English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 143 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
well balanced U سالم سلیم موزون باقرینه
well-balanced U سالم سلیم موزون باقرینه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
levy in mess U نام نویسی از مردمان سالم برای جنگ بسیج مردمان سالم به طور اجباری
Sound mind in a sound body. <proverb> U عقل سالم در بدن سالم.
sound judgement U عقل سلیم
gumption U عقل سلیم
good sense U عقل سلیم
right mindedness U عقل سلیم
common sense U عقل سلیم
sane U دارای عقل سلیم
saner U دارای عقل سلیم
right-minded U دارای عقل سلیم
sanest U دارای عقل سلیم
right minded U دارای عقل سلیم
judicious U دارای قوه قضاوت سلیم
concerted U موزون
symphonious U موزون
lilting U موزون
immusical U نا موزون
metrical U موزون
swinging U موزون
concordant U موزون
rhythmical U موزون
shapeable U موزون
fabliau U افسانه موزون
rhythms U اهنگ موزون
lilts U اهنگ موزون
rhythm U اهنگ موزون
lilt U اهنگ موزون
tuneable U کوک موزون
weighted average U میانگین موزون
shapable U مناسب موزون
tunably U کوک موزون
harmonic U هم اهنگ موزون
rhytmic movement U حرکت موزون
weight index U شاخص موزون
tunable U کوک موزون
weighted indexes U شاخصهای موزون
metrically U بطور موزون
well proportioned U با تناسب متناسب موزون
recite U با صدایی موزون خواندن
level U موزون هدف گیری
recited U با صدایی موزون خواندن
recites U با صدایی موزون خواندن
leveled U موزون هدف گیری
levelled U موزون هدف گیری
reciting U با صدایی موزون خواندن
polyphony U چندنثر موزون ومقفی
symphonic U موزون شبیه سمفونی
eurhythmics U حرکات بدنی موزون
eurythmics U حرکات بدنی موزون
harmonious U موزون سازگار موافق
rhythmize U باهنگ موزون دراوردن
levels U موزون هدف گیری
in peal U دارای صداهای موزون یامنظم
harmoniously U بطور موزون یا خوش اهنگ
polonaise U نوعی رقص موزون لهستانی پولونز رقصیدن
salubrious U سالم
in a good state of health U سالم
healthful U سالم
out of the wood U سالم
soundable U سالم
healthy U سالم
scot free U سالم
whole U سالم
intact U سالم
sound U سالم
sounded U سالم
soundest U سالم
sounds U سالم
valid U سالم
sicker U سالم
healthier U سالم
scot-free U سالم
wells U سالم
well U سالم
safes U سالم
safe U سالم
hale U سالم
safer U سالم
safest U سالم
healthiest U سالم
pert U سالم
lucid U سالم
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
toll U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
tolls U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
paces U باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
paced U باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
pace U باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
tolling U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
ablebodied <adj.> U سالم و تندرست
All right? U سالم هستی؟
Is everything all right? U سالم هستی؟
A healthy recreation . Good clean fun. U تفریحات سالم
health foods U غذای سالم
health food U غذای سالم
with a whole skin U پی گزند سالم
wholesomeness U سالم و بی خطر
syntropy U پیوند سالم
halely U بطور سالم
intact U سالم کامل
clear timber U چوب سالم
sane U سالم معقول
unclean U غیر سالم
sanest U سالم معقول
wholesome U سالم و بی خطر
sound money U پول سالم
saner U سالم معقول
salutary U سالم ومغذی
healthily U بطور سالم
unsullied U مسموم نشده-سالم
In good condition (health). U سالم وبی عیب
soundly U بطور صحیح و سالم
Good wholesome food . U غذای سالم وکامل
bonnily U بطور سالم وخوشحال
survived <past-p.> U جان سالم به در بردن
incorrupt U سالم کردن درستکارکردن
compos mentis U دارای عقل سالم
peart U سالم وبا روح
unhealthy U غیر سالم بیمار
to ride out U سالم بیرون رفتن از
wholesore U گوارا سالم سودمند
wooden bomb U بمب سالم و بادوام
wooden round U گلوله سالم و بادوام
To be sound in wind and limb. U جسما" سالم وقوی بودن
embonpoint U دارای مزاج سالم و خوب
duration U مدت زمانی که چیزی سالم می ماند
It remained intact. U سالم ودست نخورده باقی مانده
to keep time U موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
sound [arguments, data, figures] <adj.> U درست [بی عیب ] [سالم ] [استدلال . داده ها . اعداد]
return to base U بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
you do not seem well U گویا حالتان خوش نیست سالم بنظر نمیایید
demands of providing healthy living and working conditions U خواسته هایی از فراهم نمودن شرایط زندگی و کار سالم
homeopathy U معالجه امراض بوسیله تجویزدارویی که دراشخاص سالم علائم ان مرض را بوجوداورد
harmonics U مبحث مطالعه خواص ومختصات اصوات موسیقی مبحث الحان موزون همسازها
orchestrating U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrates U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrated U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrate U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
Sophrosyne U وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com