English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 27 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
synchronizing mechanism U ساز وکار همزمانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
kite and kin U کس وکار
business cycle U دور کسب وکار
probation U دوره ازمایش وکار اموزی
work out U در اثرزحمت وکار ایجاد کردن
extensive cultivation U توسعه همه جانبه کشت وکار
simultaneity U همزمانی
synchronicity U همزمانی
synchronism U همزمانی
synchronization U همزمانی
concurrency U همزمانی
silicon valley U محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
synchronization U همگاهی همزمانی
synchronization check U کنترل همزمانی
simultaneous equations U معادلات همزمانی
hold control U نافم همزمانی
isochronism U ایجاد همزمانی
line synchronization U همزمانی سطور
mains synchronization U همزمانی شبکه
simultaneity U همزمانی همزمان
concurrency management U مدیریت همزمانی
simultanagnosia U ادراک پریشی همزمانی
multisync monitor U مونیتور همزمانی چندگانه
synchronism U ایجاد همزمانی انطباق
isochronism U ایجاد تقارن همزمانی
simultaneous equation system U نظام معادلات همزمانی
three stage least squares method U روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com