Perdic | ساخت جمعیت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	population structure U	ساخت جمعیت

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	malthusian theory of population U	فرضیه جمعیت مالتوس چون ازدیاد جمعیت جهان باتصاعد هندسی و افزایش منابع اغذیه به شکل تصاعدحسابی است باید جمعیت کنترل شود
	work in process U	کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
	work in progress U	کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
	Visual Basic U	ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
	os/ U	سیستم عامل چندکاره برای کامپیوترهای PC ساخت IBM و ماکروسافت که ساخت آن توسط IBM ادامه دارد تا تغییری در ویندوز ماکروسافت باشد
	population U	جمعیت
	rabble U	جمعیت
	herd U	جمعیت
	populations U	جمعیت
	herding U	جمعیت
	gregariously U	با جمعیت
	full of life U	پر جمعیت
	thickly populated U	پر جمعیت
	densely populated U	پر جمعیت
	bodle U	جمعیت
	herded U	جمعیت
	companies U	جمعیت
	company U	جمعیت
	herds U	جمعیت
	crowd	جمعیت
	crowds U	جمعیت
	mobbing U	جمعیت
	mobs U	جمعیت
	armies U	جمعیت
	army U	جمعیت
	gang U	جمعیت
	corteges U	جمعیت
	cortege U	جمعیت
	desolate U	بی جمعیت
	throngs U	جمعیت
	thronging U	جمعیت
	thronged U	جمعیت
	mobbed U	جمعیت
	mob U	جمعیت
	gaggles U	جمعیت
	demos U	جمعیت
	populace U	جمعیت
	heaps U	جمعیت
	heaping U	جمعیت
	heap U	جمعیت
	gangs U	جمعیت
	society U	جمعیت
	societies U	جمعیت
	gaggle U	جمعیت
	throng U	جمعیت
	over peopled U	پر جمعیت
	press U	جمعیت
	thinned U	کم جمعیت
	population [pop.] U	جمعیت
	presses U	جمعیت
	thickly peopled U	پر جمعیت
	thinly populated U	کم جمعیت
	thinners U	کم جمعیت
	thinnest U	کم جمعیت
	many peopled U	پر جمعیت
	thins U	کم جمعیت
	thin U	کم جمعیت
	rucks U	جمعیت وازدحام
	ruck U	جمعیت وازدحام
	demography U	جمعیت شناسی
	demography U	جمعیت نگاری
	peopled U	جمعیت قوم
	peoples U	جمعیت قوم
	peopling U	جمعیت قوم
	depopulate U	کم جمعیت کردن
	depopulated U	کم جمعیت کردن
	depopulates U	کم جمعیت کردن
	depopulating U	کم جمعیت کردن
	people U	تن [جمعیت شهری]
	social U	جمعیت دوست
	people U	جمعیت قوم
	population inversion U	وارونگی جمعیت
	population growth U	رشد جمعیت
	population explosion U	انفجار جمعیت
	population distribution U	توزیع جمعیت
	aging population U	جمعیت سالمند
	population density U	تراکم جمعیت
	habitance U	جمعیت سکنه
	optimum population U	حد مطلوب جمعیت
	demographic transition U	گذار جمعیت
	demotic distribution U	توزیع جمعیت
	knight errantry U	جمعیت سلحشوران
	sparse population U	جمعیت کم یا پراکنده
	population structure U	ترکیب جمعیت
	multitudes U	جمعیت کثیر
	stationary population U	جمعیت ثابت
	settled U	جمعیت دار
	multitude U	جمعیت کثیر
	to the cheers of [the crowd] U	با تشویق [جمعیت]
	young population U	جمعیت جوان
	working population U	جمعیت شاغل
	urban population U	جمعیت شهری
	underpopulation U	کمبود جمعیت
	demographer U	جمعیت شناس
	the total population U	همه جمعیت
	the crowd scattereal U	جمعیت متفرق شد
	habitancy U	جمعیت سکنه
	populated U	جمعیت دار
	depopulation U	تخلیه جمعیت
	overpopulation U	اضافه جمعیت
	bikes U	انبوه جمعیت
	bike U	انبوه جمعیت
	flock U	جمعیت دسته پرندگان
	The police held the crowd back. U	پلیس جمعیت را عقب زد
	templar U	عضو جمعیت فراماسون
	gregariously U	از روی جمعیت دوستی
