English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (28 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
biologic U زیست شناسی معرفت الحیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
epistemology U معرفت شناسی
psychbiology U علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
bionomics U زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
lateral meniscus U منیسک خارجی [کالبد شناسی] [زیست شناسی]
to tip something [British E] U ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
immunogenetics U رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
biologism U زیست شناسی
biology U زیست شناسی
bioclimatology U زیست اقلیم شناسی
geobiology U زمین زیست شناسی
life zone U منطقه زیست شناسی
phenology U زیست پدیده شناسی
environmentalism U محیط زیست شناسی
genetic analysis U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
gene analysis U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
host U ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
bionic U وابسته به زیست سازه شناسی
host organism U ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
genetic screen U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
to be parasitic [on] U انگلی شدن [زیست شناسی]
to be parasitic [on] U پارازیتی شدن [زیست شناسی]
genetic screen U بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
genetic analysis U بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
paleontology U مبحث زیست شناسی دوران قدیم
gene analysis U بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
nasopharyngeal tonsil U لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
pharyngeal tonsil U لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
adenoid U لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
medial meniscus U منیسک داخلی [زیست شناسی] [کالبدشناسی]
biotecture U [معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
biology U زیست شناسی زندگی حیوانی وگیاهی هرناحیه
genetics U شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
paleontologist U ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
radiobiology U مبحث زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو
limnology U بخشی از زیست شناسی که درباره موجودات اب شیرین بحث میکند
phenology U مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
biocenology U رشتهای از زیست شناسی که از اجتماعی موجودات و تاثیرانها بریکدیگر بحث میکند
hematology U شاخهای از زیست شناسی که درباره خون ودستگاههای خونساز بحث میکند
biogeography U رشتهای از زیست شناسی که درباره طرزانتشار و پخش حیوانات ونباتات بحث میکند
biotechnology U ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
biology U علم الحیات
biologist U عالم علم الحیات
phytobiology U علم الحیات گیاهی
colony U گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
agrobiology U مطالعهء مواد غذایی خاک زیست شناسی خاک
eco-branch U شعبه زیست بوم [شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
wisdom U معرفت
cognition U معرفت
cognizance U معرفت
learning U معرفت
lore U معرفت
svelte U با معرفت
knowledge U معرفت
letters U معرفت دانش
epistemological U معرفت شناختی
immediate knowledge U معرفت بیواسطه
indirect knowledge U معرفت غیرمستقیم
kith U دانش و معرفت
letter U معرفت دانش
psychics U معرفت النفس
empirical knowledge U معرفت تجربی
psychics U معرفت الروح
sapience U معرفت دانایی
sageness U معرفت دانایی
psychologt U معرفت الروح
psychologt U معرفت النفس
autology U معرفت النفس
palladian U وابسته به معرفت ودانش
sciosophy U معرفت غیر علمی
to a knowledge U کسب معرفت کردن
organon U وسیله کسب معرفت
actinolagy U معرفت بخواص شیمیایی نور
environmental preservation U نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
entomology U حشره شناسی [حشره شناسی] [جانور شناسی] [رشته دانشگاهی]
philological U وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
philology U زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
bacteriologic U مربوط به میکرب شناسی وابسته به باکتری شناسی
zoo ecology U قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
karyology U هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
typology U گونه شناسی نوع شناسی
neurologic U وابسته به عصب شناسی یا پی شناسی
kinematics U حرکت شناسی جنبش شناسی
ornithology U پرنده شناسی [جانور شناسی] [پرنده شناسی]
biogen U زیست زا
symbion U هم زیست
bio- U زیست -
subsistence U زیست
performance of the dam U زیست سد
pathologically U از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
laryngological U وابسته به حنجره شناسی مبنی بر علم حنجره شناسی
biometrics U زیست سنجش
biomechanics U زیست مکانیک
modus vivendi U شیوه زیست
existence U زیست موجودیت
biochemistry U زیست شیمی
biochemistry U زیست- شیمی
biotechnology U زیست فناوری
environment U محیط زیست
biophysics U زیست- فیزیک
biological U زیست شناختی
existences U زیست موجودیت
biologically U زیست شناختی
biometrics U زیست سنجی
biosphere U زیست سپهر
biometry U زیست سنجی
biogas U زیست گاز
biogases U زیست گاز
joie de vivre U زیست شادی
biogenesis U زیست زاد
settlements U زیست گاه
biogenosphere U زیست سپهر
settlement U زیست گاه
biogenosphere U زیست کره
biogenic U زیست زاییده
biological clock U زیست گشت
colony U زیست گاه
biogeographic U زیست جغرافیایی
libidos U زیست مایه
biome U زیست بوم
eco- U زیست بوم
biome U اقلیم زیست
bioluminescence U زیست تابی
homeland U زیست بوم
biosphere U زیست کره
libido U زیست مایه
homelands U زیست بوم
biogeography U زیست جغرافی
biogenetic U زیست زادی
libidinal U زیست مایهای
livability U زیست پذیری
liveware U زیست افزار
biomass U زیست توده
biological chemistry U زیست شیمی
biosphere U فضای زیست
work U زیست عمل
viability U زیست پذیری
life space U فضای زیست
life force U زیست نیرو
subsistence U وسایل زیست
exvia U برون زیست
worked U زیست عمل
biologist U زیست شناس
subsistence U مربوط به زیست
biochemists U زیست شیمیدان
biochemist U زیست شیمیدان
biotype U زیست گروه
subsisted U زیست کردن
biospher U زیست کره
biopolymer U زیست بسپار
subsisting U زیست کردن
subsists U زیست کردن
subsist U زیست کردن
inhabitant U زیست کننده در
environments U محیط زیست
eco-tech U فناوری زیست بوم
environmental benefit U فواید زیست محیطی
environmental conservation U حفافت محیط زیست
eco-technology U فناوری زیست بوم
environmental costs U مضار زیست محیطی
environmental impact U نشانزد زیست محیطی
biochemical catalyst U کاتالیزور زیست شیمیایی
biochron U زیست زمان جانداران
amylum U نشاسته [زیست شیمی]
biocid U زیست کش مانع حیات
fluvial U زیست کننده در رودخانه
limicoline U زیست کننده درساحل
limnetic U زیست کننده در اب شیرین
lacustrine U زیست کننده دردریاچه
environmentalism U محیط زیست گرایی
proclimax U منطقه زیست جانوریاگیاهی
psychobiology U روانشناسی زیست شناختی
biochemistry U بیوشیمی [زیست شیمی]
biologism U زیست شناختی نگری
limnic U زیست کننده در اب شیرین
biomass pyramid U هرم زیست توده
coexistent U باهم زیست کننده
viable U زیست پذیر ماندنی
environmental protection U حفاظت محیط زیست
biological control U کنترل زیست شناختی
stenobathic U درعمق کم زیست کننده
biodegradable U زیست تجزیه پذیر
biological chemistry U بیوشیمی [زیست شیمی]
environmentalist U محیط زیست شناس
environmentalist U محیط زیست گرا
environmentalists U محیط زیست شناس
human biometric U زیست سنجی انسانی
saltwater U زیست کننده در اب شور
environmentalists U محیط زیست گرا
oenology U می شناسی شراب شناسی
biochemical oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
biological oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
green PC U رایانه زیست بوم دوستانه
saxatile U درسنگ زیست کننده یا روییده
lentic U زیست کننده در ابهای راکد
limnologist U زیست شناس جانوران اب شیرین
biomass feedstock U مواد اولیه زیست توده
live-in U زیست کننده در محل کار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com