتر شدن تخفیف یافتن
lessened U کمتر کردن تقلیل دادن
lessening U کمتر شدن تخفیف یافتن
infant U بچه کمتر ازهفت سال
reduced charge U خرج کمتر یا پایین تر توپ
lessens U کمتر کردن تقلیل دادن
infants U بچه کمتر ازهفت سال
Advanced Technology Attachment U حالت معمول از واسط SCSI که تحت نام IDE هم شناخته شده است
fasts U عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
multipass overlap U بنابراین نقاط کمتر به نظر می آیند
nursery school U مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com