	A big crowd gathered. U	جمعیت انبوهی جمع شد
	birth rate U	ضریب افزایش جمعیت
	birth rates U	ضریب افزایش جمعیت
	flocked U	جمعیت دسته پرندگان
	flocking U	جمعیت دسته پرندگان
	demography U	علم جمعیت شناسی
	party U	دسته متشکل جمعیت
	gangs U	جمعیت تشکیل دادن
	gang U	جمعیت تشکیل دادن
	demography U	مطالعه مهاجرت جمعیت
	zero population growth U	رشد جمعیت صفر
	population planning U	برنامه ریزی جمعیت
	populate U	دارای جمعیت کردن
	flocks U	جمعیت دسته پرندگان
	gregarious U	جمعیت دوست گروه جو
	populating U	دارای جمعیت کردن
	populates U	دارای جمعیت کردن
	the t. population U	کلیه جمعیت همه مردم
	ku kluxer U	عضو جمعیت کوکلس کلان
	the total population U	تمامی نفوس کلیه جمعیت
	doubling time of population U	زمان دو برابر شدن جمعیت
	She lost her husband in the crowd . U	شوهرش رادرمیان جمعیت گه کرد
	group U	جمعیت گروه بندی کردن
	slum U	محلات پر جمعیت وپست شهر
	slums U	محلات پر جمعیت وپست شهر
	The crowd was pressing against the gate . U	جمعیت به درورودی فشار می دادند
	There were teeming ( surging) crowds outside the entrance of the theatre house . U	دم در سینما جمعیت موج می زند
	groups U	جمعیت گروه بندی کردن
	hidden momentum of population growth U	به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
	to crowd out U	ازتنگی جایابسیاری جمعیت بیرون کردن
	conurbation U	[ناحیه پر جمعیت پر از شهرک و شهر بزرگ]
	A big crowd surged into the streets. U	جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
	There were some angry looks in the crowd . U	قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
	demand factors U	جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
	He forced his way thru the crowd . U	بزور خودش رااز میان جمعیت رد کرد
	grey friar U	عضو جمعیت راهبان یادرویشان فرقه فرانسیس مقدس
	bluestocking U	منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
	bluestockings U	منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
	pareto distribution U	در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
	fecit U	ساخت
	synthesis U	ساخت
	forms U	ساخت
	syntheses U	ساخت
	formed U	ساخت
	form U	ساخت
	formation U	ساخت
	habitus U	ساخت
	workmanship U	ساخت
	built U	ساخت
	compositions U	ساخت
	composition U	ساخت
	manufacture U	ساخت
	make up U	ساخت
	manufactures U	ساخت
	invenit U	ساخت
	manufactured U	ساخت
	conformation U	ساخت
	manufactory U	ساخت
	manufacturing U	ساخت
	fabrication U	ساخت
	structures U	ساخت
	unstructured U	بی ساخت
	construction U	ساخت
	generations U	ساخت
	structure U	ساخت
	constructions U	ساخت
	generation U	ساخت
	substandard U	بد ساخت
	structuring U	ساخت
	design U	ساخت
	textures U	ساخت
	texture U	ساخت
	designs U	ساخت
	make-up U	ساخت
	making U	ساخت
	performance U	ساخت
	performances U	ساخت
	structured U	ساخت یافته
	field strcture U	ساخت میدانی
	manufacture process U	فراگرد ساخت
	manufacture cost U	ارزش ساخت
	latent structure U	ساخت نهفته
	file structure U	ساخت پرونده
	home made U	ساخت داخلی
	infra structure U	زیر ساخت
	structuralists U	ساخت گرای
	machine made U	ساخت ماشین
	group structure U	ساخت گروهی
	manufacture process U	فرایند ساخت
	structured U	دارای ساخت
	reticular formation U	ساخت شبکهای
	homemade U	ساخت میهن
	formatio reticularis U	ساخت شبکهای
	home made U	ساخت بومی