English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cento U سازمان پیمان مرکزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
central treaty organization U سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
Other Matches
brucsels treaty organization U سازمان پیمان بروکسل پیمان دفاعی منعقده بین بلژیک و بریتانیا و فرانسه وهلند و لوکزامبورگ در 8491
north atlantic treaty organization (nato U سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
organization of central american states U سازمان دول امریکای مرکزی
NATO U مخفف ناتو سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
C.I.A U مخفف عبارت سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا
distributes U سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
distributing U سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
distribute U سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
scotland yard U اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
sub domain U سطح دوم آدرس دهی در اینترنت که مربوط به نام سازمان در یک سازمان بزرگتر است
cpu time U مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
secret police U سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
central U متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
concordat U پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
ibi U Informatics of IntergovermentalBureauسازمانی متشکل از اعضای سازمان ملل UNESCO یانمایندگی سازمان ملل متحد
headquarters U شعبه مرکزی اداره مرکزی
paching central U سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
central treaty organization U پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
economic and social council U شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
international labour organization U سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
structuring U سازمان سازمان دادن
apparatus [machinery] U سازمان [سازمان اداری ]
structures U سازمان سازمان دادن
structure U سازمان سازمان دادن
contract U پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
central postal directory U دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
covenants U پیمان
testaments U پیمان
contract U پیمان
treaty U پیمان
allegiant U هم پیمان
treaties U پیمان
covenant U پیمان
confederate U هم پیمان
confederates U هم پیمان
vows U پیمان
promise U پیمان
leagues U پیمان
league U پیمان
promises U پیمان
allied U هم پیمان
avow U پیمان
avowing U پیمان
avows U پیمان
federated U هم پیمان
federates U هم پیمان
federating U هم پیمان
vowing U پیمان
vowed U پیمان
compact U پیمان
pact U پیمان
pacts U پیمان
agreement U پیمان
compacted U پیمان
compacting U پیمان
vow U پیمان
act U پیمان
acted U پیمان
oath U پیمان
oaths U پیمان
ally U هم پیمان
allying U هم پیمان
compacts U پیمان
agreements U پیمان
testament U پیمان
hand U پیمان
convenant U پیمان
deed of covenant U پیمان
federate U هم پیمان
in league U هم پیمان
lague U پیمان
obstriction U پیمان
handing U پیمان
compaction U پیمان
troth U پیمان
to give ones faith U پیمان دادن
compacts U پیمان معاهده
compacting U پیمان معاهده
treason U پیمان شکنی
compacted U پیمان معاهده
renewal of the convention U تجدید پیمان
warlock U پیمان شکن
contractor U پیمان کار
contractors U پیمان کار
to pawn one's word U پیمان بستن
tripartite pact U پیمان سه جانبه
warsaw treaty U پیمان ورشو
violaor U پیمان شکن
perfidious U پیمان شکن
allied U کشورهای هم پیمان
faiths U دین پیمان
faith U دین پیمان
written contract U پیمان نامه
conspiring U هم پیمان شدن
conspires U هم پیمان شدن
conspired U هم پیمان شدن
conspire U هم پیمان شدن
violation U پیمان شکنی
covenant U پیمان بستن
accords U مصالحه پیمان
offensive alliance U پیمان تهاجمی
affiance U پیمان ازدواج
accorded U مصالحه پیمان
locarno treaty U پیمان لوکارنو
contract U : پیمان بستن
contract U کنترات پیمان .
nonaligned U ناهم پیمان
covenants U پیمان بستن
abjurer or abjuror U پیمان شکن
handfast U پیمان عروسی
dunkrik treaty U پیمان دونکرک
concord U یکجوری پیمان
perjured U پیمان شکن
peace pact U پیمان صلح
compact U پیمان معاهده
abjuration U پیمان شکنی
accord U مصالحه پیمان
purchase notice agreements U پیمان خرید
reneger U پیمان شکن
perfidy U پیمان شکنی
perfidiousness U پیمان شکنی
capitulates U پیمان تسلیم بستن
capitulating U پیمان تسلیم بستن
forswear U پیمان شکنی یانقض
forswears U پیمان شکنی یانقض
casus fofderis U سبب انعقاد پیمان
forswearing U پیمان شکنی یانقض
contractor plant U کارخانه پیمان کار
capitulated U پیمان تسلیم بستن
breach of promise U شکستن پیمان ازدواج
contracting officer U افسر متصدی پیمان
alliance U پیمان بین دول
capitulate U پیمان تسلیم بستن
brian kellogg U پیمان بریان کلوگ
allied headquarters U قرارگاه کشورهای هم پیمان
casus fofderis U هدف انعقاد پیمان
adhesion U الحاق دولتی به یک پیمان
alliances U پیمان بین دول
treaties U قرارداد پیمان نظامی
perfidiously U ازروی پیمان شکنی
to stand in with any one U با کسی هم پیمان بودن
to pledge one's word U قول یا پیمان دادن
perjurious U ناشی از پیمان شکنی
to keep to one's word U درست پیمان بودن
promise of marriage U قول یا پیمان عروسی
pacts U معاهده پیمان بستن
quadruple pact U پیمان چهار جانبه
to forswear oneself U پیمان شکنی کردن
pact U معاهده پیمان بستن
pact of non aggression U پیمان عدم تجاوز
Bilateral contract. U پیمان ( قرارداد ) دو جانبه
confederacy U ایالات هم پیمان هم پیمانی
confederacies U ایالات هم پیمان هم پیمانی
treaty U قرارداد پیمان نظامی
convention U پیمان نامه انجمن
locarno treaty U پیمان منعقدبین المان
nato forces U نیروهای پیمان ناتو
conventions U پیمان نامه انجمن
pacific security pact U پیمان امنیت پاسفیک
to fly away from an agreement U پیمان شکنی کردن
Old Testament U پیمان یا وصیت قدیم
forswore U پیمان شکنی کرد
league U هم پیمان شدن گروه ورزشی
to plight oneself to a person U پیمان نامزدی با کسی بستن
accorded U پیمان غیررسمی بین المللی
promise U قول دادن پیمان بستن
stipulating U پیمان بستن تصریح کردن
value cost contract U پیمان بستن با قیمتهای پایه
promises U قول دادن پیمان بستن
in treaty U مشغول مذاکره و عقد پیمان
they are sworn frends U با هم پیمان دوستی بسته اند
to strike hands U دست پیمان بهم دادن
accord U پیمان غیررسمی بین المللی
treaties U قرار داد پیمان نامه
to forfeit ones word U پیمان پکستن بدقول درامدن
stipulates U پیمان بستن تصریح کردن
treaty U قرار داد پیمان نامه
to enter into an agreement U پیمان یا قراردادی منعقد کردن
to vow U عهد کردن [پیمان دادن]
stipulate U پیمان بستن تصریح کردن
accords U پیمان غیررسمی بین المللی
leagues U هم پیمان شدن گروه ورزشی
machinery U سازمان
structure U سازمان
organisations U سازمان
activities U سازمان
activity U سازمان
departments U سازمان
department U سازمان
institution U سازمان
organism U سازمان
organizations U سازمان
inst U سازمان
organization U سازمان
structuring U سازمان
structures U سازمان
organisms U سازمان
system U سازمان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com