Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 115 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
coldigor
U
سازش با سرما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
it is proof against cold
U
سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است
cryotherapy
U
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
crymotherapy
U
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
adaptable organism
U
موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
colds
U
سرما
coldest
U
سرما
colder
U
سرما
cold
U
سرما
chill
U
سرما خنکی
chill
U
سرما دادن
chills
U
سرما خنکی
chills
U
سرما دادن
i wonder he did not catch cold
U
که سرما نخورد
cold short
U
شکنندگی در سرما
psychrophilic
U
سرما دوست
refrigerating technique
U
فن سرما سازی
we were perished with cold
U
از سرما مردیم
cold frame
U
سرما دورکن
cold frames
U
سرما دورکن
catch a cold
<idiom>
U
سرما خوردن
to freeze
U
از سرما یخ زدن
to feel cold
U
از سرما یخ زدن
catch cold
U
سرما خوردن
I was frozen to death .
U
از سرما سیاه شدم
To be freezing to death .
U
از سرما خشک شدن
rime
U
سرما ریزه پله
slight cold
U
سرما خوردگی کم یا جزئی
I have a cold.
U
من سرما خورده ام.
[پزشکی]
cold is merely privative
U
سرما چیزی جز عدم
hoarfrost
U
سرما ریزه پژه
he is recovered from his cold
U
سرما خوردگی او برطرف شد
exposure to cold
U
درمعرض سرما بودن
to benvmb with cold
U
از سرما بیحس کردن
I was shivering all over with cold .
U
از سرما مثل بید می لرزیدم
I dont mind the cold .
U
از سرما ناراحت نمی شوم
mise
U
سازش
peaceful settlement
U
سازش
acclimatization
U
سازش
amicable settlement
U
سازش
keeping
U
سازش
compromis
U
سازش
complot
U
سازش
compromising
U
سازش
adaptation
U
سازش
agreement
U
سازش
agreements
U
سازش
compatibility
U
سازش
compromise
U
سازش
adaptations
U
سازش
compromises
U
سازش
frostbite
U
یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما
to a oneself to
U
سازش کردن
assimilate
U
سازش کردن
unity
U
سازش سازگاری
adaptations
U
توافق سازش
adaptation
U
توافق سازش
adaptability
U
سازش پذیری
agreeing
U
سازش کردن
union
U
اتحاد سازش
unions
U
اتحاد سازش
compatibility
U
سازش پذیری
agrees
U
سازش کردن
agree
U
سازش کردن
comports
U
سازش کردن
comporting
U
سازش کردن
comported
U
سازش کردن
comport
U
سازش کردن
assimilating
U
سازش کردن
assimilates
U
سازش کردن
assimilated
U
سازش کردن
compounds
U
سازش کردن
meet
U
سازش کردن
acclimatization
U
سازش با محیط
compromis
U
سازش کردن
adaptableness
U
سازش مناسبت
compounded
U
سازش کردن
meets
U
سازش کردن
compound
U
سازش کردن
adaption
U
توافق سازش
collusion
U
سازش هم نیرنگ
conformation
U
سازش توافق
come to terms
U
سازش کردن
nurse a cold
U
سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
oxygen tents
U
چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
pea jacket or coat
U
جامه کلفت پشمی که ملوانان در سرما می پوشند
oxygen tent
U
چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
to agree on something
U
سازش کردن با چیزی
to come to terms
U
سازش یا موافقت پیداکردن
accommodation
U
سازش با مقتضیات محیط
accommodations
U
سازش با مقتضیات محیط
adaptability
U
قابلیت توافق و سازش
chilled to the bones
<idiom>
U
نفوذ سوز سرما تا مغز استخوان
[احساس یخ زدگی]
to tuck up a child
[British E]
U
پتوی روی بچه را درست کردن
[که سرما نخورد]
to tuck in a child
U
پتوی روی بچه را درست کردن
[که سرما نخورد]
acclimation
U
اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
to come to an understanding
U
پیدا کردن سازش پیداکردن
voluntary partition
U
افراز با رضایت یا سازش طرفین
modernism
U
نو گرایی سازش دادن عقاید قدیم باافکار جدید
gooseflesh
U
دانه دانه شدن یا ترکیدگی پوست در اثر سرما یا ترس
compounding a felony
U
سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
live up to
<idiom>
U
طبق خواسته کسی عمل کردن ،موافق بودن با ،سازش کردن با
put-up
U
برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
put up
U
برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
meet half way
U
مصالحه کردن سازش کردن
brooked
U
تحمل کردن سازش کردن
settle
U
تصفیه کردن سازش کردن
settles
U
تصفیه کردن سازش کردن
brook
U
تحمل کردن سازش کردن
brooking
U
تحمل کردن سازش کردن
brooks
U
تحمل کردن سازش کردن
shivered
U
لرزیدن از سرما لرزیدن
shivering
U
لرزیدن از سرما لرزیدن
shiver
U
لرزیدن از سرما لرزیدن
shaggy ugs
U
فرش های با پرز بلند
[این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com